شیخ مفید و مناظره ای مفید!
قاضي: اين روايت،صحيح است.
شيخ مفيد: منظور از كلمة «مولي» در اين روايت چيست؟
قاضي: منظور، آقائي و اولويّت است.
شيخ مفيد: اگر چنين است پس طبق فرمودة پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ، عليـ عليه السّلام ـ آقائي و اولويّت بر ديگران دارد، بنابراين، اين همه اختلاف و دشمنيها بين شيعه و سنّي براي چيست؟
قاضي: اي برادر! اين حديث (غدير) روايت (و مطلب نقل شده) است، ولي خلافت ابوبكر، «درايت» و امري مسلّم است، و آدم عاقل، به خاطر روايتي، درايت را ترك نميكند!!
شيخ مفيد: شما دربارة اين حديث چه ميگوييد كه پيامبرـ صلّي اللّه عليه وآله ـ، در شأن عليـ عليه السّلام ـ فرمود:
«يَا عَليُّ حَرْبُكَ حَرْبِي وَ سِلْمُكَ سِلمِي»: «اي علي! جنگ تو،جنگ من است، و صلح تو، صلح من است»
قاضي: اين حديث،صحيح است.
شيخ مفيد: بنابراين آنانكه جنگ جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبير و عايشه و…و با علي ـ عليه السّلام ـ جنگيدند، طبق حديث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، بايد (با شخص رسول خداـ صلّي اللّه عليه وآله ـ جنگيده باشند) و كافر باشند.
قاضي: اي برادر! آنها (طلحه و زبير و …) توبه كردند.
شيخ مفيد: جنگ جمل، درايت و قطعي است، ولي در اينكه پديد آورندگان جنگ، توبه كردهاند، روايت و شنيدني است، و به گفته تو نبايد درايت را فداي روايت كرد، و مرد عاقل به خاطر روايت، درايت را ترك نميكند.
قاضي، در پاسخ اين سؤال فرومانده، پس از ساعتي درنگ ، سرش را بلند كرد و گفت : «تو كيستي؟»
شيخ مفيد: من خادم شما محمّدبن محمّدبن نعمان هستم.
قاضي هماندم برخاست و دست شيخ مفيد را گرفت و بر جاي خود نشانيد و به او گفت:
«اَنْتَ الْمُفِيدُ حقّاً»: «تو در حقيقت، مفيد (فايده بخش) هستي»
علماي مجلس از رفتار قاضي رنجيده خاطر شدند و همهمه كردند، قاضي به آنها گفت: من در پاسخ اين شيخ (مفيد)، درمانده شدم، اگر هر يك از شما پاسخي دارد، برخيزد و بيان كند.
هيچ كس برنخواست، به اين ترتيب، شيخ مفيد،پيروز شد و لقب «مفيد» در اين مجلس، براي او بر سر زبانهاي مردم افتاد.[1]
——————————————————————————–
[1]. مجالس المؤمنين، ج 1، ص 200 و 201
صفحات: 1· 2