معنای ردّ مظالم چیست؛ به چه کسانی باید بدهیم؟
برای اینکه بدانیم ردّ مظالم چیست و باید کجا و به چه کسانی بدهیم دانستن دو نکته لازم است که به صورت خلاصه در زیر به آن اشاره می کنیم:
۱- معنی رد مظالم:
مظالم که جمع مظلمه است به اموالی می گویند که متعلق به دیگران است و بنا به دلیلی در دست ما مانده است.
۲- تکلیف ما با این اموال چیست؟
مظالم بر دو دسته است:
یا صاحبش را می شناسیم و در دسترس است که باید به سرعت به او بازگردانیم. به این بازگرداندن مال به صاحبش “ردّ مظالم” می گویند.
و یا اینکه صاحبش را نمی شناسیم یا از دسترس خارج است مثلاً از دنیا رفته است. در این صورت ابتدا باید تا جای ممکن تلاش کنیم تا صاحب مال را پیدا کنیم و این کار را را تا جایی ادامه بدهیم که ناامید شویم.
اگر به کل از پیدا شدن آن ناامید شدیم باید با اجازه مرجع تقلید مال را به فقرا صدقه بدهیم. به این بازگرداندن مال به فقرا بجای صاحب مال “ردّ مظالم” می گویند.
نکته دیگر اینکه حتماً لازم نیست خود ما برویم و از دفتر مرجع تقلید اجازه بگیریم و فقیری را پیدا کنیم. امروز کارها خیلی ساده شده است. شما کافی است با دفتر مرجعتان ارتباط داشته باشید و شماره حساب از آنجا بگیرید و مبلغ ردّ مظالم را به حساب دفتر واریز کنید و آنها خودشان به فقرای نیازمند بدهند.
فرازهایی از رهنمودهای مقام معظم رهبری به مناسبت روز غزه
غزه امروز در سخت ترین شرایط تاریخ خود بسر می برد.فرازهایی از رهنمودهای مقام معظم رهبری به مناسبت روز غزه به شرح ذیل است:
غزه و فلسطین؛ عرصه رسوائى غرب
امروز غزه و فلسطین، عرصه رسوائى غرب است. غرب با ادعاى حقوق بشر، بزرگترین و فجیعترین نقض حقوق بشر را در غزه ندیده گرفته. تا روزهاى متمادى، غربىها در یکسال گذشته، یک کلمه حرف به نفع مردم غزه و در دفاع از آنها نزدند. روزهاى متمادى پشت سر هم مىگذشت، ما هى گوشمان بود ببینیم آیا از اروپا - از آمریکا که هیچ - از سازمانهاى حقوق بشر، از سازمانهاى بهاصطلاح مدافع آزادى، یک کلمه حرف به نفع مردم غزه صادر مىشود؟ نمىشد. بعد از آنى که سر و صداى مردم بلند شد، مردم در کشورهاى مختلف سر و صدا کردند، راهپیمایى کردند، تظاهرات کردند، حرف زدند، رسوائى بالا گرفت، شروع کردند به حرفزدن؛ فقط حرف! غرب هیچگونه حمایتى از مردم غزه نکرد؛ در مقابل یک چنین فاجعه عظیمى که جلوى چشم همه داشت اتفاق مىافتاد. تا امروز هم باز غرب در همان مواضع است. سازمان ملل خودش را رسوا کرد. آمریکا رسوا بود و رسواتر شد.
با اینکه این گزارش گلدستون درآمده است و همه از او مطلع شدند، امروز بایستى سران جانى و مجرم رژیم صهیونیستى بیایند پاى محاکمه و باید مجازات بشوند، ولى هیچ خبرى نیست، هیچ اقدامى انجام نمىگیرد، بلکه حمایتها از دولت غاصب و دولت جعلى صهیونیستى باز هم بیشتر مىشود! اینها غرب را رسوا کرد.(8/12/1388)
صفحات: 1· 2
السلام علیک یا رسول الله...
مذهب جعفرى
آنكه در اخبار فقه شيعه تتبع كند خواهد ديد روايتهاى رسيده از امام صادق (ع) در مسائل مختلف فقهى و كلامى مجموعهاى گسترده و متنوع است و براى همين است كه مذهب شيعه را مذهب جعفرى خواندهاند. گشايشى كه در آغاز دهه سوم سده دوم هجرى پديد آمد موجب شد مردم آزادانهتر به امام صادق (ع) روى آورند و گشودن مشكلات فقهى و غير فقهى را از او بخواهند.
ابن حجر در باره حضرتش نوشته است: مردم از علم او چندان نقل كردند كه آوازه آن به همه شهرها رسيد. امامان بزرگ چون يحيى بن سعيد، ابن جريح، مالك، سفيان بن عيينه، سفيان ثورى، ابو حنيفه، شعبه و ايوب سختيانى از او روايت كردهاند. (1)
دانشمندان از هيچ يك از اهل بيت رسول خدا به مقدار آنچه از ابو عبد الله روايت دارند نقل نكردهاند، و هيچ يك از آنان متعلمان و شاگردانى به اندازه شاگردان او نداشتهاند، و روايات هيچ يك از آنان برابر با روايتهاى رسيده از او نيست. اصحاب حديث نام راويان از او را چهار هزار تن نوشتهاند. نشانه آشكار امامت او خردها را حيران مىكند و زبان مخالفان را از طعن و شبهت لال مىسازد. (2)
ذهبى از ابو حنيفه آورده است: فقيهتر از جعفر بن محمد نديدم. (3)
و چنان كه نوشته شد، مالك گفته است از فضل و علم و پارسايى از اوبرتر نديده است. سخن مالك بن انس كه يكى از چهار پيشواى مذهبهاى اهل سنت و جماعت است در باره امام صادق (ع) نوشته شد، ابو حنيفه را نيز با آن حضرت ديدار يا ديدارها بوده است.
زبير بكار نويسد: ابو حنيفه را با امام صادق ملاقاتها دست داده است.
صفحات: 1· 2
شمه اى از اخلاق ، صفات و كرامات جعفر بن محمّد الصادق (عليه السلام)
ابن طلحه مى گويد: (1) وى از بزرگان و سادات اهل بيت است . صاحب علوم كثير، عبادت فراوان ، اوراد دائم زهد آشكار و تلاوت بسيار، معانى قرآن كريم را بدقت بررسى و از اقيانوس قرآن گوهرهاى ارزنده را استخراج مى كرد و نتايج شگفتى به دست مى آورد و اوقاتش را به انجام طاعات گوناگون تقسيم مى كرد به گونه اى كه از خود در آن باره حساب مى كشيد. ديدنش انسان را به ياد آخرت مى انداخت و شنيدن سخنش باعث پارسايى در دنيا مى شد. نتيجه پيروى از رهنمودهايش بهشت بود، نور جمالش گواهى مى داد كه او از سلاله نبوت است و پاكيزگى اعمالش روشن مى ساخت كه او از دودمان رسالت است . گروهى از بزرگان مذاهب و دانشمندان برجسته آنها مانند يحيى بن سعيد انصارى ، ابن جريح ، مالك بن انس ، ثورى ، ابن عيينه ، ابوحنيفه ، شعبه ، ايوب سجستانى و ديگران از او حديث نقل كرده اند و از دانشش بهره جسته اند.
و اين بهره مندى از او را براى خود منقبتى دانسته و باعث شرف و فضيلت خويش شمرده اند.
مى گويد: او چندين لقب دارد كه مشهورتر از همه صادق است و از جمله آنها صابر، فاضل و طاهر مى باشد.
امّا مناقب و صفات آن حضرت بيش از حد شمار است و عقل و فهم شخص آگاه و بصير درباره انواع مناقبش حيران است تا آن جا كه علوم سرشارى كه به خاطر تقواى زياد بر قلبش جارى بود، همه احكامى را كه علل آنها براى كسى قابل درك نيست و علومى را كه عقول از احاطه به حكم آنها قاصر است به او نسبت داده و از وى روايت
كرده اند.
گويند كتاب جفرى كه در مغرب به پسران عبدالمؤ من به ارث رسيده ، از جمله سخنان اوست . براستى كه اين خود منقبتى والا و در مقام فضايل ، مرتبه بلندى است .
صفحات: 1· 2