پایان راه؟؟؟؟
2) عادات و رسوم ملت ها دائما در حال تغییر است،فرهنگ ها عموما در حال دگرگونی هستند.تنها اموری میتواند در طول تاریخ بشر در برابر گذشت زمان پایدار بماند که ریشه هایی در اعماق فطرت داشته باشد.بنابر این بیان،جدا سازی مسائل فطری از امور عادی کار مشکلی نیست.به تعبیر دیگر هرگاه چیزی بتواند در میان اقوام مختلف در طول تاریخ هر چند در چهره های گوناگون،موجودیت خود را حفظ کند،بهترین نشانه فطری بودن آن است و این امر در مورد مساله توجه انسان به زندگی پس از مرگ،کاملا صادق است.امروز جامعه شناسان به ما میگویند که اعتقادات مذهبی از جمله عقیده به حیات بعد از مرگ،همواره در میان انسانها حتی بشرهای قبل از تاریخ،وجود داشته است.به عنوان نمونه در کتاب جامعه شناسی ساموئل کینگ میخوانیم:
“امروز در سرتاسر جهان نه تنها مذهب وجود دارد،بلکه تحقیقات جدید نشان میدهد که طوایف نخستین بشر نیز دارای نوعی مذهب بودهاند.چنانکه اسلاف انسان امروزی نیز دارای قسمی مذهب بودهاند،زیرا
مرده های خودشان را به طرز مخصوصی به خاک میسپردند و ابزار کارشان را کنارشان میگذاشتند و بدین طریق عقیده خود را به و جود دنیای دیگر به ثبوت میرساندند.”
این عمق نفوذ عقاید مذهبی،خود بهترین نشانه فطری بودن آن است.
3) آیا باور کردنی است که در درون جان ما،دادگاه کوچکی باشد ولی در این دنیای بزرگ،محکمه عدل نباشد؟
منبع: کتاب “پیام قرآن ج 5″ نوشته آیت الله مکارم و جمعی از فضلاء
صفحات: 1· 2