• تماس  

یا شمس الشموس

آثار و بركات اخلاقى - تربيتى سيد الشهداء (عليه السلام)

09 آبان 1393 توسط 313

1.  ايجاد اخلاق جديد در جامعه مسلمين‏

اگر ديدى كه نابينا و چاه است‏
اگر خاموش بنشنيى گناه است

يكى از آثار و بركات سيدالشهدا (ع) در بعد اخلاقى - تربيتى اين است كه قيام او باعث گرديد در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جديد بلند نظرانه پديد آيد و نظر انسان را به

زندگى خود و ديگران، دگرگون سازد تا بتواند بدينوسيله جامعه را اصلاح نمايد . و به عبارت ديگر، با خودسازى به ديگر سازى نيز بپردازد.

آرى، در آن زمانى كه بنياد روانى و اخلاقى مردم در هم ريخته و ويران شده بود و اين ويرانى شامل رهبران مسلمين و بزرگان آنان نيز شده بود و با اخلاق و شيوه‏اى وحشتناك زندگى مى‏كردند ، امام حسين (ع) يگانه درمان آن حالت بيمار گونه را كه در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قيام آشكار و فرياد درآن سكوت مرگبار ديد. لذا آن حضرت با خون پاك خود و فرزندان و يارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاريخى ، حتى شمشير و عمامه جدش رسول خدا (ص) ، وارد مبارزه گرديد تا همه روزنه‏ها و راههاى توجيه را فرو بندد.


سيدالشهدا (ع) نيك دريافته بود كه وجدان شكست خورده و اخلاق پست امت را نمى‏توان به وسيله رويارويى ساده دگرگون ساخت، از اين رو با قيام و شهادت خويش ديرى نپاييد كه اخلاق هزيمت و فرار را به نيرويى عظيم درآورد و اخلاق جديدى به جاى آن جايگزين نمود. براستى شهادت حسين بن على (ع) تأثير ژرف و شگرفى بر شيعيان ساكن و ساكت بجاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگيز نواده پيامبر اكرم (ص) عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را بهم ريخت.
در اثر قيام و شهادت امام حسين (ع) موجى در روح مسلمين به وجود آمد، حميت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى كه از اواخر حكومت عثمان و تمام دوره معاويه بر روح جامعه اسلامى حكمفرما بود، تضعيف شد و ترس آنها را فرو ريخت ، خلاصه، ابا عبدالله (ع) به اجتماع اسلامى شخصيت داد.
كربلا و قيام سيدالشهدا (ع) نمايشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و اين اخلاق را نه به زبان كه در عمل به خون پاك خويش بر صفحه ماندگار تاريخ به ثبت رسانيد.

از پا حسين افتاد و ما بر پاى بوديم‏
زينب اسيرى رفت و ما بر جاى بوديم

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

نقش اهل بيت‏ سيد الشهداء در تبليغ نهضت‏ حسينى(ع)

09 آبان 1393 توسط 313

چرا ابا عبد الله اهل بيتش را همراه خود برد؟

يكى از مسائلى كه هم تاريخ در باره آن صحبت كرده و هم اخبار و احاديث از آن سخن گفته‏اند اين است كه چرا ابا عبد الله در اين سفر پر خطر اهل بيتش را همراه خود برد؟خطر اين سفر را همه پيش بينى مى‏كردند،يعنى يك امر غير قابل پيش بينى حتى براى افراد عادى نبود. لهذا قبل از آنكه ايشان حركت كنند تقريبا مى‏شود گفت تمام كسانى كه آمدند و مصلحت انديشى كردند،حركت دادن اهل بيت‏به همراه ايشان را كارى بر خلاف مصلحت تشخيص دادند،يعنى آنها با حساب و منطق خودشان كه در سطح عادى بود و به مقياس و معيار حفظ جان ابا عبد الله و خاندانش،تقريبا به اتفاق آراء به ايشان مى‏گفتند:رفتن خودتان خطرناك است و مصلحت نيست‏يعنى جانتان در خطر است،چه رسد كه بخواهيد اهل بيتتان را هم با خودتان ببريد.ابا عبد الله جواب داد:نه،من بايد آنها را ببرم.

به آنها جوابى مى‏داد كه ديگر نتوانند در اين زمينه حرف بزنند،به اين ترتيب كه جنبه معنوى مطلب را بيان مى‏كرد،كه مكرر شنيده‏ايد كه ايشان استناد كردند به رؤيايى كه البته در حكم يك وحى قاطع است. فرمود:در عالم رؤيا جدم به من فرموده است:«ان الله شاء ان يراك قتيلا» (1) .گفتند:پس اگر اين طور است،چرا اهل بيت و بچه‏ها را همراهتان مى‏بريد؟پاسخ دادند:اين را هم جدم فرمود:«ان الله شاء ان يراهن سبايا» (2) .

اينجا يك توضيح مختصر برايتان عرض بكنم:اين جمله‏«ان الله شاء ان يراك قتيلا»يا«ان الله شاء ان يراهن سبايا»يعنى چه؟اين مفهومى كه الآن من عرض مى‏كنم معنايى است كه همه كسانى كه آنجا مخاطب ابا عبد الله بودند آن را مى‏فهميدند،نه يك معمايى كه امروز گاهى در السنه شايع است.كلمه مشيت ‏خدا يا اراده خدا كه در خود قرآن به كار برده شده است،در دو مورد به كار مى‏رود كه يكى را اصطلاحا«اراده تكوينى‏»و ديگرى را«اراده تشريعى‏»مى‏گويند. اراده تكوينى يعنى قضا و قدر الهى كه اگر چيزى قضا و قدر حتمى الهى به آن تعلق گرفت، معنايش اين است كه در مقابل قضا و قدر الهى ديگر كارى نمى‏شود كرد.

معناى اراده تشريعى اين است كه خدا اين طور راضى است،خدا اين چنين مى‏خواهد.مثلا اگر در مورد روزه مى‏فرمايد: يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر (3) يا در مورد ديگرى كه ظاهرا زكات است مى‏فرمايد: يريد ليطهركم (4) مقصود اين است كه خدا كه اينچنين دستورى داده است،اين طور مى‏خواهد،يعنى رضاى حق در اين است.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

ماجرای شهادت غلام حضرت اباعبدالله علیه‌السلام در کربلا به روایت رهبر انقلاب

09 آبان 1393 توسط 313
متن بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این فیلم می‌بینید نماز جمعه تهران ۱۳۶۳/۷/۲۰|
آن آدمى که در مقابل یک دنیا مخالف، یک صحرا گرگ گرسنه تنها مقاومت مى‌کند و تنش نمى‌لرزد، در مقابل یک چیزهاى کوچکى آن‌چنان منقلب مى‌شود؛ مثلاً آن وقتى که آن غلام سیاه حبشى روى زمین افتاد؛ حضرت آمدند بالا سر این غلام. خب، یک غلام سیاهى است؛ جزو مخلصین است، جزو علاقه‌مندان است، شاید جُون غلام ابى‌ذر بوده که از لحاظ وضع اجتماعى، فرهنگ اجتماعى آن روز، اگر چه در بین مسلمانها بالأخره یک مرحله‌ى خیلى بالایى ندارد، یک مرتبه‌ى شریف و عالى‌اى ندارد. این وقتى کشته مى‌شود، خب، خیلى‌ها کشته شدند. اشراف کوفه، بزرگان و معاریف کوفه مثل حبیب‌بن‌مظاهر و زهیربن‌قین و دیگران - که اینها جزو بزرگان و نامداران رجال کوفه بودند - در کنار امام حسین شهید شدند، افتادند حضرت این حرکات را نشان نداد. خطاب به مسلم‌بن‌عوسجه، حضرت فرمودند که ان‌شاءالله از خدا اجر بگیرى. اما در مقابل این غلام سیاه که کسى را ندارد، فرزندى ندارد، خانواده‌اى در انتظار او نیست تا بر او گریه کنند، حسین‌بن‌على آمد همان حرکتى را که با على‌اکبر انجام داد، با این غلام انجام داد. بالاى سر غلام نشست، این سر خونین غلام را روى زانوى خودش گذاشت، اما دلش آرام نگرفت، یک وقت همه دیدند حضرت خم شد، صورتش را روى صورت این سیاهِ غلام گذاشت…

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_moharam2/images/home/rect-1-n.gif روز اول: روضه‌خوانی مرحوم کوثری در اولین محرم پس از رحلت امام خمینی رحمه‌الله | ۱۳۶۸/۵/۱۱
* همچین «مجموعه طرح بعثت خون» مشتمل بر  ۱۰ تصویرسازی از واقعه‌ی عاشورا به همراه جملاتی از رهبر انقلاب، تهیه و منتشر شده است.

گزیده دیدار: ماجرای شهادت جناب جون در کربلا

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

  • کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 23.8 MB
  • کیفیت متوسط و فرمت Mpeg و با حجم14.8 MB
  • کیفیت پايين و فرمت Flv و با حجم 11.0 MB
  • مناسب برای تلفن همراه و فرمت 3gp و با حجم 5.0 MB
 نظر دهید »

نقش کودکان در بالندگی حماسه عاشورا

06 آبان 1393 توسط 313

حماسه شکوهمند روز دهم سال 61 هجری، نگارینه‏ای از زیباترین طرح‏ها و نقش‏ها را در تاریخ حک نمود. حماسه از سرخی خون برترین رادمردان خدا، خامه گرفت و دست نقاش چیره شهادت که از آستین بزرگ آموزگار آن، حضرت حسین(علیه‏السلام) بیرون آمده بود، بر پرده کربلا، در آن ساعتی که عقربه‏های آفرینش لحظه عروج را نشان می‏دادند، چشم نوازترین تصویر را به نقش کشید.

منشور درخشنده عاشورا که تباناکی خود را از درخشش خورشید کربلا و ستارگانی که گرد منظومه آن نورافشانی می‏کردند. با عرفان و حماسه خود چراغ فرا راه بشر روشن نمودند که تا روز رستاخیز، راه آزاد زیستن و سربلند رهیدن را به بشریت نشان داد.

در این رهگذر، هر یک از آزاد مردان و شیر زنان عاشورا، به سهم خود بر اعتلا و سربلندی این حماسه افزودند اما کربلا از حماسه کودکانی که در این سفر جاودانه، هم پای ایثارگران و جانبازان عاشورا، چکامه حضور سرودند، خاطره‏ها بر لوح سینه دارد. کودکان بی گناهی که طعمه آتش افروزی پست‏ترین آفریدگان خدا شدند. کودکانی که در جنگی نابرابر قربانی زراندوزی و زور مداری حریص‏ترین شغالان بیشه طمع ورزی گشتند. کودکانی که در خون طپیدن پدران و برداران خود را پیش روی خویش دیدند، مبارزه با ستم و فریاد در برابر تفرعن را آموختند و به پدران و برادران خویش اقتدا نمودند. آنان اگر چه نجنگیدند اما حضور و شهادتشان نقش مهمی در عزت و عظمت ابعاد قیام و نیز شتاب بخشیدن در فروپاشی بنیان ظلم و استبداد در جامعه اسلامی گردید.

عاشورا، بالنده‏ترین و پاکترین حماسه‏ای است که در خاطره تاریخ نقش بسته و تابناک‏ترین سرمشقی است که مادر فرتوت تاریخ آن را در کتاب کهن خویش نگاشته است، اما نقش زیبایی را که کودکان عاشورا، بر این کتاب افزودند: نباید از یاد برد. هر یک نمادی بالنده بر این نگار بودند که دختر خورشید کربلا، حضرت رقیه(علیهاالسلام) بهانه‏ای به دست داد تا به دیگر کودکان سربلند عاشورا نیز اشاره‏ای بکنیم و نقش برخی از آنان را در قالب نمادی از آموزه‏های بزرگ تربیتی که در دامان اهل بیت(علیهم‏السلام) فرا آموخته بودند، مورد بررسی قرار می‏دهیم.

صفحات: 1· 2

 2 نظر

روایت کربلا از زبان دختر سه ساله

06 آبان 1393 توسط 313

آن هنگام که خورشید وجودت در گودی قتلگاه به خون نشست و لحظاتی بعد در افق کربلا طلوع کرد، آسمان تیره و تار شد.

صدای برادرم علی بن الحسین(علیه السلام) را می‌شنیدم که به عمّه‌ام زینب کبری(سلام‌الله‌علیها) فرمود : این همان لحظه‌ای است که همه ارکان هستی، از زمان هبوط آدم(علیه السلام) تا قیامت کبری بر آن گریسته‌اند.

زمین و زمان ناله می‌کرد و کودکان می‌دویدند. نبودی ببینی که دامنهایشان آتش گرفته بود و از گوشهایشان خون می‌چکید و من در آن میان مأمن و مأوایی جز دامن عمّه‌ام نداشتم. زمان به سختی می‌گذشت.قرار بر رفتن نداشتم. دوست داشتم که بیشتر نزدت می‌ماندم. اماّ مگر داغ تازیانه ها‌ بر جان کوچکم امان داده بود؟ کربلا جهنّم دشمنان تو شده بود و بهشت تو و یارانت. نمی‌توانستم چشم از چشمان به خون نشسته‌ات بردارم.

مرا به زور می‌کشیدند. چقدر سخت بود جدا شدن از پاره‌پاره‌های وحی.

کاش مانده بودم و غبار از چهره‌ات برمی‌گرفتم. کاش پروانه وار دور شمع وجودت می‌گشتم و در پرتو عشق تو می‌سوختم. قرار بر رفتن نبود. از پا‌های آبله دارم بپرس که در این مسیر چقدر دویدم و الآن که سر زیبای تو در دامنم به میهمانی آمده؛ در گوشه‌ی این خرابه، در شهری که مردمانش بویی از مردانگی نبرده‌اند، به برکت آمدنت آرام گرفته ام.

من بهشت را در آغوش گرفتم، من به وصال محبوبم رسیدم.

اماّ ای کاش زودتر می‌آمدی چون رقیّه‌ات دیگر توانی در جان خسته و رنجورش ندارد.

دختر سه‌ساله‌ای که گرمی چشمانت او را متعالی می‌کرد.

می‌گویند من رقیّه‌ام1،کسی که جهتش به سوی تعالی است. آری، از آن زمان که در تقدیر تو متولد شدم؛ من دختر تو شدم و تو بابای من، رفعت گرفتم و بال‌و پر برای پرواز در آوردم و برای عروج آماده شدم.

من در کربلا دیدم که ملائکه به تو و اهل بیتت غبطه می‌خوردند. خودم صدای شیون آن‌ها را هنگامی که بر سرنیزه بودی شنیدم.

خودم دیدم که دسته‌دسته جنیان و ملائکه از برای یاری تو آمدند و در برابرت زانو زدند.

خودم دیدم که از مقتل تو آیه والشّمس‌وضحِها تفسیر شد، خودم دیدم که خداوند تأویل آیه‌ی «یا ایها النفس المطمئنّه اِرجِعی اِلی رَبِّكِ راضیه مَرضیّه فَادخُلی فی عِبادی وَادخُلی جَنَّتی»2 را در قیام تو و یارانت به ظهور رسانید.

چه لذّتی دارد هم کلام شدن با تو. چه شیرین است لحظه‌ی وصال. جانم دیگر طاقت ماندن ندارد. دستان کوچکم را بگیر و با خودت ببر تا در محضر تو، باب‌الحوائجیم امضا شود.

می‌خواهم مانند علی‎اصغر و علی‌اکبر(علیهمالسلام)، نزد جدّمان رسول خدا حاضر شوم و بگویم دشمنانت با تو و فرزندانت چه کرده‌اند.

پی نوشت ها:

1. اشاره به معنای کلمه رقیّه که به معنی صعود به طرف بالا و ترقّی است. می‌توانید به کتاب‌های لغت در زبان عربی مانند مفردات راغب اصفهانی رجوع‌ نمایید.

2. در تفسیرهای روایی آمده که شأن نزول آیات آخر سوره فجر، امام‌حسین(علیه السلام) هستند.

منبع:سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 40
  • 41
  • 42
  • ...
  • 43
  • ...
  • 44
  • 45
  • 46
  • ...
  • 47
  • ...
  • 48
  • 49
  • 50
  • ...
  • 547

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس