با مطالعۀ این کتاب نگاه و رفتارتان عوض میشود
یادوراۀ 300 شهید نوجوان گردانهای کمیل و حنظله و شهید ابراهیم هادی، در آستانۀ میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان در محل لانه جاسوسی سابق آمریکا برگزار شد. فرازهایی از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در این مراسم را در ادامه میخوانید:
حتماً کتاب خاطرات شهید ابراهیم هادی را بخوانید/با مطالعۀ این کتاب نگاه و رفتارتان عوض میشود
شهید ابراهیم هادی در بین 250 هزار شهیدی که در طول دفاع مقدس تقدیم کردهایم، یک شهید برجسته است. از نویسندۀ محترم کتاب خاطرات شهید ابراهیم هادی با عنوان «سلام بر ابراهیم» تشکر میکنم که همۀ ما را به زیارت این شهید بزرگوار بردهاند.
به مردم و جوانهایی که این کتاب را نخواندهاند هم توصیه میکنم که حتماً به مطالعۀ این کتاب بپردازند و مطمئن باشند که نگاه و رفتارشان قبل از خواندن این کتاب، با بعد از مطالعۀ آن متفاوت خواهد شد. و حتی میتوانند تاریخ زندگی خود را دو قسمت کنند: یکی قبل از خواندن این کتاب و یکی بعد از خواندن این کتاب. بنده مبالغه نمیکنم و مطمئن هستم هر کسی این کتاب را بخواند و با این شخصیت آشنا شود، عرض بنده را تأیید خواهد کرد. حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) میفرمود: مطالعۀ زندگی خوبان به منزلۀ کلاس اخلاق است. و شما با مطالعۀ این کتاب، اثر معنوی آن را در وجود خودتان لمس خواهید کرد.
مقام شهدای ما نزد خداوند محفوظ است و ما از آن مقامات خبر نداریم. شاید شهدای زیادی در دفاع مقدس بودهاند که مقامشان بالاتر از شهید ابراهیم هادی باشد و ما آنها را نمیشناسیم. ولی خدا خواسته است ما شخصیتی مثل ابراهیم هادی را بشناسیم. خدا خواسته است که او در یک محلهای در وسط تهران زندگی کند و یکی از جوانهای شهر ما باشد که با دیگران متفاوت است و این تفاوت به سادگی ملموس است.
شهید هادی نه عالم دینی بود، نه جزء فرماندهان یا سرداران دفاع مقدس(به معنای خاص کلمه) محسوب میشد، بلکه او یکی از میان مردم بود. پدر بزرگوار ایشان هم یک کاسب معمولی بود و کسب و کار بقالی داشته است. شاید یکی از ویژگیهایی که او را ممتاز میکرد، این بود که ایشان یک ورزشکار-به تمام معنای کلمه- بود. سلوکی که ابراهیم هادی در گود زورخانه داشته در این کتاب معلوم است. که بعد هم در جبههها حاضر شد.
صفحات: 1· 2
اینفوگرافی جوان عصر امام خمینی(ره)
هفت اصل اندیشه امام (ره) در کلام رهبر انقلاب
در عصر «والعصر»
گام اول: هدف گذاری
در عصر حاضر، در عصر تکنولوژی و پیشرفت، از در و دیوار و رسانه و اطراف میشنویم انسان موفق کسی است که هدفهای زندگیاش مشخص باشد، اولویتهایش را تشخیص دهد، اهم و مهم کند تا بتواند با توجه به فرصتها و امکانات و شرایطش برنامه ریزی داشته باشد.
پس کل ماجرا بر عهده همین انسان است. انسانی که خدا گفته در خسران است (۱)، مگر…
گام دوم: برنامه
اینجاست که خود خدا بلافاصله به همین انسان امید میدهد:
«مگر آنها که ایمان بیاورند و کار شایسته کنند و یکدیگر را به حق و صبر سفارش کنند.»
پس برنامه هم داده شده و چند تا کار باید کرد. کارهایی که همه مهم هستند و در صدر اولویتها جا دارند. کارهایی که با هم باید انجام شوند تا نتیجه بدهند.
حال چند سؤال اساسی انسان از خودش:
۱- گفته شده ایمان آورندگان؛ ایمان به چی؟ اصلاً ایمان یعنی چی؟ آیا من ایمان دارم؟
۲- گفته شده ایمان و کار شایسته؛ یعنی عمل کردن به آنچه ایمان داریم. آیا من به آنچه که میدانم، به خوب و بد همین چیزهای روزمره، عمل میکنم؟
۳- گفته شده حواس مان به باقی هم باشد؛ قرار نیست سر بر زیر برف کنیم و بگوییم ندیدم چه شد. آیا من وظیفهام را در قبال اطرافیان خودم انجام میدهم؟ آیا به درستی انجام میدهم؟
گام سوم: اجرا
برنامه مشخص است. میماند اجرا. شاید در وهله اول کمی سخت به نظر برسد.
راه های زیادی هست، اما برای رسیدن به هدف، مستقیمترین و امنترین راه، انرژی کمتری میبرد، ریسک کمتری دارد و درصد موفقیتش بالاست.
راه را هم باید از بلد راه پرسید. از آنهایی که قبلاً طی مسیر کردهاند؛ و چه کسانی بلدتر از معصومین. به آنها که گوش میسپاری، بارها گفتهاند: «محبوبترین کارها در نزد خداوند عزوجل انتظار فرج است.»
گام آخر: جمع بندی
طبق اصول موفقیت در رسیدن به هدف، حالا باید به نتیجه برسیم و جمع بندی.
هدف: زیانکار نبودن و بقول معروف خسر الدنیا و الاخرت نشدن.
راهکار رسیدن: ایمان + عمل کردن+ سفارش دیگران
راهنمایی: بهترین کارها انتظار فرج
نتیجه: یکی از شرایط ایمان، منتظر بودن است. بعد عمل به این انتظار و پیاده سازی آن در تک تک لحظه های زندگی و سپس سفارش دیگران به این انتظار.
حال که موضوع تا این حد شفاف شد، زیانکار واقعی من انسانی هستم که این اولویت اصلی زندگیام را از یاد میبرم و اولویتهای دیگر جای آن را میگیرند. مثل کودکی که بارها و بارها از پدرش شنیده: «چیزی خواستی به خودم بگو، از غریبهها چیزی نگیری…» اما باز به هوای یک شکلات، به غریبه ای دل میسپارد و دستش به ناگاه از محبت خانواده کوتاه میشود.
_________________________________________________________________
۱- سوره والعصر
ساعت صفر رهایی
باقیمانده خدا در زمین، سلام!
در تک تک لحظههای شب و روزم، بر تو سلام!
آن لحظهای که با ایستادنت قیامت میکنی، بر تو سلام!
و آن هنگامى که زمین را منت دار میکنی و مىنشینى، بر تو سلام!
هنگامى که با قنوت نمازت، عرش را به سجده میبری سلام!
و آن زمان که با ندای «لا اله الا اللّه» و «الله اکبرت»، ملائک را لاهوگویان میکنی، سلام!
روشنای بامدادم و سوسوی شبم بر تو سلام!
و در همه ثانیه ثانیه نفسزدنم بر تو سلام!
تا ساعت صفر رهایی
و تا همیشه زمان بر تو سلام!
***
صاحب سلامم، صبح امروز و هر روز که زنده باشم، با تو پیمان دوباره میبندم، پیمانی محکم که از آن باز نگردم و این میثاق تغییر نخواهدیافت تا باد نابودی نگیرد، هرگز.
ای خدای من! مرا یار و یاور او قرارده، و حامی بی چون و چرای او و در شمار فدائیان او قرارم ده، آنگونه که برای روای نیاز او شتاب کنم و مشتاق فرمانبری فرمانش باشم و پیش روی او شهیدم کن، تا مرگ فاصله من و او نشود که اگر مرگ را مقدرم کردی، مهلتم ده تا کفن پوش، لبیک گوی ندای آن رعنا قامت باشم.
در ساعت صفر رهایی
و همه لحظه های حضورش.
***
خدای من! تو گفته بودی و گفته تو حق است که «به سبب اعمال خود مردم، در تری و خشکی، تباهی پدیدار شدهاست.» پس، حال که چنین است، نور چشم دختر پیامبرت را هویدا ساز، او که همنام رسول توست و یاور بندگان مظلوم تو.
که با دیدار او، پیامبر خود و همهی پیروان دین محمدیات را مسرور گردان و در نبود او بر پریشانحالی ما رحم کن،
تا ساعت صفر رهایی
و در لحظه لحظه حضور در حجابش.
***
خدای خوبم! در ظهور امام حاضرم شتاب کن که حضورش برای ما نزدیک و برای دشمنانش بعید است.
خدای من شتاب کن. شتاب.