الفباى فرهنگ معصومه (ع)
- ح -
معصومه جان !
حرمت ،حوزه حيات وحقيقت است وصحن وسرايت . پايگاه دفاع از حياء و حجاب و حکمت و حشمت .
هنوز صداى رساى - فقيه بافقى - در دفاع از حجاب و حرمت خانه ات در آفاق قم طنين دارد . و حضور حقيرانه حمايل پوشان رضاخانى فراموش نشده است .
تو فرزند فرزانه حسنين و حامى باوفاى پيرخمينى ، تو بانوى حماسه و حريتى که حديث غدير را به روايت نشستى .
- خ -
خدا را ناموس ،خديجه را دختر ، و خورشيد خراسان را خواهرى .
توخاتون محشرى که عطر خاتم پيامبران و خديجه بزرگ را به ديار قم آوردى و خاک قم را تا اوج خورشيد برکشيدى . با اقامت هفده روزه در اين ديار، بين قم و مدينه عقد اخوت بستى و بذر -خردورزي- کاشتى و خوشه هاي-خدمت- و -مهر-
و -عدالت- و-اخلاق آسماني- به خلق جهان بخشيدى .
- د -
دين از ديار تو، راه مى سپرد و آفاق گيتى را فتح مى کند و ديو و دد ازدر گاهت مى گريزد. دل هاى حق باوران با ياد خاندان شما مى تپد. درس قران و درايت حديث در سايه بلند تو تدريس مى شود. دولت سراى شما دارالشفاى دردمندان است و دستان کرمت ، دستگيره ستارگان و درفش -دولت ابرار-.
- ذ -
ذى القعده هنوز ذوق زده ميلاد توست. ذلت از زندگى شما خانواده بدور است. ذوالفقار على (ع) پشتوانه انديشه هاى عزت آفرين شماست . شما ذريه پيامبر رحمتيد.
ذکر خدا بر لب داريد و ذره پرورى را از ذات ذوالجلال آموختيد.
حافظه گيتى بزرگترين ذبيح تاريخ را از قبيله شما مى شناسد. ذاکره روزگار براي
بشريت ذخيره اى چون فرهنگ و معارف شما به ياد ندارد و بيداد در کوير قم چو نمک ذوب مى شود.
- ر -
-رواق نور- تو، يادآور-روضه نبوي- است. تو راه قم را به مدينه رسول (ص) گشودى و روح -رضوي- در کالبد شهر و کشور ما تو دميدى . در راه رضاى دوست ، برادرى چون امام رضا (ع) داري. و خود -راضيه مرضيه اى - که باب رحمت و رضوان رب العالمين را در برابر ما باز کردي.
- ز -
زاغه نشينان ، نام شهر تو را زمزمه مى کنند و زنان و مردان آگاه عالم از زمزم عرفان تو سيراب مى شوند.
زمين و زمان شاهد زهد و ساده زيستى شماست . زر و زور و تزوير در کوره ولاى شما مى گدازد و ديو زشتى در زنجير همت شماست . تو يادگار زهرايى و همتاى زينب کبري. آسمان زندگى به نام شما زينت يافته است.
- س -
سلام معصومه (ع)!
سلام هى حتى مطلع الفجر.
سلام قولا من رب رحيم.
هفت سين سلام و سلامت ، تقديم به سيماى والاى تو باد. که ستارگان ، سرود سبز تو را مى خوانند. تو زاده سپهر ولايتي. تو فرزند سلطان دلهايى که سرافرازان عالم دست بر سينه به خدمتت ايستاده اند.
-ستارگان حرم - فهرستى از سرداران فرهنگ شماست.
- ش -
شما ، از اهل بيت آفتابيد گل جان محمد را گلابيد
شاهچراغ برادر و ياورت. و شاه خراسان امام و رهبر شماست.
شهيدان ، پروردگان دامان تربيت شمايند و شمع تاريخ و شاهد فردا.
شبيه زينبى و شيداى زهرا(ع) ، شهره کرامتى و شفيعه محشر.
من شهادت مى دهم معصومه اى افتخار هر ديار شيعه اى
- ص -
صداقت را بايد از تو آموخت که صديقه اى از تبار صادقاني. صراط مستقيم ، راهى به سوى ولايت توست. در صدف صداى رساى عدالت. در صبورى به زينب اقتدا کردى و به -صحن عتيق- تو صلاى آزادى در سر دارد. صحن نوات نويد نور و روشنايى مى دهد.
- ض -
ضريح پر نورت ،کانون همه عشق هاست. و سفره ضيافتت گسترده در برابر تمام نيازها. ضمير زائران را تو خوب مى خوانى ضماد و مرهم زخمها را تو خوب مى شناسى . آهوان رهيده از صيادان شرق و غرب را تو خوب ضمانت مى کنى . آرى ،تو خواهر ضامن آهويي. تو همان ضياء گسترى که ضلال در حريمت نيست.
- ط -
طوبى لهم ، طوبى لهم ، ثم طوبى لهم .
اين دعاى صادق آل محمد(ص) براى قم و قم انديشان تاريخ است.
سرزمينى که طلا و تيغ و طبر را به تسبيح و رکوع و سجود معصومه (ع) مى بندد.
طاعون از مردمانش بدور است و طاغوت در زمينش زنده بگور.مردومانش اهل
طاعت و طهارت و تقوا و تلاوت و رکوع و سجودند. و حوزه اش طوباى علم و جهاد و شهادت.
- ظ -
ظلم و ظلمت از افق حيات معصومه(ع) و معصومين(ع) مى گريزد.
قم ديار شيعه است و شيعه، اهل صبر و ظفر.
ظاهربينى و ظاهرسازى در حوزه فقاهت قم نيست. ظرافت انديشه و ظلال هدايت، فراوان است.
و شک و ظن و گمان بر يقين ابراهيمى اين خاندان فائق نمى آيد.
از-ظهر عاشورا-تا -عصر عاشورا-، قم پاسدار نور بوده و خواهد بود.
- ع -
-عشق عترت- در درياى قم موج مى زند و -عطر ايمان- در فضاى قم پخش مى شود.
-عقيق- حقيقت در کوهسار قم مى رويد و علم و عصمت از جويبار جوار معصومه (ع) مى جوشد. قم -عش- و آشيانه آل محمد است و مرزبان -عرفان-و-عاشورا-.
کعبه و فريب فرزندان فاطمه يورش آورده اند ؛
اما فيل سواران فرهنگى امروز هم با فرهنگ فاطمى و عدالت علوى منکوب و سرکوب خواهند شد. خانه خدا و زادگاه علي(ع) معبد و مطاف فرشتگان جاودان مى ماند.
- غ -
غبار غربت و غفلت و غرور در سايه سار حضرت معصومه (ع) محو مى شود.
غريو شادى و محبت و مردانگى بر مى خيزد. غزال قم به سوى آل محمد مى گريزد و عندليب قم غزلسراى باغ غدير است. غلو در حوزه قداست قم نيست. غليان عاطفه و غوغاى غيرت است.
- ف -
حديث فاطميات را بايد از فاطمه (ع) آموخت. و فرهنگ فيضيه را بايد از معصومه (ع) گرفت. نياز به حضور زنان مسلمان در بازى هاى استعمارى و کشورهاى کفر نيست. با ايمان و آگاهى و عفاف خواهران ما فلک الافلاک فضيلت و فطانت فتح مى گردد و فريب و فسانه و فسون رخت بر مى بندد. و حديث کمبود عقل ، دور از فضاى زندگى فاطمه(ع) و فاطمه هاى بافضيلت تاريخ است. فردوس برين و فرشتگان آسمان و زمين ، ميلاد فرزانگانى چون فاطمه (ع) را جشن مى گيرند. فيل -زن سالاري- با فرهنگ فاطمه (ع) سرکوب مى شود امروز مثلث فمينسيم و فرماليسم و فرويديسيم چون فيل سواران ابرهه براى تخريب کعبه و فريب فرزندان فاطمه يورش
آورده اند ؛ اما فيل سواران فرهنگى امروز هم با فرهنگ فاطمى و عدالت علوى منکوب و سرکوب خواهند شد. خانه خدا و زادگاه علي(ع) معبد و مطاف فرشتگان جاودان مى ماند.
- ق -
قم را بدون قران و قنوت و قربانى و قناعت نمى توان تفسير کرد. در عصر غيبت ،قم قائم مقام مهدى موعود (عج) است. قايق قم در اقيانوس عالم غرق نمى شود و در امن و امان پيش مى رود. قالى قم ، قاليچه سليمان است و فاطمه معصومه (ع) ملکه اين ديار. فاطمه معصومه (ع) فقط هفده روز در اين شهر زندگى کرد ؛ ولى قلب قم تا قيام قيامت به ياد معصومه (ع) مى تپد.
- ک -
فاطمه (ع) ، کوثرى است که در کوير جوشيده است و کبوترى خدايى است که پيام کربلا با خود دارد. کشتى نوح به برکت خاندان او به سلامت گذشت و کهکشان پرستاره ، آينه ايوان اوست. کودک عقل و احساس ما از شناخت او ناتوان است. خدمت در کفشداريش افتخار بزرگان است و نامش اکسير اعظم و کيمياى کمال.
- گ -
فاطمه معصومه(ع) و شهر قم ،گنج عفت است و گلزار ولايت. گوهر زيباى خلقت است و گنبد بلند هدايت.
گل مريم است و گلاب مدينه . گهواره اش پر نور ،گلشن هميشه شکفته. مقدمش گلباران و بلبلش هميشه غزلخوان ،و خاکش مهر جبين ، آبش گرداب هلاکت شياطين.
صحن و سراى معصومه (ع) -مدرسه اخيار-است و گلزار شيخانش -گلشن ابرار-.
- ل -
تو لؤلؤ مکنونى که وقتى لب گشودى لا و الا را به بشريت آموختي.
راه هر گونه شرک را با لا حول و لا قوه الا بالله بستى ، صدها معدن -لعل- و -لاجورد- و -لؤلؤلالا- و -احجار کريمه- را در سايه نگاهت پروردي. -لمعه- شهيدين متن درسى حريم توست و هزاران شهيد ، فارغ التحصيل مدرسه عشق تو، لهو و لعب - اگر چه به نام بازى ورزش از ساحت قدست بدور است. تو خلق را از ناسوت به لاهوت فرا مى خواني.
- م -
تو مريم آل محمدى که موساى کاظم (ع) به تو فداها ابوها گفت. تواز تبار موساى کليم و وارث مسيح بزرگي. -موسى بن خزرج- به ميزبانى چند روزه ات مى بالد. - ميدان مير- هنوز خاطره گامهاى قدسى ات را به ياد دارد. مسجد اعظم معبد و مدرس فرزندان معنوى تو است. تو ميزبان مداوم مراجع تقليد و مرزبان هميشه حريم ولايت و توحيدي. تو محدثه مهربان آل طاهايي.
- ن -
نقش نگين قم ،نام اهورايى توست و نقاره خانه ات نماد شادى مردم. تو از نسل نبوتى و اصل ولايت. نجمه مادر نور آفرين توست و دربهاى نقره فامت باب نجات ما. چرخ نيلوفرى شيداى قبه نورانى توست و چشم خورشيد تشنه نگاه برگنبد ملکوتى تو. نسيم بامدادى معطر از عطر نماز و نيايش تو. نشان از بانوى بى نشان دارى ، ناموس خدايى که شاگردان مکتبت ناقوس مرگ فرعون و قارون وهامان روزگار را به صدا در آورده اند.
- و -
تو وارث فضائل پاکان تاريخى و پاسدار ايمان و عفاف و عدالت تو ارزش ها را در قربانگاه ورزش و اقتصاد قربانى نکردي. وقتى ولاى تو در دلم جا گرفت ، قلبم وسعت دريا يافت. تو ولى نعمت مائى و واسطه هدايت ما.
وطن بزرگ اسلامى و امدار ولاى تواست.
- ه -
هفت اقليم و امدار عقل سليم شماست. اگر هاجر از صفا تا مروه راه پيمود ، معصومه (ع) از مدينه تا قم را بى هراس و با هدف در نورديد.
اگر براى هاجر و اسماعيل در کوهساران مکه چشمه زمزم جوشيد ، فاطمه معصومه (ع) کوثر فيضيه را در کوير قم پديد آورد. و هزاران تشنه هدايت را سيراب کرد. او هاجرى ديگراست که هماى سعادت بربامش مى نشيند و نواى هدايت از نايش بر مى خيزد.
- ي -
تو ياس سپيد ياسينى و ياقوت سبز قبيله طاها. ياور محرمانى و يادگار پيامبران. ديو ياس را به زندان يقين کشيدى و راه را بر ياجوج و ماجوج امروز جهان -ليبرال دمکراسي- بستي. و يغماگران يهود را به -ياويلنا- واداشتي.
سلام بر تو اى يد بيضاى موسوى و اى مريم مقدس مدينه ، اى دخت افتاب. سلام هى حتى مطلع الفجر.
صفحات: 1· 2