خورشید خسته
21 دی 1391 توسط 313
پاره هاى جگر از گلوى جگرپاره هستى فرو ریخت و کربلا، همان لحظه در خویشآغاز شد؛ همان جایى که مهربانى بى همتاى حسن بن على علیه السلام روبه روىیک جفت چشم خیانت کار، پرپر مى زد و سینه اش در اقیانوس زهر، غوطه ور بود؛همان جایى که ذره ذره هاى روح امامت، چون تل… بیشتر »