• تماس  

وقتی آیت‌الله صدوقی به جای بسیجی 14 ساله‌ نگهبانی داد

13 تیر 1392 توسط 313

حدود نیمه‌های شب بود که دیدم حاج آقا با نصف هندوانه به پشت بام تشریف آوردند.

ـ بیا باهم هندوانه بخوریم.

ـ آقا من نگهبان هستم و نمی‌توانم ترک پست کنم و به کار دیگری بپردازم.

ـ مگر شما برای من نگهبانی نمی‌دهی؟

ـ بله.

ـ من به شما می‌گویم بیا هندوانه بخوریم.

‌خلاصه دستور ایشان را اجابت کردم.

ـ خیلی خسته هستی؛ بیا نیم ساعت استراحت کن.

ـ خیر من باید سر پست باشم.

ـ چشمانت خسته است و خواب‌آلود.

آیت‌الله صدوقی عبای خود را روی پشت بام پهن کرده و فرمودند:‌ «حالا بیا نیم ساعتی بخواب من نگهبانی می‌دهم». خلاصه امتثال امر نمودم خوابیدم؛ اما زمانی که مرا بیدار کردند، هنگام اذان صبح بود.

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: چفیه خاکی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس