پینوکیو و رسانه های صهیونیستی
كارتون پينوكيو يكي از پيچيدهترين فيلمهايي است که برای کودکان ساخته شده است. آيا اين كارتون ميتواند داستان نمادین مبالغهآميزي از معنويت و جامعه مدرن باشد؟ آيا در اين فيلم نشانههايي از عضویت در آیینهای مرموز و اسرارآمیز وجود دارد؟
البته نيازي به گفتن نيست، اين فيلم در حال حاضر محصول پرکاربردی در فرهنگ عمومي جامعه امروز است. تا به حال چند نفر اين كارتون را نديدهاند؟ از سوي ديگر، چند نفر از مفاهیم پنهان كارتون پينوكيو اطلاع دارند؟ در پشت پرده ماجراي اين عروسك خيمه شب بازي كه تلاش دارد تا تا پسر خوبی باشد، يك تمثیل عميق معنوي نهفته است كه ريشه در مكاتب سری علوم خفیه دارد.
از زاويه نگاه يك مبتدي، داستان كودكانه پينوكيو كه درباره “خوب بودن” است و نكات قابل تاملي درباره “دروغ نگفتن” دارد، در نهايت به اثري كلاسيك براي بزرگسالان در راستاي تلاش برای رسیدن به خردمندی و روشنگري معنوي تبديل ميشود. فضای بیرحم داستان پينوكيو تصوير هولناكي از دنياي مدرن ما را نمایش داده و شايد قصد دارد تا راه فرار از دامهاي اين دنياي مدرن را به ما نشان دهد. با توجه به سابقه حرفهاي نويسنده داستان و مراجعه به منابع کتب ادبی میتوان به مفاهيم اسرارآمیز پنهان در كارتون پينوكيو پی برد.
خاستگاه شكلگيري داستان پينوكيو
كارلو لورنزيني
نویسنده داستان پینوکیو، از اعضای فعال فراماسونری بود
داستان پينوكيو اولين بار توسط فردي به نام “كارلو لورنزيني"(ملقب به كارلو كولودي) بين سالهاي 1881 و 1883 در ايتاليا به رشته تحرير در آمد. لورنزيني اين حرفه را از مقالهنويسي در روزنامهها آغاز كرد و در اغلب موارد براي بيان ديدگاههاي سياسي خود از روش طنزنويسي بهره ميجست. لورنزيني در سال 1875 وارد دنياي ادبيات كودكان شد و از اين طريق تلاش كرد تا عقايد سياسي خود را به مخاطب انتقال دهد. براي مثال؛ سري داستانهاي Giannettino كه عمدتاً به وحدت ايتاليا اشاره داشت.
لورنزيني در واقع بسیار علاقمند بود تا از یک كاراكتر دوست داشتني و مهربان و در عين حال متقلب با هدف بیان عقاید خود از طريق ادبيات تمثيلي بهره گرديد. وي در سال 1880 نگارش داستان Storia di un burattino (داستان عروسك خيمه شب بازي) را آغاز كرد كه بعدها به ماجراهاي پينوكيو شهرت یافت. این داستان هر هفته در روزنامه Il Giornale dei Bambini (روزنامه ايتاليايي ويژه كودكان) به چاپ ميرسيد.
ماجراهاي پينوكيو، يك قصه خيالي است كه ماجراهاي يك عروسك چوبي خودراي و لجباز را در مسیر تبدیل شدن به یک پسر واقعی شرح ميدهد. اين داستان در سال 1883 به چاپ رسيد.
آثار لورنزینی صرفاً سياسي نبودند. دستنوشتههای او، بويژه ماجراهاي پينوكيو زواياي پنهان متافيزيكي و ماوراي طبيعي بسياري را در خود داشتند كه اغلب از ديد خوانندگان امروزي پنهان میمانند. يكي از حقايق مهم براي درك كامل لايههاي عميق اثر لورنزيني اينست كه وي يكي از اعضاي فعال فراماسونري بود.
در مقالهاي با عنوان پينوكيو، برادر من، “جيوواني مالولتي"(Giovanni Malevolti) از فراماسونرهاي ايتاليا سابقه ماسوني كارلو لورنزيني را چنين توصيف ميكند:
“ورود كارلو به مكتب فراماسونري، با اینکه در هیچ سند رسمی ثبت نشده، اما از سوی همگان پذيرفته شده و قابل استناد است.
“آلدو مولا"(Aldo Mola)، يك فرد غيرماسوني كه معمولاً از وي به عنوان تاریخنگار رسمي مكتب فراماسونري ياد ميكنند، با اطمينان ورود لورنزيني به فرقه فراماسونري را تاييد كرده است.
به نظر ميرسد حوادثي در زندگي او رخ داده است كه اين نظريه را به سادگي تاييد ميكند: تاسیس روزنامهای تحت عنوان Il Lampione (موسوم به فانوس دريايي) در سال 1848 كه لورنزيني در باب آن چنین اظهار داشت: “روشنیبخش کسانی است که در تاریکی سرگردان هستند.” لورنزيني همچنين خود را شاگرد متعصب ماتزيني (از انقلابيون و فراماسونرهاي برجسته ايتاليا) معرفی میکرد.”
لورنزيني داستان پينوكيو را با الگوبرداري از عقاید قديمي و کهن در متون سری و رمزگونه به رشته تحرير درآورد.
نام كولودي را ميتوان در سندي يافت كه مركز بزرگ فراماسونرهاي بريتانيا آن را به چاپ رسانده و در آن لیستی از فراماسونرهاي معروف گردآوری شده است.
مالولتي چنين ادامه ميدهد:
براي مطالعه داستان “ماجراهاي پينوكيو” دو روش وجود دارد. اولين روش همان است كه من آن را “غیرمذهبی و عوامانه ” توصيف ميكنم زيرا كه خواننده، به احتمال زياد يك كودك است، درباره اتفاقات ناگواري كه براي اين عروسك چوبي رخ ميدهد، مطالبي را ياد ميگيرد. روش دوم، مطالعه اين داستان از نگاه ماسوني نويسنده آن است كه نمادگرايي درون آن، بدون هيچگونه جايگزيني، مکمل روايت ساده و خطي حوادث است.
لورنزيني داستان پينوكيو را با الگوبرداري از عقاید قديمي و کهن در متون سری و رمزگونه به رشته تحرير درآورد: روايت سادهاي از يك داستان كه مورد توجه عامه قرار میگیرد و مفاهیم پنهان خود را تنها برای “کسانی که در جریان هستند” فاش میکند.
تحليل فيلم
تفاوتهاي بسياري بين كتاب كولودي و فيلم والت ديزني وجود دارد. د فیلم والت دیزنی، طرح داستان سادهتر شده و پينوكيو به شخصيتي ساده، خوشگذران و بیخیال تبديل شده است تا كاراكتري خودراي و ناسپاس در كتاب اصلي. با اين وجود، همه عناصر اصلي داستان در اين فيلم به عاريت گرفته شده حال آنكه پيام مخفي داستان هنوز دست نخورده باقي مانده است.
والت دیزنی در 1940 انیمیشن پینوکیو را ساخت
تا یکی از مهم ترین آموزه های ماسونی برای کودکان
به راحتی در دسترس آنها قرار گیرد
«خلق» شخصيت داستان
فيلم با پدر “ژپتو” (Geppetto)، يك چوب تراش ايتاليايي، آغاز ميشود كه در حال ساخت يك عروسك خيمه شببازي از يك تكه چوب است. او این عروسک را به شکل یک انسان میسازد اما عروسك موجودی بیجان است.
ژپتو، همان نماد “خالق” (Demiurge)
فلسفه افلاطون و عارفان مسيحي است.
ژپتو، از جهت ديگر، همان نماد “خالق"(Demiurge) فلسفه افلاطون و عارفان مسيحي است. واژه “خالق” به صورت تحتاللفظي در زبان يوناني “خالق، صنعتگر يا استادکار” ترجمه ميشود. در زبان فلسفه، خالق یا سازنده “خداي کوچکتر” جهان مادی است، خالقي كه موجودات ناقص را خلق ميكند كه در دام زرق و برق زندگي مادي گرفتار ميشوند. خانه ژپتو مملو از ساعتهايي است كه ساخته دست اوست و همانطور كه احتمالاً ميدانيد از اين ساعتها براي سنجش زمان استفاده ميشود، يعني يكي از محدوديتهاي بزرگ اين سياره خاكي.
پدر ژپتو عروسك زيبايي را «خلق» كرده است
ژپتو عروسك زيبايي را خلق كرده است اما پس از آن متوجه ميشود كه به كمك “خداي بزرگتر” نياز دارد تا به پينوكيو روحي الهي اعطا نمايد كه براي تبديل شدن به يك “پسر واقعي” يا به بیان رمزی يك انسان روشنضمير به آن نياز است. پس، او چه كار ميكند؟ وي “رو به ستارهاي در وسط آسمان زانو زده و دعا ميكند.” ژپتو از خداي بزرگتر (بنيانگذار كبير فراماسونها) ميخواهد تا روحي الهي در وجود پينوكيو بدمد.
ژپنو در محضر «تک چشم» زانو می زند
و برای عروسک چوبی خود حلول روح را درخواست می کند
آيا اين ستاره ميتواند همان ستاره صورت فلکی شعراي يماني یا ستاره درخشان فراماسونري باشد؟
“پري آبي رنگ” ، نماينده خداي بزرگ، سپس به زمين فرود ميآيد تا به پينوكيو فهم اين جهاني، یا به تعبیر عرفا “عقل” را اعطا نماید.
“پري آبي رنگ” ، نماينده خداي بزرگ، به زمين فرود ميآيد
تا به پينوكيو فهم اين جهاني یا “عقل” را اعطا نماید.
پري نعمت زندگی و اختيار را به پينوكيو هديه داد. اگرچه او زنده است اما هنوز يك “پسر واقعي” نيست. مكاتب سری ميآموزند كه زندگي واقعي تنها پس از روشنگري آغاز ميشود. هر چيزي غیر از آن چیزی جز زوال تدريجي نيست.
زمانيكه داستان پينوكيو نمونهاي از جنبه انسانیتر آموزههاي سري است. این داستان بر پايه آموزههاي فراماسونري استوار است و توجه عمیق به آن فاش ميسازد كه این آموزهها پيشينه فلسفي افرادي است که كنترل رسانههاي جمعي را در اختيار دارند.
پينوكيو مي پرسد:"آيا من يك پسربجه واقعي هستم؟” پري پاسخ ميدهد: “نه پينوكيو. تحقق آرزوي ژپتو كاملاً به تو بستگي دارد. شجاعت، راستگويي و تواضع خودت را ثابت كن، در اينصورت مطمئناً روزي يك پسر واقعي خواهي شد.”
موضوع اتکاء به نفس قوياً از آموزههاي عارفان مسيحي/فراماسونري الهام ميگيرد: رستگاري روح مسئلهاي است كه از طريق خویشتنداری و خودشناسي معنا پيدا میكند. فراماسونرها این فرآيند را با ادبيات تمثيلي سنگ زبر و تکامل سنگ صیقل داده شده نمادسازي ميكنند.
“در تفكرات فراماسونري، سنگ زبر و ناهموار استعاره از اولویت یک فراماسون ناآگاه برای روشنگري است. يك سنگ صیقلی نيز نماد يك فراماسون است كه از طريق آموزههای فراماسونري در راستاي تحقق يك زندگي شرافتمندانه گام بر ميدارد و با پشتكار فراوان سعي ميكند به روشنگري دست يابد. درسي كه بايد آموخت اينست كه با استفاده از ابزارهاي آموزشي و فراگيري علم و دانش، انسان میتواند شخصيت معنوي و اخلاقي خود را بهبود بخشد. همانند انسان، هر سنگ زبر و ناهموار در ابتدا موجودی ناقص است. انسان با آموزش، تربيت و عشق برادرانه میتواند سنگ وجودی خود را به گونهای بسازد که مورد آزمون قرار گرفته و در حدود مرزهای خود شکل گرفته باشد.”
به همان روشي كه فراماسونرها فرآيند روشنگري را با تبديل یک سنگ زبر و ناهموار به صاف نشان ميدهند، پينوكيو نيز سفر خود را با تكه ناهمواري از چوپ آغاز ميكند و به دنبال آنست تا سطوح خود را هموار ساخته و در نهايت به يك پسر واقعي تبديل شود. چنين اتفاقي باید حادث گردد تا او لايق روشنگري شود و او به يك فرآيند كيمياگري دروني نياز است. وي بايد زندگي كند، با وسوسههاي خود مبارزه نمايد و با استفاده از وجدان خود، بايد راه صحيح را پيدا كند. اولين گام رفتن به مدرسه (نماد علم و دانش) است. پس از آن، وسوسههاي زندگي بلافاصله مسير پينوكيو را تغيير ميدهند.
وسوسه شهرت و ثروت
روباه مكار(نماد افراد دروغگو) و گربه پينوكيو را در مسير رفتن به مدرسه فريب ميدهند تا “براي كسب موفقيت راه آسان را در پيش بگيرد": حرفه هنرپيشگي. عليرغم هشدارهاي وجدانش، عروسك چوبي از شخصيتهاي مرموز و ناشناس پيروي كرده و به “استرومبولي"(Stromboli)، يك عروسكگردان خشن و پرخاشگر فروخته ميشود.
روباه مكار(نماد افراد دروغگو) و گربه
پينوكيو را در مسير رفتن به مدرسه فريب ميدهند
پينوكيو به يك عروسكگردان خشن و پرخاشگر فروخته ميشود
پينوكيو در حين نمايش با جنبههاي مثبت “راه آسان” نيز آشنا ميشود: شهرت، ثروت.
اما پينوكيو خيلي زود متوجه ميشود كه اين موفقيت ظاهري هزينه هاي گزافي را به دنبال دارد: اينكه وي نميتواند براي ديدن پدر ژپتو(همان خالق خود) به خانه بازگردد، پولي كه او بدست ميآورد صرفاً براي ثروتمند شدن استرومبولي، عروسكگردان نمايشها، است و با گذشت زمان هرچه سن او بالاتر ميرود، بهتر ميفهمد چه سرنوشتي در انتظار اوست.
تصويري نسبتاً تاريك و وحشتانگيز از هنرپيشگي ظاهر می شود. وي در می یابد که اساساً چيزي بيش از يك عروسك خيمه شب بازي نبوده است. پس از درك ماهيت واقعي “راه آسان"، پينوكيو متوجه ميشود كه دچار افسردگي شده است. او به لطف عروسکگردان ظالم خود مانند حيواني در قفس نگهداري ميشود. در واقع او با فروش روح خود فريب خورده بود.
او به لطف عروسکگردان ظالم خود مانند حيواني در قفس نگهداري ميشود.
در واقع او با فروش روح خود فريب خورده بود.
پس از آن پينوكيو دوباره به وجدان و ضمير آگاه خود بازمیگرددو تلاش ميكند تا از آنجا فرار كند. اما همه افراد با وجدان خوب در جهان هم نميتوانند او را نجات دهند و نميتواند اين قفل را باز كند. براي نجات او باز هم به دخالت نيروي الهي نياز است اما به شرط آنكه قبل از آن به پري (فرستاده الهي) و البته مهمتر از آن، به خودش حقيقت را بگويد.