• تماس  

سخت ترین روزهای پایداری

26 تیر 1392 توسط 313

ديدن صحنه هايي از شجاعت ، ايثار و مظلوميت رزمندگان باعث شد تا آخرين روز جنگ در جبهه بمانم و در آخر هم بعد از عمليات «مرصاد» با اشك جبهه را ترك كردم. پس از ختم قائله كردستان و با آغاز جنگ تحميلي به عنوان «ماما» به جبهه جنوب رفتم و در بيمارستان شهيد «كلانتري» انديمشك حضور يافتم. در ماه رمضان سال 1362 به دنبال عمليات «والفجر» دشمن چند پاتك به ما زد كه در آن تعداد بسياري از رزمندگان مجروح شدند از جمله رزمندگاني كه در اين پاتك ها به شدت مجروح شده بودند مي توان به رزمندگان گردان تخريب استان فارس اشاره كرد چرا كه آنها بر اثر انفجار «مين»، از ناحيه دست و پا دچار آسيب ديدگي شده بودند.

 

در آن سال من مسئول بخش «ريكاوري» بودم و با پايان يافتن كارم در اين بخش به اتاق هاي ديگر سر مي زدم. با ورود به بخش «ارتوپدي» به همراه دوستانم مجروحان را پانسمان مي كرديم. بعد از پايان كارهاي اين بخش نيز بايد غذاي مجروحان را آماده مي كرديم و به آنها مي داديم.

وقتي به آشپزخانه بيمارستان رفتم تا براي مجروحان غذا بياورم متوجه شدم كه ناهار آنها قورمه سبزي است و از آنجايي كه روزه بودم و بسيار قورمه سبزي را دوست داشتم گفتم: «واي خدا چند ساعت ديگر بايد تا افطار صبر كنم؟» پرستاران مسئول غذا دادن به مجروحان بودند. در ميان آنها رزمنده اي بود كه هر دو دست و پاهايش شكسته بود به همين دليل بايد من به او غذا مي خوراندم با هر قاشقي كه به دهان او مي گذاشتم اشك مي ريخت تا اينكه به قاشق ششم رسيد.

 

از او پرسيدم: «چرا اشك مي ريزي؟» چيزي نگفت دوباره پرسيدم تا اينكه گفت: خدا من را بكشد ، شما بايد در حالي كه روزه هستيد به من غذا بدهيد از قورت دادن آب دهانتان معلوم است كه با هر قاشق كه من مي خورم شما نيز دلتان مي خواهد از اين قورمه سبزي بخوريد.

در ماه رمضان سال 1360 برق انديمشك بر اثر موشك باران عراق قطع شد. در آن زمان آب بيمارستان ها از طريق پمپ هايي كه با برق كار مي كردند تامين مي شد. هوا به شدت گرم بود و هيچ وسيله خنك كننده اي نداشتيم. براي آنكه بتوانيم گرما را تحمل كنيم بر روي كاشي هاي بيمارستان مي خوابيديم تا كمي از حرارت بدنمان كاسته شود و چون احساس مي كرديم كه شايد كاشي ها براثر ريختن خون مجروحان نجس شده باشد خدا خدا مي كرديم كه برق تا زمان افطار وصل شود.

 

ماه رمضان سال هاي 59،60،62 به دليل شرايط سخت از جمله ماه هايي بود كه به سختي روزه گرفتيم اما اين روزه داري عاملي بود تا دامنه صبر و استقامتمان را در برابر مشكلات افزايش دهيم.

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: چفیه خاکی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس