30 خرداد از نگاه مسئولین نظام
بازخوانی سخنرانی تاریخی امام خمینی پس از فتنه 30 خرداد 60
شما مى خواهید به کجا بکشانید این کشور را؟ در آغوش امریکا؟ /11 میلیون رأی را تباه کردید/ شما توبه کن و یک قدم بیا خدا آبروی تو را اعاده میدهد. حوادث 30 خرداد 60 و فتنه میلیشیای سازمان منافقین آنقدر به فتنههای پس از انتخابات شباهت دارد که بیانات مهم امام خمینی در روز اول تیرماه همان سال یعنی دو روز پس از 30 خرداد و توصیههای ایشان به بنیصدر گویی برای امروز و هشدارهایی برای سران فتنه پس از انتخابات است. …
انقلابى که خدا را داشت!
محمدعلي روزبهاني 12 فروردين 60 : فرمان هفت مادهاي اكنون به حكم اداى وظيفه خدمتگزارى به ملت شريف، لازم است تذكراتى گرچه تكرارى است، بدهم: 1- به تمام گروهها و سازمانها و احزاب و دستجات در سراسر ايران اعلام مىشود كه اگر سلاح خود را تحويل دهند و اظهار ندامت كنند، به آنان تأمين داده مىشود و مىتوانند برادروار در كشورشان زندگى نمايند و آنچه گذشته است، مورد عفو است؛ و اگر به جنايات خود ادامه دهند، روزى كه…
بیانات حضرت امام(ره) درباره خلعسلاح گروهک منافقین
با شدت گرفتن فعالیتهای سازمان منافقین در راستای جمع آوری اسلحه و مهمات و همچنین آموزش نظامی به نیروهای خود، حضرت امام خمینی(ره) که به فراصت احتمال انجام توطئه ای را از جانب سران منافقین محتمل می دانستند، در روز دهم اردیبهشت ۱۳۶۰، طی سخنانی به گروه های مسلح و از جمله سازمان هشدار داد تا اسلحه را کنار گذاشته و به آغوش ملت باز گردند: «اینها اشتباه می کنند، اگر اینها به ملت برگردند که برای خودشان صلاح است و اگر…
صفحات: 1· 2
ماجرای آشنایى آیتالله خامنهای با شهید چمران
اولاً اين شهيد يك دانشمند بود؛ يك فرد برجسته و بسيار خوشاستعداد بود. خود ايشان براى من تعريف ميكرد كه در آن دانشگاهى كه در كشور ايالات متحدهى آمريكا مشغول درسهاى سطوح عالى بوده - آنطور كه به ذهنم هست ايشان يكى از دو نفرِ برترينِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب ميشده - تعريف ميكرد برخورد اساتيد را با خودش و پيشرفتش در كارهاى علمى را. يك دانشمند تمامعيار بود. آن وقت سطح ايمان عاشقانهى اين دانشمند آنچنان بود كه نام و نان و مقام و عنوان و آيندهى دنيائىِ به ظاهر عاقلانه را رها كرد و رفت در كنار جناب امام موساى صدر در لبنان و مشغول فعاليتهاى جهادى شد؛ آن هم در برههاى كه لبنان يكى از تلخترين و خطرناكترين دورانهاى حيات خودش را ميگذرانيد. ما اينجا در سال 57 مىشنيديم خبرهاى لبنان را. خيابانهاى بيروت سنگربندى شده بود، تحريك صهيونيستها بود، يك عده هم از داخل لبنان كمك ميكردند، يك وضعيت عجيب و گريهآورى در آنجا حاكم بود، و صحنه هم بسيار شلوغ و مخلوط بود.
همان وقت يك نوارى از مرحوم چمران در مشهد دست ما رسيد كه اين اولين رابطه و واسطهى آشنائى ما با مرحوم چمران بود. دو ساعت سخنرانى در اين نوار بود كه توضيح داده بود صحنهى لبنان را كه لبنان چه خبر است. براى ما خيلى جالب بود؛ با بينش روشن، نگاه سياسىِ كاملاً شفاف و فهم عرصه - كه توى آن صحنهى شلوغ چه خبر است، كى با كى طرف است، كىها انگيزه دارند كه اين كشتار درونى در بيروت ادامه داشته باشد - اينها را در ظرف دو ساعت در يك نوارى ايشان پر كرده بود و فرستاده بود، كه دست ما هم رسيد. رفت آنجا و تفنگ دستش گرفت. بعد معلوم شد كه نگاه سياسى و فهم سياسى و آن چراغ مهشكنِ دوران فتنه را هم دارد. فتنه مثل يك مه غليظ، فضا را نامشخص ميكند؛ چراغ مهشكن لازم است كه همان بصيرت است. آنجا جنگيد؛ بعد كه انقلاب پيروز شد، خودش را رساند اينجا.
صفحات: 1· 2
نشانـه های جـذاب یک زنـدگی عاشقانه
1. برای همدیگر وقت صرف می کنیم.
۲. به همه می گویم که دوستش دارم.
۳. برای قدردانی از محبت هایش، نامهٔ عاشقانه ای برایش می نویسم.
۴. در جمع از او تعریف می کنم.
۵. وقتی غمگین است سعی می کنم ناراحتی اش را بفهمم و او را درک کنم.
۶. همیشه در اتفاقات خوب و مهم زندگی او را سهیم می کنم قبل از این که دیگران چیزی بدانند.
۷. در همه مراحل زندگی باهم برنامه ریزی می کنیم.
۸. همواره مراقبش هستم و به نیازهایش توجه خاصی نشان می دهم.
۹. آرامش را در همه حال حفظ می کنم.
۱۰. باورهایم را نسبت به او همواره حفظ می کنم.
۱۱. پس از به پایان رسیدن روزهای پرتحرک، شب ها همه چیز را برایش تعریف می کنم.
۱۲. اولین کسی هستم که تولدش را تبریک می گویم.
۱۳. به کارهایی که برایم انجام می دهد توجه می کنم و قدردان محبت های او هستم.
صفحات: 1· 2
چگونه علی اکبر ولی زمان مان باشیم...
“علی اکبر(ع) بصیرت کربلا بود
و این معرفت به معیارهاست
که
ولی زمان را چنان به تو می شناساند
که
هر لحظه در راهش جان سپاری…..”
این روزها به جای اینکه دنبال مقصر بگردیم…بجای اینکه همدیگر را سرزنش کنیم…
به جای اینکه خود را شکست خورده بدانیم…به جای نا امیدی به آینده…
بیاییم یاد بگیریم،بیاییم تمرین کنیم:
چگونه علی اکبر ولی زمان مان باشیم…
چگونه توکل کنیم…یاد بگیریم صبوری را…
یادمان باشد : مهم درست رفتن و با خدا رفتن است و آنها که این گونه شروع می کنند
با شروعشان رسیده اند و پیروزی و شکست شان یکی است…
همین!
غریب زمین ، شهیر آسمان
پرورده عشق شد سرشتم جز عشق مباد سرنوشتم
در حلقه عشق جان فروشم بی حلقه او مباد گوشم
دریاب که مبتلای عشقم آزاد کن از بلای عشقم
گرچه ز شراب عشق مستم عاشق تر از این کنم که هستم
او را سیدمحمدحسن نامیدند و شهرتش را الهی برگزید و واقعا در تمام عمرِ نسبتا کوتاهش سعی کرد که با مسمّا باشد و این چنین نیز بود
مشهور است که برادرش علامه طباطبائی ، صاحب تفسیر المیزان درباره اش گفته اند :
من خودم از اخوی استفاده می کنم…
و یا هنگامی که علامه می خواهد برادر خود را معرفی کند چنین می گوید :
از جهت فضل کمتر از آقایان فعلی قم نبود جز آنکه از بیت انزوا بود…
همو که سیدالحکماءالالهیین مرحوم سید جلال آشتیانی ، نیز در احوالات ایشان چنین گفته است :
دست آقا سید محمد حسن در مراتب سیر و سلوک از برادرش علامه بازتر بود…
این گفتار از علامه حسن زاده آملی است که:
این دو ( سید محمد حسن و سید محمد حسین طباطبائی ) و شیخ محمد تقی آملی در سیر و سلوک قرآنی از شاگردان به نام آیةالله قاضی تبریزی بوده اند و حقاً در مراقبت ، که کشیک نفس کشیدن است ، بسیار قوی و دارای رتبت عندیت بوده اند که « فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر» در شأن آنان صادق بود.
صفحات: 1· 2