روایت یک فرمانده از قلع و قمع بعثیها
درگیریها طولانی شد و نیروهای احتیاط وارد عمل شدند. در ارتفاع تپه؛ صخرهای حدود 200 تا 300 مترمربع مساحت وجود داشت و معروف به کلهگاوی بود و در دست دشمن بود و ارتفاع 2519 نیز در دست دشمن بود که همین برای ما خطرناک بود؛ تا اینکه نیروهای ادوات ما با تفنگهای 106 توانستند این تپه سرخه را هدف قرار دهند و سنگرهای موجود در این تپه را نابود کنند.
سردار محقق تصریح کرد: فرمانده گردان زهیر وقتی پیش من آمد؛ از من درباره وضعیت منطقه توضیح خواست و من گفتم اگر شما از صخره بالا بروید کار تمام است. وقتی برای بازدید رفت و شناسایی کرد، تماس گرفت و گفت: نیروها را مستقر کردهام و تنها به توپخانه بگویید روی منطقه گلولهای شلیک کند.
در حال بررسی منطقه بودم که یکی از بچههای بسیجی گفت: برادر محقق بیا ببین عراقیها از پایین دارند به سمت بالا میآیند. وقتی نگاه کردم دیدم 70 تا 80 نفر از نیروهای تازهنفس عراقی در حال بالا آمدن هستند و غافل از اینکه ما آن بالا بوده و تپه سرخه را تصرف کردهایم.
سریع فرمانده گردان، شهید محمدنیا را صدا کردم و برای او موقعیت را توضیح دادم. عراقیها که در حال بالا آمدن از ارتفاع بودند، در اثر خستگی استراحت کوتاهی نیز در طی مسیر می کردند. شهید محمدنیا وقتی آنها را در آن شرایط دید تیرباری را روی صخره قرار داد و به ما گفت: من شروع به تیر اندازی به سمت آنها میکنم و شما بعد از من تیراندازی را شروع کنید.
او شروع کرد و ما هم به دنبال محمدنیا شروع کردیم. آنقدر حمله برقآسا بود که عراقیها کاملاً گیج شده بودند و هرکدام به سمتی میرفتند و بیشتر آنها در این یورش از بین رفتند.
سردا محمد تقی محقق
سردار محقق خاطرنشان کرد: این ارتفاعات چندین بار بین نیروهای ما و عراقیها دست به دست شده بود و اگر ما آن راتصرف میکردیم به مناطق پشت عراق و جادههای مواصلاتی و شهر حاجعمران و دیاله مسلط میشدیم و اگر در دست عراق میافتاد آنها به شهرهای پیرانشهر و جاده مواصلاتی ما مسلط میشدند اما در نهایت پیروزی با ما بود و شهید موحددانش نیز با دست جدا شده در همین عملیات حضور داشت و در همین عملیات نیز به شهادت رسید.
صفحات: 1· 2