باورهای کاریکاتوری رهاورد تمرکز هالیوود بر سبک زندگی غربی است
چرا؟ به این خاطر که بارها و بارها در فیلمها به او القا کردند که شانس هست و شانس تو میتواند بگیرد و شانس تو برنده شود. جز این فرد عادت کرده به اینکه به شانس تکیه کند باری به هر جهت باشد، شاید یک روز ممکن است شانسش بگیرد و با همین روش زندگی اتفاقاً موفقتر از دیگران باشد. خب اینها مواردی است که خواسته یا ناخواسته توسط کسانی که سازندگان فیلم هستند انتقال داده میشود.
چگونه است که این فیلمها تأثیرگذاری زیادی دارند؟
جواب این سؤال به نوع زندگی کردن خود عوامل فیلم برمی گردد (کارگردانها و بازیگران و بازیگران مطرح است. حتی اگر بازیگران، فیلمهای مذهبی بازی کنند) من چند سریال تأثیرگذار که افراد در آن نقش (مذهبی) را گرفتهاند مخصوصاً خانمها با چادر فیلم بازی کردند و نقش زیبایی را ایفا کردند و خوب هم مسئله چادر را جا انداختند اما چون خودشان در زندگیشان اهل این مسائل نیستند و قطعاً حجاب را آن گونه که باید و به درستی رعایت نمیکنند و تأثیر منفی آن خیلی بیشتر است، خب مخاطب میگوید من مسئله حجاب را از اینها چگونه بپذیرم زمانی که در زندگی خودشان اینگونه نیست. نقش در فیلم چیزی است که ورای آن هیچ باوری وجود ندارد.
چرا سینمای غرب تأثیرگذاری از سینمای ایران (در سبک زندگی) بیشتر باشد؟
چون آنها رفتارشان در فیلمها همانطوری است که در زندگی عادیشان هم آن گونه هستند. همان مسیر زندگیشان را به طور گستردهتر در فیلمها دارند و زندگی و کارشان در یک راستا است و عکسها و فیلمهایی که از بازیگران (از زندگی عادیشان دست به دست میچرخد و مطرح میشود نشاندهنده زندگی طبیعیشان است که چون در سینمای هالیوود زندگی بیرونی با آنچه در فیلمهاست، یکی است تأثیرش روی مخاطبین که آن را میبینند، بیشتر میشود.
هم اکنون شبکه های متعدد ماهواره ای فارسی زبان فیلمهای ترکیه ای را نشان میدهند، فکر میکنید این فیلمها چه تأثیراتی را میتوانند روی مخاطبان داشته باشند؟
اگر روند نشان دادن فیلمهای ترکیهای ادامه پیدا کند، ترسم از این است که به نظامی که بر کشور ترکیه (اسلام سکولاری) حاکم شده در کشور ما هم رایج شود.
اسلام ناب امریکایی یک بخش اعظمش در ترکیه اتفاق افتاده، شما ببینید فرد کارگردان فیلم مذهبی میسازد اما تمام همّ و غمش از مذهب اینست که فرد دروغ نگوید، دزدی نکند و به حق دیگران تجاوز نکند اما اینکه فرد مؤمن، نمازخوان، باحجاب، باحیا باشد اصلاً مهم نیست.
لذا میبینید خیلی اوقات شخصیتهای خوب داستان افرادی هستند که نماز، روزه و حجاب و حیا برایشان مهم نیست. اما چون به انسانهای دیگر کمک میکنند از آنها تکریم میشود که فرد دوست دارد زندگیاش اینگونه باشد یعنی میخواهد هیچ خصلت خوب فردی نداشته باشد اما انسان خوبی در مقیاس اینکه نسبت به دیگران و در فضای اجتماعی خوب است، باشد.
اینها مسائل سبک زندگی است که از طریق رسانه انتقال داده میشود و تئوریزه شده و روی آنها دقت نمیشود. چرا که فکر میکنیم همین که یک فیلم ساختیم فرد در آن نقش مذهبی بازی کرد این انتهای سبک زندگی مذهبی است و زندگی مذهبی درست را در آن نشان دادیم.
فرهنگی که هماکنون در سینمای بالیوود تبلیغ میشود چیست؟
اینکه امروز هالیوود، بالیوود را در خود بلعیده است با وجود اینکه فیلمهای ساخته شده در بالیوود خیلی بیشتر است و هیچ سینمایی به اندازه بالیوود گنجایش ساخت این همه فیلم را اصلاً ندارد.
لباسها، ماشین، نوع زیستن، نوع آداب و معاشرت، حتی خیلی وقتها نوع آشنا شدن، ازدواج، روشهای غربی است. سبک زندگی هنری را محدود کردند.
مانند همین تأثیر را در سینمای خودمان میبینیم، سینمای ما تأثیر زیادی از سینمای هالیوود گرفته است، ما روابط آزاد دختر و پسر در فیلمهای مان مهم نیست. کش و قوس داستانی بر این اساس گذاشته میشود. تا آخر داستان هم باید کش داشته باشد تا مخاطب پای آن بنشیند. بدتر از آن نشان دادن رابطه آزاد بین پسر و دختر در سنین پایین است.
در بین فیلمهایی که از رسانه ملی پخش شد میتوانید مثالی بیاورید که این فیلم موضوع خوبی داشته و میتوانسته فرهنگسازی مناسبی برای ترویج ازدواج یا سبک زندگی اسلامی ایرانی داشته باشد؟
وضعیت سفید فیلمی که اخیراً از صدا و سیما پخش میشد، آن موضوعی که برخی بزرگان در اوایل انقلاب به آن اشاره کرده بودند، ازدواج دانشآموزی و ازدواج دانشجویی را میتوانست در این فیلم خوب جا بیندازد، در اندازه ارتباط دختر و پسر در این سنین دانشآموزی را نتوانست خوب نشان دهد و نتوانست موضوع اینگونه ازدواج را تئوریزه کند و جا بیندازد.
تا میزان سن ارتباط هم پایینتر آورده، نه اینکه راهکار دینی بدهد، نکات مثبت کمتری داشت. میتوانست ظرفیت بیشتری داشته باشد، ۴ کار میتوانست بکند که تمام نکات آموزنده را داشته باشد. هیچکدام از اینها در اینجا نشان داده نشد.
نمونه دیگر بحث حجاب است، الآن وضعیت حجاب و ارتباط مرد و زن در سینمای ما چگونه است؟ بحث فقه روابط، ….. فاصلهها و حریمها آیا رعایت میشود؟ این از کجا تأثیر میگیرد؟ آیا متأثر از سینمای هالیوود نیست؟ بینید با کارگردانی صحبت کردیم و به او گفتیم که شما چرا اینطور فیلمهای بیحیایی میسازید؟
او گفت اگر قرار است چیزی را به تصویر بکشیم باید با تمام جزئیاتش باشد. موقعی هم که من میخواهم سبک زندگی را به تصویر بکشم باید همه ابعاد و زوایایش را جلوی دوربین بیاورم چرا چون از غرب چیزی به نام رئالیسم یاد گرفتهاند و واقعیت را ببینم و بیان کنیم و نشان دهیم. گفتم خود شما هم واقعیتها و اسراری دارید به خانمت میگویی؟ به آنجا که میرسد میگوید نه نمیتوان همه چیز را گفت. اما جلوی دوربین چیزهایی که نمیتوانی خود شما به بچهات بگی به این همه آدم میخواهی نشان دهی؟، این نگاه کاریکاتوری داشتن در اثر تأثیر سینمای غرب است.
الگو گیری فیلمهای داخلی از سینمای غرب چه مشکلاتی را برای جامعه خصوصاً قشر جوان و دانشجو در بر دارد؟
خیلی وقتها فیلمهای ما از غرب الگو میگیرند و همه اینها دودش در قضیه سبک زندگی به چشم ما میرود. خیلی خطرناک است. خطرش هم اینست که امروز میبینیم، دانشجویان ما روش زندگی کردنشان خیلی (اباحهگر تر) شده در خوابگاه های دانشجویی.
نحوه تعاملشان با استاد خیلی فرق میکند با همین چند سال پیش. خود دانشجویان و عموم جامعه میتوانند یک بررسی کنند و نوع تعامل، رفتار، فرد که میتواند در جامعه و در قد و قواره خودشان با چند سال پیش چه تفاوتهایی کرده است؟ این نشاندهنده یکسری خطرهایی است که متأسفانه دیده نشده و تأثیر رسانه را روی آن بررسی نکردهایم. خیلی از افرادی که در زندگیهایشان مشکل دارند به خاطر تأثیر رسانه است، چه نوع زندگی است که سینمای غرب به اینها القا کرده است؟
این فیلمهای سبک زندگی میتوانند روی باورهای دینی هم اثرگذار باشند، چگونه؟
بله، این فیلمها یک خدای کاریکاتوری، یک زندگی کاریکاتوری، یکسری باورهای کاریکاتوری… را به مخاطبان عرضه میکنند، خدایی که غرب به انسانها معرفی کرده مانند یک (خدای عابر بانکی) است، شما از این طرف کارت میکشی و از آن طرف هر چی میخواهی تحویل میگیری. خدایی که خدا نیست، بنده است.
خدایی که اطاعت نمیشود، خدایی که به او دستور داده میشود، خدایی که اطاعت نمیشود بلکه اطاعت میکند و… اینها دارند از طریق رسانه فرهنگسازی میشود بدون اینکه خودمان هم بفهمیم چه در فیلمها و چه در قالب برنامههای مختلف. خدایی را به بندگان معرفی میکنند که در حد یک عابر بانک است. مفهوم خداوندی و بندگی خوب جا نیفتاده است، مفهوم دعا و اجابت هم به همین شکل و این در طول زمان تأثیر خود را میگذارد و فرد تبدیل به یک انسان سکولار میشود، باری به هر جهت میشود و میگوید بهتر است سکولار باشم تا خدایی را بخوانم که جوابم را نمیدهد، نگاهش این است که همان وقت که فرد دهانش را باز کرد باید خدا همان را به او بدهد.
صفحات: 1· 2