مردی به عظمت یک ملت
صبر و متانت در خانه
بانو عزت الشریعهُ مدرس مطلق، همسر شهید بهشتی، می گوید: چیزی که در بیست و نه سال زندگی مشترکمان دیدم، ملایمت و صبر ایشان بود. به قدری متانت و خونسردی به خرج می دادند که انسان شرمنده و خجالت زده می شد. به یاد ندارم لحظه ای بی جهت عصبانی شده باشند.
روش تربیت فرزندان
همسر شهید بهشتی می گوید: به مسائل تربیتی و درس بچه ها به دقت رسیدگی می کردند و از مشکلاتشان با خبر می شدند و به آنان کمک می کردند. به مصارف خانه نظارت دقیق داشتند و هیچ وقت بچه ها را رفاه زده تربیت نمی کردند. به هر کدام مبلغ ماهیانه ای که مساوی دو برابر سنشان بود، می پرداختند. و اگر خرج اضافی داشتند به آنها قرض الحسنه می دادند و از مبلغ ماهیانه کم می کردند و این باعث رشد خوداتکایی بچه ها می شد.
محسن رفیق دوست در كتاب خاطرات خود می نویسد:
وقتی دكتر بهشتی در سال ۱۳۴۹ از آلمان برگشتند، بحث ها و سلسله سخنرانی هایی داشتند. یك دسته از سخنرانی های ایشان در سال های ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ ش بود كه معمولا شب های شنبه و بیشتر در منازل مبارزان برگزار می شد. از جمله منازلی كه این جلسات در آنجا برگزار شد، منزل بنده و نیز منزل پدرم بود كه چهار هفته در منزل ما و چهار هفته در منزل پدرم بود. این جلسات سخنرانی به صورت آزاد برگزار می شد و اكثر شنوندگان آن، دانشجویان، جوانان و طلاب بودند.
خطبه های نماز جمعه توسط شهید بهشتی
یكی از خاطرات جالبی كه من از این جلسات سخنرانی دارم مربوط به شبی ست كه ایشان دیر به سخنرانی رسیدند. وقتی پشت تریبون قرار گرفتند، از این كه تاخیر كرده بودند، عذرخواهی كردند و گفتند: «هنگام آمدن با یك ماشین تصادف كردم. البته صاحب آن ماشین مقصر بود، ولی من چون جلسه داشتم از حقم گذشتم. آن طرف معطل كرد و در نتیجه ما تاخیر كردیم.» بعد دوباره، ایشان(شهید بهشتی) عذرخواهی كردند. ایشان شاید از منظم ترین روحانیون بودند.
سرانجام در سال ۱۳۴۹، به ایران بازگشت و به فعالیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی روی آورد. در این مدت، چندین بار توسط ساواک دستگیر و روانه زندان شد. در آذرماه ۱۳۵۷ به فرمان امام خمینی رحمه¬الله شورای انقلاب را تشکیل داد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره به عنوان ایدئولوگ و لیدر در صحنههای سیاسی، اجتماعی به فعالیت میپرداخت.
مدیریت قاطع
دکتر بهشتی در کارهای اجرایی مدیری قاطع، قوی و منظم و جهت دهنده و برنامه ریز بود. تأسیس دبیرستان علم و دانش در قم و پذیرش مسئولیت مدرسه حقانی قم، که در نمونه خود بی نظیر بود، و ایجاد تشکلهای مذهبی برای ایرانیان مقیم آلمان، قدرت برنامه ریزی و مدیریت ایشان را نشان می دهد. بعد از انقلاب هم با فعالیت در شورای انقلاب، تأسیس حزب جمهوری اسلامی، مدیریت مجلس خبرگان و همچنین قبول ریاست دیوان عالی کشور، ورقهای زرّین دیگری در کارنامه مدیریتی خود ثبت نمود
نماز جماعت اهل سنت به امامت آیت الله شهید بهشتی
حزب جمهوری اسلامی را با هدف تربیت و شناسایی نخبگان سیاسی فرهنگی پایهگذاری نمود. در تدوین قانون اساسی به عنوان نایب رئیس مجلس خبرگان ایفای نقش میکرد. پس از استعفای دولت موقت در سال ۱۳۵۸، مدتی به عنوان وزیر دادگستری و سپس، از سوی امام خمینی رحمه¬الله به ریاست دیوان عالی کشور منصوب گردید.
شهید بهشتی از دیدگاه امام خمینی (ره)
بهشتی، مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود.
مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان برمن معلوم بود.
بهشتی، یک ملت بود برای ملت ما
من بیشتر از بیست سال ایشان را میشناختم و برخلاف آن چه این بیانصافها در سراسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتی گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، مدیر، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان میدانستم. در این مدت، حتی ندیدم یک کلمه ازکسی غیبت کند.
شهید بهشتی از دیدگاه مقام معظم رهبری
بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد، به خاطر اینکه در دوران زندگیاش کسی به عمق و والایی شخصیت این مرد پی نبرد.
شهید بهشتی واقعا یک انسان برجستهای بود در همه ابعاد.
جامعیّت دکتر بهشتی
آیت الله بهشتی از معدود مجتهدانی بود که دانش های مختلف انسانی را در خود جمع کرده بود. او همانطور که در فقه و اصول مجتهد مسلم و در فلسفه و کلام کارشناس و در تفسیر از شاگردان ممتاز علامه طباطبائی به حساب می آمد، در فلسفه غرب و مکاتب غربی هم استاد ارزنده و صاحب نظری بود. او با تسلطی که بر زبان انگلیسی و آلمانی و تا حدودی فرانسه داشت، با منابع اصلی فلسفه غربی کاملاً آشنا بود و از بانیان فلسفه تطبیقی در حوزه علوم عقلی به حساب می آید.
بهشتی و وحدت حوزه و دانشگاه
دکتر بهشتی دروس دانشگاه را در حالی شروع کرد که در مسائل شرعی مجتهد مسلم بود.
ایشان از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۵ که موفق به اخذ دکترای فلسفه شد، به تحصیلات دانشگاهی اشتغال داشت.
نه تنها خود به فراگیری زبان انگلیسی همّت گماشت، بلکه برای ایجاد ارتباط با دیگر مراکز فرهنگی غیر حوزوی، دانستن زبان را لازم و مفید می دانست. او خود را با دانشگاه و دانشجویان علوم جدید مرتبط کرد و تلاش های فراوانی برای ایجاد ارتباط بین این دو قشر انجام داد، چنانکه او را از پیشگامان طرح وحدت حوزه و دانشگاه می شمارند.
احترام به عقاید دیگران
شهید بهشتی بر این باور بود که هر شخصی دارای فکر و شعور مستقل است و حق انتخاب شیوه زندگی خود را دارد. دختر ایشان می گوید: هرگز برخوردشان با من آمرانه نبود، بلکه چون معلّمی دلسوز ساعت ها در مورد مسائل گوناگون، از جمله حجاب با من به بحث می پرداختند تا مرا قانع سازند و من خودم اقدام به پوشیدن چادر کنم. من در آلمان با همه مشکلاتی که وجود داشت، خودم با اعتقاد راسخ چادر به سر می کردم و از حجاب خود دفاع می نمودم.
نفس زن در جامعه
شهید بهشتی، متفکر و دانشمند اسلامی، معتقد بود. زن در اسلام زنده، سازنده و رزمنده است، به شرط آنکه لباس رزمش عفتش باشد. وی اعتقاد داشت، در اسلام هیچ آموزه و اصلی نیست که به زن، ارزش و مقامی کمتر از مرد داده باشد. خدیجه کبری(س) حتی در شعب ابی طالب همرزم پیامبر(ص) بود. فاطمه زهرا(س) همرزم علی(ع) و زینب کبری(س) همرزم امام حسین(ع) بود و حتی در مقابل دشمنان به سخنرانی می پرداختند.
بهشتی در هامبورگ
در سال ۱۳۴۳ بنا به درخواست علما و مراجع، شهید بهشتی به آلمان عزیمت کرد تا امامت و تکمیل مسجد و اداره امور مسلمانان فارسی زبان هامبورگ را عهده دار گردد. در آنجا نسل جوان را به سازماندهی نیروهای اسلامی فرا خواند که حاصل آن تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان مقیم آلمان و دیگر کشورهای اروپایی بود. ایشان به نوشتن جزوات چندی به زبانهای آلمانی، انگلیسی، عربی و فارسی و ایراد سخنرانی و بیان یک دوره تفسیر قرآن از ابتدا مشغول شدند و نشریه «اسلام، مکتب مبارز» را راه اندازی کردند که مقالات علمی فراوانی داشت.
آزادی از دیدگاه شهید بهشتی
شهید بهشتی به توسعه آزادی در چارچوب قانون الهی سخت علاقه مند بود و در سراسر مراحل حیاتش از آن دفاع می کرد. او می گفت: آرمان همه ما این است که مردم از آزادی بیشتر برخوردار باشند. در جمهوری اسلامی همه باید آزاد بیندیشند و آزاد جستجو کنند و نسبت به انتخاب هر چیزی که آن را حق تشخیص دهند، آزاد باشند. همه در اظهار نظر آزاد هستند، ولی نظر نظام اسلامی به عنوان نظر شاخص و تعیین کننده شناخته می شود.
تفکر مذهبی امّا تشکیلاتی
آیت اللّه بهشتی شخصیتی است که اجتهاد، تفکر دینی، سیاست و تدبیر را با واقع بینی و صداقت قرین ساخته، و سعه صدر و استقامت را پیشه خود کرده بود. او را می توان از معماران بزرگ تفکر مذهبی و تجدید بنای تشکیلاتی انقلاب به شمار آورد. که تحت رهبری امام امت، به هدایت جامعه در جهت ارزش های دینی و تعمیق شعایر مذهبی قیام کرده بود.
اقتصاد اسلامی از نظرگاه شهید بهشتی
دکتر بهشتی از معدود کسانی بود که برای ارائه نظر اسلام در باب اقتصاد به شکل نظام مند گام های بلندی برداشت. آن متفکر نوآور، بر آن بود که ابواب اقتصادی فقه را با زبان امروز اقتصاد قرین سازد و با رعایت مقتضیات زمان مقدمات بازخوانی اقتصاد اسلامی را فراهم کند و اثبات کند که اسلام دارای نظام اقتصادی پویایی است. او در زمینه بانکداری اسلامی می گوید: اسلام ربا را حرام نمود، ولی این بدان معنا نیست که ما کلّا سیستم بانکی را کنار بگذاریم. لذا طرح بانکداری بدون ربا را در همان سال های قبل از انقلاب مطرح نمودند.
اهمیت رعایت قانون در چیست؟
آیت الله قرائتی میگوید : با دکتر بهشتی بودیم که ایشان پشت چراغ قرمز ایستاد. پرسیدم چرا شما رد نمیشوید. چون آن زمان قبل از انقلاب بود و ایشان نظام را قبول نداشت. شهید بهشتی گفت: نظام را قبول ندارم اما نظم را قبول دارم.
زمانی که امام در پاریس بودند، گوسفندی کشتند و کبابی درست کردند. وقتی امام فهمید که این کار را کردند، گفت: طبق قانون فرانسه چنین حقی (ذبح شخصی) ندارید، پس من این گوشت را نمیخورم! قانون، قانون کلی است و باید همه را اجرا کنند.
خاطره ای از حجت الاسلام هادی دوست محمدی
وقتی ایشان را آوردند تهران، اول بار حكم دادند بهشان، كه در یك دبیرستان دخترانه ایشان بروند، تدریس كنند و هدف هم این بود كه در آن دبیرستانه دخترانه اذیت می شوند، دخترها متلك می گویند. خوب آن موقع وضع لباس دخترها بسیار بد بود و ایشان هم معمم بودند، یك روحانی؛ ولی خدای متعال زیبایی هایی به ایشان داده بود. قیافه و هیكل ایشان چنان جذاب بود و جاذبه داشت كه با هر كسی كه روبه رو می شد، او مجذوب آن وقار و هیبت و عظمت ایشان می شد. خوب ایشان را گذاشتند دبیرستان دخترانه.
وقتی ایشان وارد دبیرستان می شود، دخترها می بینند كه حالا بهشان گفته بودند كه دبیری مثلا فردا می آید، ولی یك مرتبه دیده بودند كه یك آخوند دارد می آید، بلند شده بودند، دسته جمعی شروع كرده بودند به كف زدن. «آخوند آمد»، «آخوند آمد». حالا دبیرستان هم دبیرستان در تهران؛ از آن دبیرستان ها نبود كه مثلا دخترهای بازاری های تهران باشند. دخترها، غالبا دخترهای وابستگان به دربار بودند … اینها كف می زنند، می خندند، می خوانند و مسخره می كنند.
ایشان با كمال وقار و آرامش و طمانینه می آیند كارشان را شروع می كنند. هفته سوم از طریق خانواده ی دخترها به ساواك اخطار داده می شود كه ایشان تمام دخترها را جذب كرده است و خطری است، احتمال اینكه این دخترها عامل فتاوی خمینی بشوند( آن زمان به امام «حاج آقا» می گفتیم اما آنها « خمینی» می گفتند، همینطور می گفتند « خمینی » به صورت اهانت آمیز … )
آنها گفته بودند كه چیزی نماده كه دخترهای این دبیرستان، تمامشان عوامل پخش كننده اطلاعیه های خمینی (ره) باشند. بنابراین از آنجا برشان داشتند. البته درحالی ایشان را برداشتند كه دخترها آن روز، سر و صدا كردند، گریه كردند كه چرا دبیرمان را می برید.
ایشان را بردند در یك دبیرستان دخترانه كه اكثریت آنان مسیحی بودند… به این عنوان كه اذیت می شود.ولی بعد از مدتی متوجه شدند كه اكثریت این دخترها مجذوب روش اخلاقی و عملی ایشان شدند، و لذا اندكی بعد ایشان را به مدرسه دیگری منتقل كردند. تا اینكه ایشان را از تدریس در مراكز علمی و فرهنگی آموزش و پرورش ممنوع كردند. »
شب حادثه
آن شب هاله ای از نور، صورت گلگون بهشتی ها را منور کرده بود. هر لحظه که می گذشت به محمل سرخ شهادت نزدیکتر می شدند. با فریاد «قد قامت الصلوة» قامت های استوار عاشورائیانِ هفت تیر برای ملاقات با معبود خویش آماده تر شد و با رکوع و سجودِ آخرینِ خود عبودیّت و بندگی خویش را در مقابل خدای خود به نمایش گذاشتند. پس از پایان نماز مغرب و عشا حدود صد نفر پای در مقتل نهادند و سرور شهیدان با نفس آرام و سرمست از باده اخلاص و صداقت شروع به سخن کرد. ناگهان انفجاری مهیب گل های پر طراوت و غنچه های شاداب ایمان را پرپر ساخت.
هفت تیر و بیدارگری جامعه
شهادت مظلومانه یاران امام(ره) در هفت تیر، گر چه چهره های برجسته ای را از ما گرفت، ولی نقش بزرگی در ثبات انقلاب و استقلال نظام اسلامی ایفا کرد. در زمانی که چهره های نفاق، قصد داشتند نظام اسلامی را به سوی فرهنگ غربی و بی دینی بِکشانند و مردم را در این فتنه گرفتار کنند، سیلابِ خون شهدا، همه آن فتنه ها را از بین برد و حقایق را بر مردم آشکار ساخت.
وی سرانجام در حین انجام وظیفه در این سمت بود که در شامگاه ۷ تیر سال ۱۳۶۰ در حین سخنرانی در تالار حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار ساختمان حزب توسط منافقین به همراه کاروان ۷۲ نفره خود به خیل عظیم شهدای کربلا پیوست. (سایت شهید بهشتی)
پیام امام خمینی به مناسبت فاجعه هفتم تیرماه
ملت ایران در این فاجعه بزرگ ۷۲ تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد.
«میخواهید با شهادت رساندن عزیزان ما، این ملت فداکار را از صحنه بیرون کنید. شما تا توانستید به فرزندان اسلام، چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و کابینه با حربه ناسزا و تهمتهای ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید و اکنون که آن حربه از کار افتاده و کوس رسوایی همهتان بر سرِ بازارها زده شد، در سوراخها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زدهاید که به خیال خام خود، ملت شهید پرور و فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید و نمیدانید که در واژه شهادت، واژه وحشت نیست»
صفحات: 1· 2