زيارتش بهانه نمى خواهد !
سرت را به شيشه پنجره تكيه داده اى. ماشين از پليس راه مى گذرد و هر لحظه به شهر نزديك تر مى شود، دلت بهانه مى گرفت، هواى او را كرده بود كه پا در سفر گذاشتى از لحظه اى كه ساك را بسته اى و راه افتاده اى هر لحظه بى تابتر شده اى از بلنداى جاده به شهر خيره مى شوى نگاهت از روى ساختمان ها مى گذرد. چشمان تشنه ات در التهاب عطش مى سوزند. چيزى را مى كاوند كه خود نمى دانى، دلت گواهى روشنى مى دهد. در تابش نور آفتاب تشعشع خيره كننده «گنبد طلايى» حرمش چشمانت را به آتش مى كشد. نگاه تشنه ات بر روى گنبد قفل مى شود، مى ماند. گويى به آنچه مى طلبيده رسيده است…
مطاف ملائكه الله
جذبه محبت كريمه، امان فكر كردن به غير را از تو گرفته است. هنوز نگاهت خيره به گنبد است و «گلدسته ها» كه آواى «ربنا» از قنوتشان جارى است. توان ايستادن ندارى، تا لحظه اى ديگر بر دروازه حرمش خواهى بود.
بيقرار، بيخود از خود، دل هواى پرواز مى كند، بى تاب از ماندن. چششم ها بهانه باريدن مى گيرند. زبان زمزمه نيايش پيدا مى كند و دست هايت تشنه قنوت دعا مى شوند. ضرباهنگ قلبت با پايت درهم مى آميزد, كسى تو را به خود مى خواند…
صفحات: 1· 2
اشفعی لنا فی الجنه
ولادت حضرت معصومه (س) مبارک
خاک قم گشته مقدس از جلال فاطمه / نور باران گشته این شهر از جمال فاطمه
گر چه شهر قم شده گنجینه علم و ادب / قطرهای باشد ز دریای کمال فاطمه . . .
نظرى بر اسامى و القاب حضرت فاطمه معصومه(س)
1. فاطمه
اين مجلله عظيم الشان هم نام حضرت زهرا(س) و فاطمه يا فاطمه كبرى ناميده شده است.
در روايتى درباره مقام والا و عظمتشان حضرت زهرا(س)و علتناميده شدن ايشان به فاطمه آمده است:
محمد بن مسلم گفت: از ابوجعفر امام باقر(ع)شنيدم كه فرمود:
فاطمه داراى جايگاهى كنار در جهنم است. وقتى روز قيامت مىشود،ميان دو چشم هر نفر، مومن ياكافر نگاشته مىشود. آنگاه به كسىكه دوستدار اهلبيت است و گناهان فراوانى دارد، دستور داد همى شود به آتش افكنده گردد. وقتى حضرت فاطمه آن شخص را مى بيند، مى گويد: بارالها! مولاى من! مرا فاطمه نام نهادى و به واسطه منمىخواستى از كسانى كه دوستدار من و ذريهام هستند، درگذرىوعدهات حق است و تو از وعدهات تخلف نمى كنى.
در آن زمان خداوند عزيز و والامرتبه مىفرمايد: درست گفتى، تورا فاطمه نام نهادم و مىخواستم به خاطرتو از كسى كه دوستتدارد، و پيرو توست و به خاندانت علاقمند و پيرو آنان است،درگذرم. پيمانم حق است و من خلف وعده نمىكنم؛ به اين سبب بهبندهام فرمان داخل شدن در آتش را دادم تاتو درباره او شفاعتكنى. تو را شفيع قرار دادم تا براى ملائكه و پيامبران وفرستادگانم و صاحبان اين توقفگاه، جايگاه و منزلتت درپيشگاه منمشخص شود. هركس را كه ديدى ميان دو چشمش كلمه مومن است، مى گيرى و داخل بهشت مىكنى.
صفحات: 1· 2
جغرافياى تاريخى هجرت حضرت معصومه(س)
اوضاع سياسى و فرهنگى عصر
- دولت عباسى گروههاى مختلف فكرى و سياسى چون شيعيان، عباسيان و خوارج با امويان مخالف بودند و مخالفت گروههايى چون شيعه اماميه به سالهاى آغازين عصر خلافت مىرسيد.
به شهادت رساندن امامان شيعه موج خشم و نفرت را در ميان شيعيان به حركت درآورده بود و گاه اين حركتها به صورت قيامهايى عليه خاندان اموى خودنمايى مىكرد.
عباسيان كه به صورت خزنده حيات سياسى خود را در دوره خلافت امويان شروع كرده بودند با دو پشتوانه دينى و دنيايى حكومت را به دست گرفته و احزاب مدعى را يكى پس از ديگرى بركنار كردند.
سابقه دنيايى آنها، اتكاء به سابقه اشرافيت قريشى بود كه ريشه در پيمان سياسى و تجارى يك قرن گذشته اعراب داشت و سابقه دينى آنها، اتصال به خاندان نبوت و وراثت فاطمى و علوى بود كه در دل مردم مؤمن حجاز و عراق و يمن و ايران ريشه دوانده بود.
عباسيان از خاندان عموى پيامبر، «عباس» بودند و از خاندان مكى «هاشم» محسوب مىشدند، همين سبب ادعاى حقانيتخود را بر خلافت در چشم مؤمنان مىآراستند، حال آنكه بنىاميه از اين امتياز محروم بودند.
صفحات: 1· 2