سرگذشت کتابخانهای که رهبر انقلاب نگذاشتند از بین برود
با گسترش استعمار در سدههای نوزدهم و بیستم، اتهامهایی علیه جایگاه علمی شیعه طرح شد مبنی بر اینکه نقش تشیع در تاریخ علم اسلامی کمتر از آن است که تا به حال ادعا میشده؛ شیعیان تألیفات چندانی ندارند و کتابهای زیادی از آنان بهجا نمانده است! این گفته برای عدهای سخت آمد. بزرگان شیعه نهضتی راه انداختند تا ثابت کنند علمای جهان تشیع نهتنها کم کتاب ننوشتهاند بلکه آثار زیادی در زمینهی علوم مختلف اسلامی تألیف کردهاند.
«معروف بود … که این کتاب فجر الاسلام را که احمدامین مصرى نوشت، تهمتهاى زیادى و اهانتهاى زیادى در این کتاب به شیعه کرده است -بعد هم ضحى الاسلام و ظهر الاسلام و عصر الاسلام را نوشت و همینطور در همهى اینها همین اهانتها تکرار شده- وقتى منتشر شد، موجب شد که تعدادى از بزرگان و روشنفکران حوزهى علمیهى نجف به فکر بیفتند و پاسخ عملى بدهند. لذا مرحوم آشیخ آقابزرگ تهرانى کتاب الذّریعه را نوشت؛ مرحوم سید محسن جبل عاملى کتاب رجال معروف خودش را و اعیان الشیعه را نوشت؛ مرحوم صدر کتاب تأسیس الشیعه لفنون الاسلام را نوشت؛ اینها دفاع کردند، دفاع عملى. یعنى یک کتاب سیصد چهارصد یا دویست سیصد صفحهاىِ فجر الاسلام موجب شد که چند دایرةالمعارف بزرگ در شیعه به وجود آمد. این، زنگ بیدارباش بود؛ خورد، این طرف بیدار شد و کارى که باید بکند، انجام داد.»۲
در همان سالها آقاسید احمد خوانساری (متوفی ۱۳۵۹ قمری) هم دست به کار شد. او میخواست با الهام از الذریعه کتابی بنویسد و دایرةالمعارفی از کتابهای شیعه تهیه کند. لازمهی تألیف چنین کتابی دسترسی به نسخههای خطی و چاپی فراوان بود. علیرغم کمی امکانات و کمبودهایی که بهخصوص در دورهی پهلوی اول بود، و با وجود درد چشم و مشکل بینایی، او کارش را با جمعآوری کتابها آغاز کرد. حتی نسخههایی را که از دیگران قرض میگرفت به قلم خودش استنساخ کرد. حاصل کار او شد کتاب «کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار» که یکجور کتابشناسی تفصیلی شیعه بود. با وفات سید احمد خوانساری کتابها به پسرش سید مصطفی صفایی خوانساری رسید. سید مصطفی خوانساری در قم زندگی میکرد و زمان حیات پدر در جمعآوری کتابها کمککارش بود و گاهی نسخههایی را از قم به کتابخانهی شخصی پدر در خوانسار میفرستاد. بهعلاوه در کتابشناسی هم استاد بود. آقا مصطفی صفایی خوانساری جزو روحانیون فاضل و محقق قم، در بین اهل علم و مراجع تقلید جایگاه ویژهای داشت. آیتالله ابطحی اصفهانی که خود از کتابشناسان مبرز قم است، او را مرجعالمحققین خطاب میکرد و آیتالله سبحانی نیز به ایشان لقب «دایرةالمعارف سیال حوزهی علمیهی قم» داده بود.
توجه به میراث پدر، علاقه به حوزههای مختلف علوم و همینطور کتابشناسی آیتالله سید مصطفی صفایی خوانساری، سبب شد کتابخانهی کوچکی که با مشقت پدر در خوانسار گرد آمده بود، گسترش یابد و به غنیترین و مهمترین کتابخانهی شخصی (پس از کتابخانهی مرحوم آیتاللهالعظمی نجفی مرعشی) بدل گردد. او کتابها را با وسواس میخواند، بر آنها حاشیه مینوشت و برای هر کدام به دقت شناسنامهای تهیه میکرد. دهها جلد از نسخههای خطی ناقص این کتابخانه را با مقابلهی نسخ دیگر به خط خود تکمیل کرد؛ بسیاری از نسخهها را نیز استنساخ و تصحیح نمود. کتابهای زیادی با استناد به نسخ منحصر به فرد موجود در این کتابخانه به چاپ رسید که بهعنوان نمونه میتوان به «جامعُ الرُواة» اردبیلی۳ و «قرب الاسناد» حمیری اشاره کرد.
محققی که محل رجوع مراجع تقلید بود
در آن سالها دسترسی به کتاب آسان نبود و بسیار پیش میآمد که بزرگانی چون آیتاللهالعظمی بروجردی، طلاب را برای دسترسی به کتابها به کتابخانهی آیتالله خوانساری ارجاع دهند. آیتالله خوانساری از معتمدین و نزدیکان آیتاللهالعظمی بروجردی بود. او به همراه آیتالله فاضل قفقازی (پدر مرحوم آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی) و آیتالله حاج شیخ محمدعلی کرمانی، شورای استفتاء آیتاللهالعظمی بروجردی (زعیم حوزهی علمیهی قم) را اداره میکردند. آقای خوانساری به کتابخانههای مدرسهی فیضیه و مسجد اعظم نیز رسیدگی میکرد و بعضی وقتها از جانب آیتالله بروجردی مأموریت مییافت در سفر به شهرها و بلاد کتابهایی را برای حوزه خریداری کند.
کتابخانهای که از بین نرفت
۲۳ مهرماه ۱۳۷۱ آیتالله سید مصطفی خوانساری رحلت کرد. از همان نخستین روزهای رحلت ایشان مراجعات گروههای مختلف برای در اختیار گرفتن این گنجینهی ارزشمند آغاز شد. عمدهی مراجعین سه گروه بودند؛ نخست کسانی که قصدشان از خرید این مجموعه، صرفاً کسب منفعت از تجارت کتاب بود. دوم آنهایی که این کتابها را برای کتابخانهی شخصی خود میخواستند و دستهی سوم، مؤسسات و یا کتابخانههای کوچک قم و شهرستانهای دیگر که در تلاش بودند این گنجینهی عظیم را تصاحب کنند. مدتی گذشت و خبر به گوش رهبر معظم انقلاب رسید. آقای محمدی گلپایگانی به نمایندگی از حضرت آیتالله خامنهای آمادگی ایشان برای خرید کتابخانه را به فرزندان مرحوم خوانساری اعلام کرد و آنها را در جریان نیت ایشان برای خرید کتابخانه و اهدای آن به آستان قدس رضوی و مؤسسهی امام خمینی (ره) قرار داد. آنها نیز پذیرفتند و معامله انجام شد. احمد خوانساری با همان پول برای پدربزرگش آیتالله احمد خوانساری مقبرهای ساخت و کمی بعد مؤسسهی خیریهی ایتامی هم تأسیس کرد که باقیاتالصالحاتش ماندگار باشد.
پینوشتها:
۱. بیانات در دیدار اعضاى همایش مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى ۱۳۸۴/۵/۱۵
۲. بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، ۱۳۸۹/۶/۲۵
۳. با نام کامل «جامعُ الرُواة و اِزاحةِ الاشتباهات عن الطرقِ و الاَسناد»
۴. با نام کامل «عبقات الانوار فی مناقب الائمة الاطهار»
صفحات: 1· 2