نماز اول وقت در جادههای ناامن کردستان
جبهههای غرب کشور و کردستان از جبهههای پر مشقتی برای رزمندگان اسلام بود که ویژگیهای منحصر به فرد خودش را داشت. و به همین دلیل مقام معظم رهبری به رزمندگان این جبههها فرمودند: “جهاد فی سبیل الله هرچه دشوارتر، با فضیلت تر و درخشانتر و ماندگارتر؛ شما در کردستان به چنین جهادی در برابر دشمنان خدا کمر بستهاید، خداوند از شما قبول فرماید.” شهیدان این خطه که برای مبارزه با ضد انقلاب، کومله و دموکرات پیش قدم بودند، حماسههای فراوانی آفریدند.
یکی از همرزمان شهید مهدی زین الدین چنین روایت میکند:
“جادههای کردستان آن قدر ناامن بود که وقتی میخواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصا توی تاریکی، باید گاز ماشین را میگرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمیکردی. اما زینالدین که همراهت بود، موقع اذان، باید میایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلا راه نداشت.
پس از شهادتش یکی از برادران در عالم رویا دید که آقا مهدی مشغول زیارت خانه خداست. عده ای هم به دنبالش بودند. پرسیده بود: تو اینجا چه میکنی؟ گفته بود: به خاطر نمازهای اول وقت که خواندم اینجا هم فرمانده هستم."
صفحات: 1· 2
اینفوگرافی/ اهمیت حضور حداکثری مردم در انتخابات
فتوای اشتباه شیخ مفید وعنایت امام عصر به او
شخصی روستایی خدمت شیخ رسید و سؤال کرد: «زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است؛ آیا باید شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون بیاوریم و یا این که با آن حمل، او را دفن کنیم»؟ شیخ پاسخ داد: «با همان حمل، او را دفن کنید.»!
آن مرد برگشت. در میان راه دید سواری از پشت سر میتازد و میآید، چون نزدیک رسید، گفت: «ای مرد، شیخ فرموده است که شکم آن زن را پاره کرده و طفل را بیرون آورده و زن را دفن کنید». آن مرد چنین کرد.
پس از چندی ماجرا را برای شیخ نقل کردند. شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر (عج) بوده است. حالا که در احکام شرعیه خطا میکنم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهم». لذا به خانه رفت و در خانه را بست و بیرون نیامد و پاسخ مراجعین را نمیداد.
تا اینکه از سوی حضرت ولی عصر(عج) توقیعی (نامهای) برای شیخ بیرون آمد با این مضمون که: «وظیفهی شماست که فتوا بدهید و وظیفهی ماست که شما را حمایت کرده و نگذاریم که در خطا بیافتید». پس از این دستور، شیخ بار دیگر بر مسند فتوا نشست.
نقل شده است که در مدت ۳۰ سال، ۳۰ توقیع از ناحیه مقدس امام عصر(عج) برای شیخ مفید صادر شد و در عنوان توقیع نوشته بود: «للاخ الاعز السدید الشیخ المفید» یعنی «برای برادر گرامی و استوار، شیخ مفید».
سه درس از یک دیوانه
آوردهاند که شیخ جنید بغدادی، به عزم سیر، از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او.
شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند: او مردی دیوانه است.
گفت: او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و سلام کرد.
بهلول جواب سلام او را داد و پرسید: چه کسی هستی؟
عرض کرد: منم شیخ جنید بغدادی.
فرمود: تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد میکنی؟
عرض کرد: آری..
بهلول فرمود: طعام چگونه میخوری؟
عرض کرد: اول «بسمالله» میگویم و از پیش خود میخورم و لقمه کوچک برمیدارم، به طرف راست دهان میگذارم و آهسته میجوم و به دیگران نظر نمیکنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمیشوم و هر لقمه که میخورم «بسمالله» میگویم و در اول و آخر دست میشویم.
بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود: تو میخواهی که مرشد خلق باشی؟ در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمیدانی. سپس به راه خود رفت.
صفحات: 1· 2
یك كتابِ غمگینِ شیرین ساده
داوود امیریان نگارش كتاب «خداحافظ كرخه» را در سنین جوانی یا شاید بتوان گفت نوجوانی شروع كرده است. وی بیشتر از آنكه در پی معرفی نام و اعتبار افراد در جبهههای جنگ باشد، به بیان خصوصیات رفتاری و اخلاقی آنها پرداخته است. شخصیتهایی كه او در این كتاب از آنها نام میبرد، ناشناسند. اكثر آنها بسیجیان گمنامی هستند كه یا به شهادت رسیدند، یا جانباز شدند و یا در گوشهای از این كشور زندگی میكنند.
اما آنچه این كتاب را خواندنی میكند صمیمیت و سادگی نویسنده در بیان حال و هوای رزمندگان هنگام عملیات، قبل و بعد از آن، پشت جبهه و فضای كلی جبهههاست.
امیریان كتاب «خداحافظ كرخه» را در چهار بخش تنظیم نموده كه هر بخش آن چند فصل كوتاه دارد. فصلهایی كه گاه دو صفحه بیشتر نیست. خاطرات كوتاهی كه او در این فصول، بدون تكلف و با قلمی روان بیان كرده، به خوبی میتواند ذهن خواننده را درگیر موقعیتهای پیش آمده در آن روزها نماید. از اولین لحظات اعزام به جبهه و استقرار در اردوگاهها تا شوخیهای رزمندگان در حال و هوای جنگ و روحیه بالای آنها هنگام عملیات، توسلات و مناجاتهای بسیجیان قبل از شهادت و توصیف لحظه شهادت آنها، در این كتاب به خوبی تصویر شدهاند.
صفحات: 1· 2