فرزندم نماز شب بخوان!
مرحوم آیت الله محمد تقی بهجت رحمة الله علیه
ما براى اوقات خواب خود افسوس مى خوریم که چرا براى نماز شب بیدار نمى شویم، در صورتى که اوقات بیدارى را به غفلت مى گذرانیم! زیرا اگر در بیدارى به توجّه و بندگى مشغول بودیم، توفیق بیدارى شب را نیز براى تهجّد و خواندن نافله ى شب و تلاوت قرآن پیدا مى کردیم.
در مجلس اوّل ملاقات مرحوم علاّمه طباطبایى با استاد اخلاقى خود مرحوم آقا سیّد على قاضى، مرحوم قاضى به ایشان فرمود: فرزندم! اگر دنیا مى خواهى نماز شب بخوان، اگر آخرت هم مى خواهى نماز شب بخوان. در روایت هم آمده است:
«هر کس نماز شب بخواند و در روز بگوید که گرسنه هستم یا غذا و روزى ندارم او را تکذیب کنید.»
چه کنیم نعمت ها موجب غفلتمان نشوند؟
یکی از سوالاتی که در خصوص قوم بنی اسرائیل وجود دارد این است که چرا خداوند به آنها برتری داد و نعمت زیادی در اختیارشان گذاشت؟ و اینکه آیا اصلاً نعمت فراوان همیشه برای بشر خیر محسوب می شود یا شر؟ و اگر نعمت می تواند موجب انحراف شود راه چاره چیست؟ اینکه اصلاً از خدا نعمت نخواهیم!؟
خداوند متعال در آیه ۴۷ سوره بقره آورده است:
«يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ»
اى بنى اسرائيل! نعمتم را كه به شما ارزانى داشتم، بياد آوريد و اين كه من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم.
در پاسخ به شبهات فوق با توجه به تفسیر این آیه شریفه باید دانست:
* محتوای آیه ۴۷ به گونه ای است که شاید برخی گمان ببرند بنی اسرائیل بر تمام جهانیان برتری داده شده اند ولی آیا به راستی چنین است؟ و اصلاً چرا خداوند باید گروهی را در نعمت دادن بر سایرین برتری بدهد!؟
آنچه مسلم است اینکه بنی اسرائیل در زمان خویش بر بخشی از مردم زمان خود برتری داده شدند. این نکته از آیه ۱۳۷ سوره اعراف به روشنی پیداست زیرا آنجا فرموده که: «ما اين مستضعفان را وارث مشرق و مغرب زمين كرديم.» پس روشن است كه بنى اسرائيل در آن زمان وارث تمام جهان نشدند و مقصود اين است كه وارث شرق و غرب منطقه خودشان گشتند بنا بر اين فضيلت آنها بر جهانيان نيز برترى نسبت به افراد همان محيط است.
و اما پاسخ سوال دیگر نیز از همین آیه مشخص است. آنها در آن زمان مستضعف بودند. اراده خداوند بر این است که از مستضعفان دلجویی نماید لذا بعد از سختی ها و مشکلات فراوانی که این قوم مستضعف دچارش گردیدند خدا به آنها نعمت فراوان داد.
صفحات: 1· 2
در محضر استاد/ بهترین کار قبل از خواب
آیت الله احمد مجتهدی تهرانی از معلمان بزرگ اخلاق تهران در یکی از جلسات درس خود پنج توصیه از رسول خدا را که بهترین اعمال به حساب میآیند برشمرد.
وی در تشریح این پنج عمل گفت: روزی رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) به امام علی (علیهالسلام) فرمودند : یا علی پنج کلمه از علم برای تو بگویم یا پنج هزار دینار پول به تو بدهم.
حضرت علی (علیهالسلام) به پیامبر خدا عرض کردند: اگر پنج کلمه علمی به من یاد بدهید بهتر از کل دنیاست.
رسول خدا فرمودند:
- شبها نخواب تا اینکه یک ختم قرآن را خوانده باشی
- شبها نخواب تا اینکه هزار دینار صدقه بدهی
- شبها نخواب تا اینکه یک بنده بخری و آزاد کنی
- شبها نخواب تا اینکه خودت را از آتش آزاد کنی
- شبها نخواب تا اینکه هزار رکعت نماز بخوانی
امام علی (علیهالسلام) عرض کردند: یا رسول الله مگر در یک شبانه روز میشود همه این کارها را انجام داد؟
پیامبر بزگوار اسلام فرمودند: شبها قبل ازخواب سوره توحید، معوذتین (سوره ناس و فلق)، سوره حمد و آیه اول تا آیه پنجم سوره بقره را بخوان که اگر بخوانی یک ختم قرآن کردهای.
- اگر بر من و اهل بیت من ده مرتبه صلوات بفرستی؛ مثل اینکه هزار دینار صدقه دادی.
- اگر این عبارت را ده مرتبه بگویی انگار که یک بنده خریده ای و آزاد نموده ای: « واِذا قَرَأتَ لا اله إلا الله وحدَهُ لاشریک له, له المُلک و له الحَمد یُحیی و یُمیت و هو حیٌ لا یموت بِیَدهِ الخَیر و هو علی کل شیٍ قدیر»
- اگر موقع خوابیدن ده مرتبه بگویی (لا حول ولا قوه إلا بالله العلی العظیم) مثل اینکه خودت را از آتش آزاد کرده ای.
- و اگر این ذکر را ده مرتبه بگویی «یفعل الله ما یشاء به بقدرته و یَحکُم ما یرید به بعزته) یعنی خداوند هر چه بخواهد به قدرت خودش انجام میدهد و به هر چه اراده کند حکم می کند» مثل این است که هزار رکعت نماز خواندهای .
رو به راه
خدایا کمک کن اوضاعمان رو به راه شود …
رو به راه مستقیم …
راه مستقیم، راه بندگى خداست.سوره یس، 61.
راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است كه حضرت على علیه السلام
مىفرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطى هى الجادّة»(19)
انحراف به چپ و راست گمراهى و راه وسط، جاده ى هدایت است.
راه مستقیم یعنى؛میانه روى و اعتدال و احتراز از هرنوع افراط و تفریط،چه
در عقیده و چه در عمل.
با نفسم دعوا دارم ...!
هر روز با هم دعوا داشتند ولی زورش به او نمی رسید. نمی دانست چه
کند، با خودش گفت می روم شکایت می کنم… کتاب مفاتیح را برداشت و
آن را باز کرد:«الهی الیک اشکو نفساْ بالسوء اماره…»
خدایا به تو شکایت می کنم از نفسم .