• تماس  

سرباز امام زمان در جبهه

01 مرداد 1392 توسط 313

در بازدید منطقه جنگی ناگهان صدای خمپاره ای برای فرود آمدن به گوش رسید در همین لحظه فرمانده مسئول گفت : همه بخوابید! همه خیز برداشتند و خوابیدند و از آن جمله آقا میرزا .

پس از رفع خطر، همه برخاستند ولی آقا بلند نشدند، گفتند: آقا خطر برطرف شده بلند شوید؛ ایشان فرمودند: تا فرمانده دستور ندهد بلند نمی شوم، همان فرمانده آمد و گفت: آقا خواهش می کنم بلند شوید.

آنگاه برخاستند و بازدید را ادامه دادند.

این عمل به خاطر این بود که امام (ره) فرموده بودند: اطاعت از فرماندهی لازم و واجب است و سرپیچی از آن خلاف شرع است.

در جبهه یک نوجوان بسیجی خدمت ایشان می رسد و می گوید آقا بیائید با هم یک عکس برداریم، ایشان می فرمایند : من به شرطی با شما عکس می گیرم که یک قول به من بدهید، قول بدهید وقتی فردای قیامت دست جواد را می گیرند که به طرف جهنم ببرند، بیائید و مرا شفاعت کنید !

آن جوان قول می دهد و بعد آقا با او عکس می گیرد.

در هنگامه جنگ ایران و عراق، ایشان در جبهه بعنوان یک بسیجی لباس رزم پوشیده و در سنگر حق علیه باطل می جنگیدند.

یک روز در واحد ادوات، خمپاره 120، ایشان 14 گلوله شلیک می کنند بنام چهارده معصوم (ع) که به ترتیب گلوله ها را از نام مبارک پیامبر اکرم (ص) شروع و به نام حضرت مهدی ( عج ) ختم می کنند.

پس از این که 14 گلوله تمام می شود، دیده بان به وسیله بی سیم سئوال می کند چه کسی گلوله ها را شلیک نمود؟

می گویند: آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی!

دیده بان اضافه می کند، علت سئوال من این بود که با دوربین می دیدم که کلیه گلوله های شلیک شده به هدف اصابت نمود و تاکنون چنین چیزی سابقه نداشته است.


روزی در جبهه 2 تیر بعنوان تمرین تیراندازی شلیک کردند، بعد از کاملا” مشاهده شد که چهره ایشان ناراحت است ، احساس عجیبی داشتند، پس از مدت زمانی کوتاه، رو به فرمانده مقر کردند و فرمودند: آیا در این نزدیکی ها عراقی هم هستند؟ یا خیر؟

برادر فرمانده گفت: بله در نزدیکی مقر ما عراقی ها هستند ؛ ایشان گفتند: آیا صدای تیرهای شلیک شده را فهمیدند؟

فرمانده گفت: بله می شنوند، کلیه تیرهائی که در اینجا توسط ما شلیک می شود، عراقی ها می شنوند.

با شنیدن این خبر، خوشحال شدند و تبسمی رضایت بخش نمودند و فرمودند: خوب همینقدر که عراقی ها از صدای تیرهای شلیک شده ما ترسیده باشند کفایت می کند. این جواز شلیک کردن ما بود

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: چفیه خاکی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس