• تماس  

یا شمس الشموس

تاریخچه اشغال فلسطین/ اینفوگرافی

06 شهریور 1392 توسط 313

 1 نظر

الو…! حاجی صدامو داری؟

06 شهریور 1392 توسط 313


همت همت مجنون
حاجی صدای منو میشنوید
همت همت مجنون
مجنون جان به گوشم
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
محاصره تنگ تر شده …
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی….
خواهرا و برادرا رو دارند قیچی می کنند…

داداش اینجا اوضاع خیلی خرابه، بدجور گیر کردیم تومیدون مین گناه، وضعیت قرمزه!

بچه ها دارند سعی میکنند اما فایده ای نداره
اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند….
خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره …
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گنــــاه می ده …
همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان
فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ….
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه
ولی کو اخوی گوش شنوا…
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه…….
همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ….
حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبـــــو میزنه

مهماتمون تموم شده!
کمک می خوایم حاجی …….
به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند

داری صدا رو…….
همت همت مجنون

4998808212230525250

 نظر دهید »

روزی که از شهـدا عیـدی گرفتــم

06 شهریور 1392 توسط 313

سلام…
من تا ۱۵ سالگی اصلا چادر نمی ذاشتم وهیچ علاقه ای هم به چادر گذاشتن نداشتم…!!

فقط به اصرار پدرم از سن ۱۶ سالگی چادری شدم…

اما وقتی چـادر گذاشتم دوستای چادری پیدا کردم وحالا شاید تقریبــا ۹۸ درصد از دوستام چادری و با حجاب کامل هستن ؛ چـون من بعد از اینکه دو سال از چادری شدنم گذشت یک سفری به سرزمین نور(منطقه عملیاتی جنوب کشور) رفتـه بـودم , فضـای اونجـا , حــال و هوای اون مکان و اون جاذبه ای که داشت باعث شد در قبال چادری که روی سـرم بود یه حـس مسئـولیت پیــدا کنم…

cscs

اونجا فهمیدم که این حرف شهدا که گفتن خواهرم سیاهی چادرت به سرخی خون ما می ارزد یعنی چی!!! اونجا فهمیدم که شهدا واسه چی رفتن…!! ازینکه دوست نداشتم چادر بذارم شرمنده شده بودم…
من اون سال عید رفتم میهمانی شهدا و شهدا کار خودشونو کردن و بهترین عیدی رو که حجاب کامل کامل وعلاقه ی قلبی به این حجاب بود رو بهم دادن…
من حجابم عشق به چادرم رو مدیون شهدا هستم وحالا دیگه این چادر رو که حجاب حضرت زهرا (س) هست رو با هیییییچ چیز عوض نمی کنم,با هیچ چیز…

 نظر دهید »

توصیه های امام علی (ع) به مالک اشتر از زبان رهبر

06 شهریور 1392 توسط 313

این حرفها(نامه) خطاب به مالك‏ اشترِ بزرگوار است و مى‏بینید كه حرفهاى درشت و تلخى هم در آن وجود دارد. حضرت نصیحت‏هاى خیلى تلخى مى‏كنند كه اگر كسى این‏طور ما را نصیحت كند، یك‏ذره به ما برمى‏خورد. مالك‏اشتر كسى است كه حضرت در فرمان دیگرى او را این‏طور معرفى مى‏كنند: «فانه ممن لا یخاف وهنه»؛ كسى است كه گمان سستىِ او نمى‏رود. «و لا سقطته»؛ كوتاهى در كارها به او گمان برده نمى‏شود.

«ولا بطؤه عما الاسراع الیه احزم»؛ كندىِ او در كارهایى كه شتاب مطلوب است، مطلقاً گمان كسى را برنمى‏انگیزد. «و لا اسراعه الى ما البطء عنه امثل»؛ عجله و شتابزدگى او هم نسبت به كارهایى كه آرامش و تأنّى در آن مطلوب است، گمان كسى را برنمى‏انگیزد. یعنى انسانى است كه هم مراقب خود است و هم حكیم و داناست؛ یعنى نه در جایى كه باید شتابزدگى نكند، شتابزدگى مى‏كند؛ نه آن جاهایى كه باید با سرعت حركت كند، كوتاهى مى‏كند. حضرت در فرمان خود به دو امیر از امراى جیش در صفین، مالك‏اشتر را این‏گونه معرفى مى‏كنند.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

ناگفته‌های زندگی شهید رجایی از زبان همسر

06 شهریور 1392 توسط 313

آقای رجایی فرد عاقلی بود و پخته و سنجیده حرف می‌زد. در ابتدای نامزدی ما چون یك معلم ساده بود و در آن زمان خرید طلا و جواهر برای همسر رسم بود، ایشان كه وضع مالی خوبی نداشت این قضیه را جوری مطرح نمی‌كرد كه اثر بدی داشته باشد كه چون پول ندارد نمی‌تواند اینها را بخرد.

موارد ضروری را می‌خرید و در مورد طلا و جواهر می‌گفت، اینها باشد بعد برویم با فرصت و وقت مناسب و با سلیقه یكدیگر بخریم. من هم كه می‌فهمیدم، دلم به حال او می‌سوخت و از طرفی هم خوشم ‌می‌آمد كه چنین عزت نفس و مناعت طبعی دارد. به جز این، رسم بود كه چند قواره پارچه و كیف و چند چیز دیگر بخرند كه ایشان هر وقت به منزل می‌آمد دو سه قلم از این چیزها را می‌گرفت و به خانه می‌آورد. این برخوردها نشان می‌داد كه خیلی در مسائل مادیش با تدبیر و برنامه است.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 212
  • 213
  • 214
  • ...
  • 215
  • ...
  • 216
  • 217
  • 218
  • ...
  • 219
  • ...
  • 220
  • 221
  • 222
  • ...
  • 547

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس