زن و کودکی که به دام گوشبرها افتادند
رژیم بعث عراق از اوایل جنگ، به هر طریق قصد از بین بردن آرایش این روستاها را داشت؛ گاهی با حملات زمینی و گاهی با حملات هوایی. هر روز بمب و گلوله توپ بود که بر سر مردم این روستاها میبارید اما آنها مقاومت میکردند و بعضی وقتها منطقه را رها میکردند، ولی باز برمیگشتند.
این بار بعثیها نقشه جدیدی کشیدند و آن، به کارگیری تعدادی از عوامل ضد انقلاب بود. این عوامل، از کردهای عراقی بودند و از نظر جسمی، هیکلی و توانا بودند و با شرایط آب و هوای کوهستانی منطقه متناسب بودند. دستگاه استخباراتی عراق، آنها را سازمان داد و یک تشکیلات سیاسی از آنها به نام «گروه فرسان» تشکیل داد؛ گروهی چریکی که به صورت پارتیزانی عمل میکردند و هدف آنها، ضربه زدن به مردم روستاها و رزمندگان اسلام بود که در محور مواصلاتی مهران ـ دهلران رفت و آمد داشتند.
روش کار آنها این طور بود که جادهها را سنگچین میکردند و با کمین در ورودی روستاها، چوپانها و عشایر را در بیابان و صحرا دستگیر میکردند؛ اگر میتوانستند، آنها را به صورت اسیر، تحویل عراقیها میدادند یا اگر تاریکی شب و راه طولانی و… به آنها اجازه نمیداد، بلافاصله به افراد تیر خلاصی میزدند و یک گوش آنها را میبریدند و به عنوان سند و مدرک، تحویل عراقیها میدادند تا در قبال هر گوش و یا هر اسیر، از عراقیها پول بگیرند.
فعالیت این گروه، از سال ۱۳۶۳ آغاز شد و تا پایان جنگ ادامه داشت. آنها عملیاتهای تروریستی زیادی علیه عشایر، روستاییها و رزمندگان انجام دادند و به دلیل بریدن گوش مردم بیگناه، معروف شده بودند به «گوش برها». اسناد بر جای مانده از هشت سال دفاع مقدس، پرده از جنایات این گروه مزدور برمی دارد.
* خانوادهای که قربانی گوشبرها شدند
پیرمرد، کارش بهیاری و رسیدگی به دوا و درمان روستاهای اطراف دهلران بود؛ اما مردم، عبدالرضا داور را «دکتر» صدا میکردند. آن روز با همکارش، سیفالله بهرامی و دختر و نوه چهار سالهاش، راه افتاده بودند برای بررسی وضعیت بهداشتی و درمانی روستاها.
ساعت از نیمه شب گذشته بود. مسافرها که به انتهای جاده فکر میکردند و مردمی که منتظرشان بودند، ناگهان با کمین وحشتناکی روبه رو شدند؛ ماشین با رگبار و شلیک پیاپی، سوراخ سوراخ شد و ایستاد. همان اول کار، یکی از این گلولهها هم خورده بود توی سر مادر و … و آخرین حرفی که شنیده بود، فریاد پسر چهار سالهاش بود که صدایش میکرد.
حالا عبدالرضا و همراهش اسیر «گوش برها» شده بودند؛ اسلحهها بچه را نشانه میرود که با اصرار پدربزرگ (عبدالرضا) کنار کشیدند و بچه چهار ساله، همان جا محکوم میشود که تا صبح بر روی جنازه مادر ناله و گریه کند.
سرما، وحشت از تاریکی و گلوله، برای بچه، دردناکتر از دیدن مادری نبود که گلوله، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و گوشهایش را هم گوشبرها بریده بودند…
صبح فردای این اتفاق، نیروهای گشت سپاه، کودکی را میبینند که توی سرمای شدید جاده، روی جنازه مادرش از هوش رفته است؛ پسر بچه، بعد از ۲۵ روز بیماری و تشنج شدید، شهید شد. پدربزرگ، بعد از هشت سال اسارت به کنار خانوادهاش بازگشت؛ اما شکنجهها کار خودش را کرده بود. او هم رفت پیش دختر و نوهاش…
گزارش این حادثه، در گزارش های صبح آن روز، چنین ثبت شده است:
به: فرماندهی سپاه ناحیه ایلام
از: فرماندهی سپاه دهلران
سلام علیکم؛
به استحضار می رساند در شب یکشنبه، مورخه ۱۲/۸/۶۳ یک نیسان متعلق به بهداری دهلران، همراه چهار نفر سرنشین که دو نفر مرد و یک زن و یک کودک چهار ساله هنگام عبور از طرف زرین آباد به دهلران در دو کیلومتری روستای بیشه دراز در تنگه نجی مرده در کمین افراد گوشبر قرار میگیرند، دو نفر به اسارت در میآیند و زن، شهید و بچه، سالم به جای میماند و خودروی مذکور منهدم میگردد.
* اسنادی مبنی بر جنایتهای دیگر گوشبرها
۱۹ دی ۱۳۶۳؛ در نیمه شب گذشته، حدود ساعت ۱:۳۰ در جاده آسفالته مهران ـ دهلران نیروهای گوشبر وابسته به عراق، در منطقه «فصیل» کمین کردند که در نتیجه، یک تویوتا و یک دستگاه آیفا متعلق به تیپ امام رضا(ع) را منهدم و عدهای از سرنشینان آن را شهید و عدهای را مجروح میکنند.
۵ اسفند ۱۳۶۳ تعداد چهار نفر از برادران گشت در منطقه «کوه تپه» توسط گوشبرها به شهادت رسیدند.
۶ اردیبهشت ۱۳۶۴ یک دستگاه تویوتا گشت لشکر ذوالفقار در حوالی «تنگه نصریان» به کمین گروه گوش برها افتاده و هفت نفر شهید شده اند.
۲۱ بهمن ۱۳۶۴؛ گوشبرها یک چوپان را در منطقه کوه تپه ربودند.
۲۲ مرداد ۱۳۶۵ در منطقه کوه تپه یک دستگاه خودرو ژاندارمری با یازده نفر سرنشین به کمین افتاده و تمامی سرنشینان شهید شدند.
۱۱ مهر ۱۳۶۳ یک نفر چوپان در جنوب روستای «بیشه دراز» توسط گوشبرها ربوده شد.
۱۳ مهر ۱۳۶۳ در «عین منصور» گروه گشت ژاندارمری به کمین گوشبرها افتاد که دو نفر شهید، چهار نفر زخمی و چهار نفر اسیر میشوند.
۱۱ بهمن ۱۳۶۶ گروه گشت ثارالله به کمین گوشبرها افتاده که تعداد شش نفر از نیروها اسیر شدند.
۲۰ بهمن ۱۳۶۶ در منطقه «چیلات» نیروهای گشت ژاندارمری با گشت گوشبرها درگیر شدند و یک نفر از نیروها خودی زخمی شد.
۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۷ گروه گشت لشکر ۲۱ حمزه در منطقه «بیات» به کمین گوشبرها افتاده و هشت نفر از نیروها اسیر شدند.
۲۰ بهمن ۱۳۶۴ گوش برها دو نفر چوپان در روستای «تپه نادر» را ربودند.
این هم گوشهای دیگر از جنایتهای صدامیون بر ملت ایران…
صفحات: 1· 2