کبوترانه بخوان آسمان هشتم را ...
می روم و می روم تا برسد دست دلم به صحن انقلاب.یادی میکنم از امام ، از شهید و وارد می شوم.این بار روی ماه طلای گنبد کرمت را از زوایه ای دیگر مینوشم.از زاویه ی «انقلاب»…
از دست ساقی سقا خانه ات که سیراب شدم و مست ، چشم میدوزم به شبکه های فولادی پنجره ی وصل ات و دوان دوان دست های خالی ام را میرسانم به دامانت.گره کور زیاد دارم اما آنها برای اینجا نیستند ، برای اینجا یک دل آورده ام.یک دل آورده ام برای گره زدن.برای وصل شدن برای “هست شدن".دلم را گره میزنم به پنجره ات.شاید که راه یابد…
دلم که گره خورد پا می شوم.سراسر وجودم “پا” می شود.پا که نه ، بال می شوم.بال می شوم و کبوترانه ، مستانه ، عاشقانه ، می پرم و میروم و میروم و میروم! بالا و بالا و بالاتر…
آسمانی می شوم.آسمانی…
آسمانی شدنی از جنس آسمان هشتم.کبوتر آسمان هشتم شده ام و حالا دیگر برای رسیدن به ملکوت آماده ام…
آری ! آسمان هشتم آسمانی است برای پر زدن تا ملکوت ، تا بالا ، تا … خــــــــــــــدا ...
صفحات: 1· 2