زندگی به سبک آیتالله بهجت
آقا از حرم که می خواست برگردد مشت هایش را می بست و دیگر باز نمی کرد تا برسد خانه و روی سر بچه ها دست بکشد. آیت الله بهجت را می گویم
چند ساعت مانده بود به اذان صبح طبق معمول بلند شده بودند برای تجدید وضو هوا خیلی سرد بود از اتاق بیرون رفته بود آنجا خورده بود زمین و دیگر نتوانسته بود بلند شود.
چند ساعت بعد که آقا را پیدا کرده بودند، دیده بودند در حالی که بدنش از سرما خشک شده، همان طور که روی زمین افتاده، دارد ذکرهایش را میگوید
گفته بودند خب چرا صدا نکردید
گفته بود خب نخواستم اذیت بشوید آیت الله بهجت را می گویم
یکی از اطرافیان بچهشان از جایی پرتاب شده بود و توی کما بود. زنگ زده بودند برای التماس دعا قا آن رقت قلب همیشگی را که وقتی کسی التماس دعا می گفت پیدا نکرده بود
یکی از اهل خانه پرسیده بود جریان چیست؟
گفته بود وقتی اجل کسی حتمی است کاری نمی شود کرد .اینها از ما شاکی باشند بهتر است تا این که از خدا شاکی باشند
در عوض ما دعا می کنیم خدا به بهترین نحو برایشان جبران کند آیت الله بهجت را می گویم
کارهای شخصی اش را به هیچ وجه به کسی نمی گفت مثلأ می آمد پایین می دید که دندان هایش را جا گذاشته برمی گشت بالا دندان ها را برمی داشت یا دنبال عصایش که می خواست بگردد به هیچ کس نمی گفت آیت الله بهجت را می گویم
مشهد که می رفتند خیلی مقید بود توی نگهداری از بچه ها کمک کند تا عروسشان هم به زیارت برسد. می گفت بچه ها را بگذارید پیش من. وسایل و خوراکی هایشان را هم بگذارید و خودتان بروید زیارت. از حرم که برمی گشتند می دیدند آقا بچه را بغل کرده تا آرام باشد یا خوابانده و همین طوری توی بغلش راه می برد که بیدار نشود و در حال ذکر و عبادت خودش است… آیت الله بهجت را می گویم
صفحات: 1· 2
ماجرای دو ایرادی که قرائتی از امام(ره) گرفت
حجت الاسلام قرائتی با ذکر خاطره ای دیگر در خصوص مدیریت اسلامی تصریح کرد: سالها برای شاگردان سوپر دو لوکس تدریس می کردم اما زمانی، این شاگردان یک ربع خدمت رهبر انقلاب رسیده بودند. وقتی برگشتند گفتم که چطور بود و گفتند که آقا چیز دیگری بود. گفتم چطور؟ که گفتند دیدیم که ایشان لحظه ای از جمع خارج شدند و چند لحظه بعد برگشتند. با این حال متوجه شدیم که ایشان با گونی تر روی کفش های ما را که زیر آفتاب بودند پوشاندند.
وی ادامه داد: یک روز نیز خدمت امام خمینی (ره) رسیدم و عرض کردم اگر هر کسی از شما ایراد بگیرد آیا ضد ولایت فقیه است که ایشان گفتند نه و من گفتم به شما دو ایراد وارد است اول اینکه چرا جایی نماینده می گذارید که لازم نیست؟ مثلا نهضت سواد آموزی چه نیازی به نماینده امام دارد که من را آنجا الاف کرده اید و یا چه ضرورتی دارد که آقای قبولی در هلال احمر نماینده شما باشد؟ چه ضرورتی دارد که برای توزیع پتو نماینده امام در هلال احمر باشد.
رئیس ستاد اقامه نماز کشور گفت: به ایشان عرض کردم شما در چنین جاهایی نماینده دارید اما در اتاق پخش تلویزیون و تدوین کتب مدرسه دانشگاه که دم دروازه های آنها آدمها میلیونی ایستاده اند نماینده ندارید که امام خمینی (ره) تاملی کردند و فرمودند در حرف شما تامل می کنم.
حجت الاسلام قرائتی ادامه داد: دومین ایرادی که خدمت امام خمینی (ره ) عرض کردم این بود که به ایشان گفتم می خواهم یک دقیقه غیبت کنم در خصوص فلانی. منظورم سروش بود که عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی را داشت. به امام عرض کردم که آدم خطرناکی است که امام فرمودند در مورد این حرف شما هم تامل می کنم.
صفحات: 1· 2
از روزی که آتش جهنم خلق شد، میکائیل نخندیده است
ملا محمدعلی مجتهد، معروف به مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی از علمای بنام تهران بود که سال 86 بدرود حیات گفت، اما سخنرانیها و پندهای عرفانی و اخلاقی وی به یادگار مانده است و میتوانیم هر چند به صورت مجازی هم که شده پای درس این استاد اخلاق تلمذ کنیم.
آیتالله مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوری که فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیهشان حاکم بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه میداد که بر دل مینشست؛ به طوری که حتی هم اکنون نیز نشستن پای صحبت و کلاس اخلاق ایشان خالی از لطف نیست.
دو بهشت پاداش کسی که …
خداوند عالم در قرآن کریم می فرماید: «هُدًی وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ»(1) یعنی هدایت و رحمت از برای کسانی است که ایشان از پروردگار خود خائف و ترسانند و فرمود: «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ»(2) یعنی هرکه از پروردگار خود بترسد از برای او دو بهشت است.
در حدیث قدسی وارد شده است که به عزت خودم قسم که بر هیچ بنده دو ترس را جمع نمی کنم و از برای هیچ بندهای دو امر را قرار نمیدهم پس هرکه در دنیا ایمن باشد از من در روز قیامت او را خواهم ترسانید و هرکه در دنیا از من بترسد در روز قیامت او را ایمن خواهم ساخت.
صفحات: 1· 2
تذکر فوری امام(ره) به مداح خوش صدا
حجت الاسلام محمد حسن رحیمیان در كتاب خاطرات خود از دوران حضور امام در نجف اشرف، تعریف می كند:
حضرت امام(ره) در نجف اشرف، معمولا برای شهادت ائمه در منزل روضه و ذكر مصیبت داشتند كه آقای كشمیری آن را انجام می داد؛ اما برای شهادت زهرا(س) سه روز آن هم دو بار، در فاطمیه اول و دوم.
در ولادت معصومین(ع) نیز جلوس داشتند و گاهی هم مداحان اهل بیت، شعر می خواندند. ظاهرا در 20 جمادی الثانی 1388 قمری كه سالروز ولادت حضرت زهرا(س) بود، طبق معمول حضرت امام(ره) در حیاط منزلشان كه حدود چهل متر مربع مساحت داشت و آكنده از جمعیت بود، جلوس كرده بودند.
در آن روز یكی از مداحان ایرانی كه بسیار خوش صدا بود و تازه به عراق آمده بود، اجازه گرفت وشروع كرد به خواندن قصیده ای درباره حضرت زهرا(س) تا رسید به بیتی كه برای بالا بردن مقام حضرت زهرا(س) بوی تحقیر برخی از انبیای عظام از آن استشمام می شد.
در حالی كه جمعیت سراپا گوش بودند، حضرت امام قبل از آنكه جمله تمام شود، ناگهان با لحنی تند فریاد زدند: «آقا این چه حرف هایی ست، می خوانید.
آقا این مطالب را نخوان» (نقل به مضمون) و به این ترتیب با وجود علاقه و ارادت فوق العاده ای كه به حضرت زهرا(س) داشتند و در ذكر مصیب ایشان حتی یك لحظه نمی توانستند از گریه و ریختن اشك، خودداری كنند، برای یك لحظه هم نتوانستند شكستن مرزهای الهی را با كوچك شمردن انبیا به خاطر حضرت زهرا(س) تحمل كنند و بدون رودربایستی با این كه میزبان جلسه بودند و مداح میهمان بود، بی درنگ و در میان جمع و در وسط جمله با قاطعیت او را نهی كردند.
مولا ...
گوشتان به دهان رهبر باشد . چون ایشان گوششان به دهان امام زمان(عج) است
این جملات وقتی بیشتر معنی پیدا می کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی درباره علامه حسن زاده آملی فرموده اند
حسن زاده را کسی نشناخت جز امام زمان (عج)
علامه حسن زاده آملی جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته وایشان را مولا خطاب کردند. حضرت آقا ناراحت شدند و فرمودند این کار را نکنید.
علامه حسن زاده فرمودند : اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمی کرد