در عصر «والعصر»
گام اول: هدف گذاری
در عصر حاضر، در عصر تکنولوژی و پیشرفت، از در و دیوار و رسانه و اطراف میشنویم انسان موفق کسی است که هدفهای زندگیاش مشخص باشد، اولویتهایش را تشخیص دهد، اهم و مهم کند تا بتواند با توجه به فرصتها و امکانات و شرایطش برنامه ریزی داشته باشد.
پس کل ماجرا بر عهده همین انسان است. انسانی که خدا گفته در خسران است (۱)، مگر…
گام دوم: برنامه
اینجاست که خود خدا بلافاصله به همین انسان امید میدهد:
«مگر آنها که ایمان بیاورند و کار شایسته کنند و یکدیگر را به حق و صبر سفارش کنند.»
پس برنامه هم داده شده و چند تا کار باید کرد. کارهایی که همه مهم هستند و در صدر اولویتها جا دارند. کارهایی که با هم باید انجام شوند تا نتیجه بدهند.
حال چند سؤال اساسی انسان از خودش:
۱- گفته شده ایمان آورندگان؛ ایمان به چی؟ اصلاً ایمان یعنی چی؟ آیا من ایمان دارم؟
۲- گفته شده ایمان و کار شایسته؛ یعنی عمل کردن به آنچه ایمان داریم. آیا من به آنچه که میدانم، به خوب و بد همین چیزهای روزمره، عمل میکنم؟
۳- گفته شده حواس مان به باقی هم باشد؛ قرار نیست سر بر زیر برف کنیم و بگوییم ندیدم چه شد. آیا من وظیفهام را در قبال اطرافیان خودم انجام میدهم؟ آیا به درستی انجام میدهم؟
گام سوم: اجرا
برنامه مشخص است. میماند اجرا. شاید در وهله اول کمی سخت به نظر برسد.
راه های زیادی هست، اما برای رسیدن به هدف، مستقیمترین و امنترین راه، انرژی کمتری میبرد، ریسک کمتری دارد و درصد موفقیتش بالاست.
راه را هم باید از بلد راه پرسید. از آنهایی که قبلاً طی مسیر کردهاند؛ و چه کسانی بلدتر از معصومین. به آنها که گوش میسپاری، بارها گفتهاند: «محبوبترین کارها در نزد خداوند عزوجل انتظار فرج است.»
گام آخر: جمع بندی
طبق اصول موفقیت در رسیدن به هدف، حالا باید به نتیجه برسیم و جمع بندی.
هدف: زیانکار نبودن و بقول معروف خسر الدنیا و الاخرت نشدن.
راهکار رسیدن: ایمان + عمل کردن+ سفارش دیگران
راهنمایی: بهترین کارها انتظار فرج
نتیجه: یکی از شرایط ایمان، منتظر بودن است. بعد عمل به این انتظار و پیاده سازی آن در تک تک لحظه های زندگی و سپس سفارش دیگران به این انتظار.
حال که موضوع تا این حد شفاف شد، زیانکار واقعی من انسانی هستم که این اولویت اصلی زندگیام را از یاد میبرم و اولویتهای دیگر جای آن را میگیرند. مثل کودکی که بارها و بارها از پدرش شنیده: «چیزی خواستی به خودم بگو، از غریبهها چیزی نگیری…» اما باز به هوای یک شکلات، به غریبه ای دل میسپارد و دستش به ناگاه از محبت خانواده کوتاه میشود.
_________________________________________________________________
۱- سوره والعصر