معنای حروف ابجد مخصوصاً دربارۀ امام علی (ع) چیست؟
این ترتیب الفبای عبری آرامی با الفبای انگلیسی هم در ترتیب قدری همانندی دارد: ابجد و abcd کلمن و KLMN قرشت و QRST.
حروف ابجد در روایات
در برخی روایات به جایگاه حروف ابجد به عنوان مقدمه کتابت اشاره شده است:
1. از امام رضا (ع) روایت شده است: اولین چیزی که خداوند خلق کرد تا نوشتن را برای مخلوق خود بیاموزد حروف معجم بود.[3]
2. از روسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد آن حضرت فرمودند: تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چرا که همه شگفتی ها در آن است.[4]
حساب ابجد
در حساب ابجدی برای هریک از حروف ابجد به تریتیب یکی از اعداد اختصاص یافته است؛ حساب ابجدى از این قرار است:
الف 1 ب 2 ج 3 د 4 ه 5 و 6 ز 7 ح 8 ط 9 ى 10 ک 20 ل 30 م 40 ن 50 س 60 ع 70 ف 80 ص 90 ق 100 ر 200 ش 300 ت 400 ث 500 خ 600 ف 700 ض 800 ظ 900 غ 1000.
حساب ابجدى را حساب جمل هم مىگویند.[5]
برای مثال از طریق حساب ابجد می توان عدد منطبق بر هر کلمه ای را محاسبه کرد مثلاً کلمه علی (ع، ل، م) طبق حساب ابجدی این گونه محاسبه می شود:
ع70+ ل30+ ی10 = 110.
کاربرد حروف ابجد در علوم غریبه
در دوران های گذشته علم حروف و عدد، آمیختگی خاصی با هم داشته؛ از همین جهت است که طلسمات و حساب های نجومى و تقویمى و احکام نجوم را که بابلیان و مصریان وضع کردهاند به حروف ابجدى است و در علم اسطرلاب هم از ترتیبات ابجدى استفاده می شود.[6]
از دیدگاه بسیاری از حکمای قدیم، هر یک از حروف دارای خواص و آثار و کمالاتى هستند که این خواص به حسب انقسام به عناصر اربعه و تعلق به کواکب سبعه مختلف می شود و چنین گفته اند که حرف به منزله جسد است، و عدد به منزله روح.[7] یعنی برای مثال بین دو کلمه ای که دارای عدد واحدی هستند، ارتباط خاصی می توان تصور نمود. ضمن این که برای ترکیب دو کلمه می توان آنها را تبدیل به عدد نموده و عملیات خاصی با این اعداد انجام داد که مبنای اصلی بخش عمده ای از علوم غریبه بر همین رابطه بین حروف و اعداد استوار است.
علم الحروف در عرفان
علم الحروف در عرفان اسلامی جایگاه ویژه ای داشته و بسیاری از عرفا آثار مستقلی در این باب نوشته اند؛ از جمله محی الدین عربی چندین اثر مستقل در علم الحروف تألیف کرده که برخی از آنها عبارت اند از:
1. رساله الدر المکنون فى علم الحروف، 2. رساله مفتاح الاسرار در علم جفر و حروف، 3. انشاء الدوائر،[8]
وی در رساله «رساله الدر المکنون فى علم الحروف» در مورد این علم چنین آورده است:
«خداوند اسم اعظم را به آدم تعلیم نمود که همه کائنات در تسخیر این اسم بود، سپس علم الحروف بعد از وی به فرزندش شیث و بعد از آن به ادریس (ع) به ارث رسید؛ ادریس پیامبری مرسل بود و خداوند بر او سی کتاب (صحیفه) نازل کرد و ریاست علم الحروف و اسرار حکمت و اسرار اعداد و افلاک به او رسید و گفته شده است که او نخستین کسی بود که با قلم نوشت. و کتابی به نام «گنج اسرار» نوشت که تنکلو شاه بابلی و ثابت بن قرة حرانی بر آن کتاب شرحی نوشته اند. و چون (از طریق مکاشفه) بر زمان های گذشته وقوف یافتم از او (ادریس ع) در مورد این دو شرح پرسیدم گفت این دو شرح فقط ظاهرش قابل وقوف است و تا کنون سربه مهر باقی مانده، وی آنها را برایم گشود و اسراری شگفت را دیدم که جز مردان بزرگ از عرفا (افراد) بر آن وقوف نمی یابند. و علم الحروف بعد از ادریس به هرامسه مصر به ارث داده شد که چهل نفر بودند».[9]
وی در جای دیگری از این کتاب می نویسد: «امام علی (ع) وارث علم الحروف از رسول خدا (ص) بود، سپس امام حسین (ع)، سپس زین العابدین، سپس امام باقر و بعد امام صادق این علم را به ارث بردند و امام صادق کسی بود که در هفت سالگی در اعماق این دریا غواصی کرد و اسرار آن را گشود و او کسی است که در علم جفر و علم الحروف سخن گفت و به طور مخفی تألیف نمود و فرمود: علم ما کتابی است مسطور در صفحه ای گشوده شده … و نزد ما است، جفر ابیض و جفر احمر و جفر اکبر و جفر اصغر که در آخر الزمان با امام محمد مهدی آشکار می شود و حق نهایی این علم را جز خود آن امام نمی داند».[10]
[1] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 27، انتشارات دانشگاه تهران.
[2] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ذیل حرف الف، ابجد، کتابخانه اینترنتی تبیان.
[3] «عن أبی الحسن علی بن موسى الرضا (ع) قال: إن أول ما حلق الله عزّ وجلّ لیعرف به خلقه الکتابة حروف المعجم»، مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 31، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[4] «قال امیر المؤمنین (ع) سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره»، همان، ج 2، ص 317.
[5] فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 27.
[6] همان.
[7] الطهرانی، میرزا أبی الفضل، شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور، ص 116، سایت : http://shiaonlinelibrary.com
[8] جمعی از نویسندگان، دومین یادنامه علامه طباطبائى، ص 45. مؤسسه مطالعاتى و تحقیقات فرهنگى.
[9] حسن زاده آملی، حسن، دروس هیئت، ج 2، ص 688، بوستان کتاب، قم، 1378ش.
[10] حسن زاده آملی، حسن، عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون، ص 778، امیر کبیر،تهران، 1385ش.
صفحات: 1· 2