تاریخچه اشغال فلسطین/ اینفوگرافی
الو…! حاجی صدامو داری؟
همت همت مجنون
حاجی صدای منو میشنوید
همت همت مجنون
مجنون جان به گوشم
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
محاصره تنگ تر شده …
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی….
خواهرا و برادرا رو دارند قیچی می کنند…
داداش اینجا اوضاع خیلی خرابه، بدجور گیر کردیم تومیدون مین گناه، وضعیت قرمزه!
بچه ها دارند سعی میکنند اما فایده ای نداره
اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند….
خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره …
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گنــــاه می ده …
همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان
فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ….
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه
ولی کو اخوی گوش شنوا…
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه…….
همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ….
حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبـــــو میزنه
مهماتمون تموم شده!
کمک می خوایم حاجی …….
به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند
داری صدا رو…….
همت همت مجنون
روزی که از شهـدا عیـدی گرفتــم
سلام…
من تا ۱۵ سالگی اصلا چادر نمی ذاشتم وهیچ علاقه ای هم به چادر گذاشتن نداشتم…!!
فقط به اصرار پدرم از سن ۱۶ سالگی چادری شدم…
اما وقتی چـادر گذاشتم دوستای چادری پیدا کردم وحالا شاید تقریبــا ۹۸ درصد از دوستام چادری و با حجاب کامل هستن ؛ چـون من بعد از اینکه دو سال از چادری شدنم گذشت یک سفری به سرزمین نور(منطقه عملیاتی جنوب کشور) رفتـه بـودم , فضـای اونجـا , حــال و هوای اون مکان و اون جاذبه ای که داشت باعث شد در قبال چادری که روی سـرم بود یه حـس مسئـولیت پیــدا کنم…
اونجا فهمیدم که این حرف شهدا که گفتن خواهرم سیاهی چادرت به سرخی خون ما می ارزد یعنی چی!!! اونجا فهمیدم که شهدا واسه چی رفتن…!! ازینکه دوست نداشتم چادر بذارم شرمنده شده بودم…
من اون سال عید رفتم میهمانی شهدا و شهدا کار خودشونو کردن و بهترین عیدی رو که حجاب کامل کامل وعلاقه ی قلبی به این حجاب بود رو بهم دادن…
من حجابم عشق به چادرم رو مدیون شهدا هستم وحالا دیگه این چادر رو که حجاب حضرت زهرا (س) هست رو با هیییییچ چیز عوض نمی کنم,با هیچ چیز…
توصیه های امام علی (ع) به مالک اشتر از زبان رهبر
این حرفها(نامه) خطاب به مالك اشترِ بزرگوار است و مىبینید كه حرفهاى درشت و تلخى هم در آن وجود دارد. حضرت نصیحتهاى خیلى تلخى مىكنند كه اگر كسى اینطور ما را نصیحت كند، یكذره به ما برمىخورد. مالكاشتر كسى است كه حضرت در فرمان دیگرى او را اینطور معرفى مىكنند: «فانه ممن لا یخاف وهنه»؛ كسى است كه گمان سستىِ او نمىرود. «و لا سقطته»؛ كوتاهى در كارها به او گمان برده نمىشود.
«ولا بطؤه عما الاسراع الیه احزم»؛ كندىِ او در كارهایى كه شتاب مطلوب است، مطلقاً گمان كسى را برنمىانگیزد. «و لا اسراعه الى ما البطء عنه امثل»؛ عجله و شتابزدگى او هم نسبت به كارهایى كه آرامش و تأنّى در آن مطلوب است، گمان كسى را برنمىانگیزد. یعنى انسانى است كه هم مراقب خود است و هم حكیم و داناست؛ یعنى نه در جایى كه باید شتابزدگى نكند، شتابزدگى مىكند؛ نه آن جاهایى كه باید با سرعت حركت كند، كوتاهى مىكند. حضرت در فرمان خود به دو امیر از امراى جیش در صفین، مالكاشتر را اینگونه معرفى مىكنند.
صفحات: 1· 2
ناگفتههای زندگی شهید رجایی از زبان همسر
آقای رجایی فرد عاقلی بود و پخته و سنجیده حرف میزد. در ابتدای نامزدی ما چون یك معلم ساده بود و در آن زمان خرید طلا و جواهر برای همسر رسم بود، ایشان كه وضع مالی خوبی نداشت این قضیه را جوری مطرح نمیكرد كه اثر بدی داشته باشد كه چون پول ندارد نمیتواند اینها را بخرد.
موارد ضروری را میخرید و در مورد طلا و جواهر میگفت، اینها باشد بعد برویم با فرصت و وقت مناسب و با سلیقه یكدیگر بخریم. من هم كه میفهمیدم، دلم به حال او میسوخت و از طرفی هم خوشم میآمد كه چنین عزت نفس و مناعت طبعی دارد. به جز این، رسم بود كه چند قواره پارچه و كیف و چند چیز دیگر بخرند كه ایشان هر وقت به منزل میآمد دو سه قلم از این چیزها را میگرفت و به خانه میآورد. این برخوردها نشان میداد كه خیلی در مسائل مادیش با تدبیر و برنامه است.
صفحات: 1· 2