اخلاق و سیره عملی امام هادی(علیه السلام)
«ابن حجر» در شرح حال آن حضرت مىنويسد:
«و كان وارث ابيه علما و سخاء. » (3)
او در دانش و بخشش وارث پدرش بود.
«متوكل» در نامهاى كه براى امام عليه السلام مىنويسد خاطر نشان مىكند:
«اميرالمؤمنين عارف به مقام شماست و حق خويشاوندى را نسبتبه شما رعايت مىكند و طبق آنچه مصلحتشما و خانوادهتان مىباشد عمل مىكند». (4)
اينك به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق كريمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونههايى را يادآور مىشويم.
الف - انس با معبود
پيشوايان معصوم عليهم السلام در بالاترين درجه مقام شناختحق تعالى قرار داشتند و همين درك و بينش عميق، آنان را به ارتباط و انس هميشگى با خدا واداشته و شعلههاى آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر مىافكند و آرامش را از آنان سلب مىكرد.
امام هادى عليه السلام شب هنگام به پروردگارش روى مىآورد و شب را با التخشوع به ركوع و سجده سپرى مىكرد و بين پيشانى نورانىاش و زمين جز سنگ ريزه و خاك حائلى وجود نداشت و پيوسته اين دعا را تكرار مىنمود:
«الهى مسىء قد ورد، و فقير قد قصد، لا تخيب مسعاه و ارحمه و اغفر له خطاه. » (5)
بارالها! گنهكارى بر تو وارد شده و تهيدستى به تو روى آورده است، تلاشش را بى نتيجه مگردان و او را مورد عنايت و رحمتخويش قرار داده و از لغزشش درگذر.
پارسايى و انس با پروردگار، آنچنان نمودى در زندگى امام نقى عليه السلام داشت كه برخى از شرح حال نويسان در مقام بيان برجستگىها و صفات والاى آن گرامى به ذكر اين ويژگى پرداختهاند. «ابن كثير» مىنويسد:
«كان عابدا زاهدا» (6)
او عابدى وارسته و زاهد بود.
يافعى مىگويد:
«كان متعبدا، فقيها، اماما. »
او كمر همتبه عبادت بسته، فقيه و پيشوا بود.
ابن عباد حنبلى، نيز مىگويد:
«كان فقيها، اماما، متعبدا. » (7)
ب - سخاوت وجود
امامان معصوم عليهم السلام براى مظاهر دنيوى از جمله مال و ثروت ارزش ذاتى قائل نبودند و سعى مىكردند به حد اقل آن - كه زندگى معمولى روزانه آنان را تامين كرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظايف فردى و اجتماعى يارى رساند - بسنده كنند و مازاد آن را در راههايى كه موجب خشنودى خداوند بود صرف كنند.
يكى از اين راهها انفاق به افراد تهيدست و نيازمند مىباشد. اين سياستخدا پسندانه مالى - كه در زندگى همه معصومين عليهم السلام در سطح گستردهاى به چشم مىخورد - علاوه بر جنبههاى معنوى و آثار اخروى، عامل مهمى در كاهش فقر و فاصله طبقاتى جامعه اسلامى و تاليف قلوب افراد و حفظ شخصيت و علاقهمند ساختن آنان به مكتب اهل بيت و جلوگيرى از ارتباط گرفتن و نزديك شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود.
در پرتو برخوردارى ائمه عليهم السلام از اين خلق نيكو، وجود آن بزرگواران پيوسته مايه اميد، و خانهشان نه تنها مركز نشر دانش، بلكه پناهگاه افراد نيازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسانهاى مختلف به ويژه آنان كه از راه دور آمده بودند بود. اين مساله هم براى عموم مردم جا افتاده بود، به گونهاى كه وقتى فرد نيازمند و درماندهاى را مىديدند او را به خانه امامان عليهم السلام راهنمايى مىكردند، و هم براى خود افراد درمانده، بدين معنى كه به محض مواجه شدن با مشكلى مستقيما سراغ خانه امامت را مىگرفتند.
امام هادى عليه السلام همچون پدر بزرگوارش كانون سخاوت و كرم بود و گاهى مقدار انفاق به حدى از فزونى مىرسيد كه دانشمندى مانند «ابن شهرآشوب» پس از نقل آن مىگويد:
«اين مقدار انفاق، معجزهاى است كه جز پادشاهان از عهده كسى ساخته نيست و تا كنون اين مقدار انفاق را از كسى نشنيدهايم. » (8)
در كتاب «تاريخ اجمالى پيشوايان» به مواردى از جود و بخشش امام عليه السلام اشاره كرديم، در اينجا به ذكر نمونه ديگرى بسنده مىكنيم. اسحاق جلاب مىگويد:
«براى ابوالحسن گوسفندان زيادى خريدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جاى وسيعى برد كه من آنجا را نمىشناختم، سپس تمامى آن گوسفندان را بين كسانى كه آن حضرت دستور مىداد، توزيع كردم. » (9)
در روايت ديگر، زمان خريد و توزيع گوسفندان روز «ترويه» (10) ذكر شده است. (11)
از اين روايتبر مىآيد كه آن حضرت در مسائل مالى و انفاقهاى جزئى نيز مسائل امنيتى و حفاظتى را رعايت مىكرده و اين بيانگر شدت محدوديت آن حضرت از سوى دستگاه حكومتى است، با اين حال امام اين كار را تحت پوشش قربانى انجام داد تا هر گونه سوء ظنى را نسبتبه خود از بين ببرد.
ج - حلم و بردبارى
حلم و بردبارى از ويژگيهاى مهمى است كه مردان بزرگ به ويژه رهبران الهى كه بيشترين برخورد و اصطكاك را با مردم نادان و نابخرد و گمراه داشتند، از آن برخوردار بوده و در پرتو اين خلق نيكو افراد بسيارى را به سوى خود جذب كردند.
امام هادى همچون نياكان خود در برابر ناملايمات بردبار بود و تا جايى كه مصلحت اسلام ايجاب مىكرد با دشمنان حق و ناسزاگويان و اهانت كنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردبارى برخورد مىكرد.
«بريحه» عباسى - كه از سوى دستگاه خلافتبه سمت پيشنمازى مكه و مدينه منصوب شده بود - از امام هادى عليه السلام نزد متوكل سعايت كرد و براى او نوشت:
«اگر نيازى به مكه و مدينه دارى «على بن محمد» را از اين دو شهر بيرون كن، زيرا او مردم را به سوى خود خوانده و گروه زيادى از او پيروى كردهاند. »
بر اثر سعايتهاى پىدرپى «بريحه» متوكل امام را از كنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا(ص) تبعيد كرد. هنگامى كه امام(ع) از «مدينه» به سمت «سامرا» در حركتبود «بريحه» نيز او را همراهى كرد. در بين راه «بريحه» رو به امام(ع) كرد و گفت:
«تو خود مىدانى كه عامل تبعيد تو من بودم. با سوگندهاى محكم و استوار سوگند مىخورم كه چنانچه شكايت مرا نزد اميرالمؤمنين يا يكى از درباريان و فرزندان او ببرى، تمامى درختانت را (در مدينه) آتش مىزنم و بردگان و خدمتكارانت را مىكشم و چشمههاى مزرعههايت را كور خواهم كرد و بدان كه اين كارها را خواهم كرد. »
امام عليه السلام متوجه او شد و فرمود:
«نزديكترين راه براى شكايت از تو اين بود كه ديشب شكايت تو را نزد خدا بردم و من شكايت از تو را كه بر خدا عرضه كردم نزد غير او از بندگانش نخواهم برد. »
«بريحه» چون اين سخن را از امام(ع) شنيد، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و لابه كرد و از او تقاضاى بخشش نمود. امام(ع) فرمود: تو را بخشيدم. (12)
د - هيبت در دلها
امامان عليهم السلام مظاهر قدرت و عظمتخداوند و معادن كلمات و حكمت ذات مقدس حق و منبع تجليات و انوار خاصه او هستند. بر اين اساس از يك قدرت معنوى فوق العاده و نفوذ و هيبتخاصى برخوردارند.
اين هيبت و عظمتخدادادى را در زيارت جامعه و از زبان امام هادى عليه السلام چنين مىخوانيم:
«طاطا كل شريف لشرفكم، و بخع كل متكبر لطاعتكم، و خضع كل جبار لفضلكم، و ذل كل شىء لكم. »
هر بزرگ و شريفى در برابر بزرگوارى و شرافتشما سر فرود آورده و هر خود بزرگ بينى به اطاعت از شما گردن نهاده و هر زورگويى در برابر فضل و برترى شما فروتنى كرده و همه چيز براى شما خوار و ذليل گشته است.
روى اين جهتبارها اتفاق مىافتاد كه حاكمان جور در غياب امامان عليهم السلام تصميمهاى خطرناكى نسبتبه آنان مىگرفتند، ولى به محض رويارو شدن با آنان و نگاه به رخسار پرفروغشان، كابوس ترس و وحشتبر دلهايشان سايه مىافكند، به گونهاى كه مجبور مىشدند از تصميم خود بر گردند.
در تاريخ اجمالى پيشوايان بخش زندگانى امام هادى عليه السلام پرتوى از اين هيبت و عظمت الهى را يادآور شديم، اينك نمونهاى ديگر.
زيد بن موسى (13) چندين بار به «عمر بن فرج» گوشزد كرد و از او خواست كه وى را بر فرزند برادرش (امام هادى) مقدم بدارد و مىگفت: او جوان است و من عموى پدر او هستم.
«عمر» سخن او را براى امام هادى عليه السلام نقل كرد. امام فرمود:
«يك بار اين كار را بكن. فردا مرا پيش از او در مجلس بنشان، سپس ببين چه خواهد شد. »
روز بعد «عمر» امام هادى عليه السلام را دعوت كرد و آن حضرت در بالاى مجلس نشست. سپس به «زيد» اجازه ورود داد. «زيد» در برابر امام(ع) بر زمين نشست.
چون روز پنجشنبه شد ابتدا به زيد اجازه داد تا وارد شود و در صدر مجلس بنشيند، سپس از امام(ع) خواست تا وارد شود. امام(ع) داخل شد. هنگامى كه چشم زيد به امام(ع) افتاد و هيبت امامت را در رخسار حضرت مشاهده كرد از جايش برخاست و امام(ع) را بر جاى خود نشاند و خود در برابر او نشست. (14)
ه - رسيدگى به مشكلات و گرفتارى مردم
ائمه عليهم السلام نه تنها در زمينه عبادى و بندگى خدا پيشگام بودند و هيچ كس در اين ميدان گوى سبقت را از آنان نربود، بلكه در زمينههاى اجتماعى و رسيدگى به كمبودها و مشكلات مردم و برطرف كردن گرفتاريهاى آنان نيز پيشگام بودند، به گونهاى كه كسى از در خانه آنان نااميد باز نمىگشت.
تاريخ، نام افراد زيادى را كه براى حل مشكل و رفع گرفتارى خود به پيشواى دهم عليه السلام مراجعه كرده و از محضر آن حضرت با خشنودى بازگشتهاند، ثبت كرده است. براى رعايت اختصار تنها يك نمونه آن را ذكر مىكنيم.
«محمد بن طلحه» نقل مىكند:
«امام هادى(ع) روزى براى كار مهمى «سامرا» را به قصد دهكدهاى در اطراف ترك كرد. در اين فاصله عربى سراغ آن حضرت را گرفت. به او گفته شد: امام(ع) به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهكده حركت كرد. وقتى به محضر امام(ع) رسيد گفت: من اهل كوفه و از متمسكان به ولايت جدت اميرمؤمنان(ع) هستم، ولى بدهى سنگينى مرا احاطه كرده است، چندانكه قدرت تحمل آن را ندارم. و كسى را جز شما نمىشناسم كه حاجتم را برآورد.
امام(ع) پرسيد: بدهكارىات چقدر است؟ عرض كرد: حدود ده هزار درهم.
امام(ع) او را دلدارى داد و فرمود ناراحت نباش مشكلتحل خواهد شد. دستورى به تو مىدهم عمل كن و از اجراى آن سر متاب: اين دستخط را بگير، هنگامى كه به «سامرا» آمدى، مبلغ نوشته شده در اين ورقه را از من مطالبه كن، هر چند در حضور مردم باشد. مبادا در اين باره كوتاهى كنى.
پس از بازگشت امام(ع) به «سامرا»، مرد عرب، در حالى كه عدهاى از اطرافيان خليفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند - وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام(ع) به آن حضرت، با اصرار، دين خود را مطالبه كرد.
امام(ع) با نرمى و ملايمت و عذرخواهى از تاخير آن، از وى مهلتخواست تا در وقت مناسب، آن را پرداخت كند، ولى مرد عرب همچنان اصرار مىكرد كه هم اكنون بايد بپردازى.
جريان به متوكل رسيد. دستور داد سى هزار دينار به امام(ع) بدهند. امام(ع) پولها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پولها را گرفت و گفت: خدا بهتر مىداند كه رسالتش را در چه خاندانى قرار دهد. (15)
پىنوشتها:
(1) . . و معدن الرحمة، و خزان العلم، و منتهى الحلم و اصول الكرم. . . و عناصر الابرار. . . و صفوة المرسلين. . . ائمة الهدى و مصابيح الدجى و الاعلام التقى. . . و المثل الاعلى. . . و حجج الله على اهل الدنيا و الاخرة و الاولى. «فرازهايى از زيارت جامعه كبيره. »
(2) مآثر الكبراء، ج 3، ص 96 به نقل: «ائمتنا» ج 2، ص 252.
(3) الصواعق المحرقة، ص 207.
(4) الارشاد، ص 333.
(5) ائمتنا، ج 2، ص 257، به نقل از: سيرة الامام العاشر، على الهادى، ص 55.
(6) البداية و النهاية، ج 11، ص 15.
(7) در كتاب تاريخ اجمالى پيشوايان عليهم السلام به نمونههاى ديگرى از عبادت امام هادى عليه السلام اشاره شده است.
(8) مناقب، ج 4، ص 409. مقدار انفاق امام(ع) نود هزار دينار بوده كه به سه نفر از ياران خود هر كدام سى هزار دينار داده است. براى آگاهى بيشتر به تاريخ اجمالى پيشوايان، بخش زندگانى امام هادى(ع) رجوع كنيد.
(9) الكافى، 7، ج 1، ص 498.
(10) روز هشتم ذيحجه را روز «ترويه» گويند.
(11) اعيان الشيعه، ج 2، ص 37.
(12) ر. ك. اثبات الوصيه، مسعودى، ص 197 - 196.
(13) ظاهرا نامبرده زيد بن موسى بن جعفر است كه به «زيد النار» معروف است. و بر اساس نقل سيد محسن امين در اعيان الشيعه، ج 7، ص 128 در حدود سال 247 در اواخر حكومت متوكل در گذشته است.
(14) اعلام الورى، ص 347.
(15) بحار الانوار، ج 50، ص 175، نور الابصار، شلنجى، ص 181 و الفصول المهمة، ابن صباغ، ص 278، با اختصار.
كتاب: تحليلى از تاريخ دوران دهمين خورشيد امامت، ص 16.
صفحات: 1· 2