• تماس  

یا شمس الشموس

سرخم می سلامت...

19 شهریور 1393 توسط 313

 

 نظر دهید »

پوستر/ما را به ملاقات شما گر خوانند

19 شهریور 1393 توسط 313

 1 نظر

پوستر/ نعمت بزرگ ایرانی ها

18 شهریور 1393 توسط 313

نعمت بزرگ ایرانی ها


آیت الله محمد تقی بهجت( رحمة الله علیه)

حرم مطهر حضرت امام رضا علیه‌السلام نعمت بزرگ و گران‌قدری است که در اختیار ایرانی‌هاست، عظمتش را خدا می‌داند، به‌حدی که امام جواد علیه‌السلام می‌فرماید: «زِیارَةُ أَبی أَفْضَلُ مِنْ زِیارَةِ الْحُسَینِ علیه‌السلام لأِن الْحُسَینَ علیه‌السلام یزُورُهُ الْعامةُ وَ الْخاصةُ، وَ أَبی لایزُورُهُ إِلا الْخاصةُ؛ زیارت پدرم از زیارت امام حسین علیه‌السلام افضل است، زیرا امام حسین علیه‌السلام را عامه و خاصه زیارت می‌کنند، ولی پدرم را جز خاصه (شیعیان دوازده امامی) زیارت نمی‌کنند».

لذا کرامات از ضریح آن حضرت بیشتر از ضریح امام حسین علیه‌السلام ظاهر می‌شود. بنابراین، ایرانی‌ها باید نعمت حرم حضرت امام رضا علیه‌السلام را که زیارت آن برایشان فراهم است، مغتنم بشمارند. (در محضر بهجت، ج1، ص328)

 نظر دهید »

دعا برای شیعه ...

18 شهریور 1393 توسط 313

 


می خواستم از منزل بیرون بیایم . جلو رفتم تا از حضرت رضا علیه السلام خداحافظی کنم.

- به امام عرض كردم: مرا از دعای خیرتان فراموش نکنید.

- [امام فرمود:] آیا گمان می کنی تو را فراموش می کنم؟

سؤال امام ، فکرم را مشغول کرد. با خودم گفتم ، امام حتماً برای شیعیانش دعا می کند.من هم که از شیعیان امامم! پس مرا هم دعا می کند … صدایم را صاف کردم و پاسخ دادم :

- نه شما مرا فراموش نمی کنید!

-[امام فرمود:] از کجا این را دانستی ؟

- من شیعه شما هستم . یقیناً شما برای شیعیان دعا می کنید.

امام برداشت مرا تأیید کرد. فهمیدم که امام ، ما شیعیان را از دعای خیرش فراموش نمی کند . وقتی می خواستم خداحافظی کنم ، امام فرمود: « هر وقت می خواستی بدانی که نزد من چه جایگاهی داری ، نگاه کن ببین من نزد تو چه جایگاهی دارم . »

اصول كافی ، ج 2 ، ص 652 ، ح 4 .

 3 نظر

خراش های دختر روی ماشین

15 شهریور 1393 توسط 313

مردی در حال ور رفتن با ماشین جدیدش بود. دختر 4 ساله اش سنگی برداشته بود و بدنه ماشین را خراش می داد. وقتی مرد متوجه شد با عصبانیت دست دخترک را گرفت و از روی خشم چند ضربه محکم به دستش زد غافل از اینکه با آچار در دستش این ضربات را وارد می کرد. در بیمارستان، دخترک بیچاره به خاطر شکستگی های متعدد، انگشتانش را از دست داد.


وقتی دختر پدرش را دید، با چشمانی دردناک از او پرسید: «پدر انگشتانم کی رشد می کنند؟»


پدر خیلی ناراحت شده بود و حرفی نمی زد. وقتی از بیمارستان خارج شد، رفت به سمت ماشین و چندین بار به آن لگد زد. حالش خیلی بد بود. نشست و به خراش های روی ماشین نگاه کرد. دختر نوشته بود: «دوستت دارم بابا.»


به خاطر داشته باشید که عصبانیت و عشق حد و مرزی ندارند. همیشه به خاطر داشته باشید که وسایل زندگی را باید استفاده کرد و مردم را باید دوست داشت و به آنان عشق ورزید. اما مشکل امروز جهان این است که مردم استفاده می شوند و وسایل و چیزها دوست داشته می شوند.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 59
  • 60
  • 61
  • ...
  • 62
  • ...
  • 63
  • 64
  • 65
  • ...
  • 66
  • ...
  • 67
  • 68
  • 69
  • ...
  • 547

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس