جوانی که گناهانش را مکتوب میکرد
شاید برای بسیاری از افراد تنها روزهای محدودی از سال مانند ماه رمضان و خصوصاً شبهای قدر به مرور زندگی و محاسبه اعمال اختصاص یابد. آن هم تنها شامل موارد خاصی میشود که حداقل از نگاه عموم مردم به گناه شناخته میشود.
آنچه در ادامه میآید، فهرست گناهانی است که یک جوان ۲۱ ساله در دفترچه یادداشت خود نوشته بود. با تاریخ شروع پنجشنبه ۲۲ آذر سال ۶۳.
گناهان رتبه ۵ کنکور و دانشجوی الکترونیک دانشگاه شریف، که گویا شاگرد آیت الله حقشناس هم بوده! طبق شناسنامه ناماش «مهران» است، «مهران بلورچی». اما وقتی به جبهه رفت، گفت صدایم کنید «علی»!
نامههایش را اینطور امضاء میکرد؛ «الاحقر، علی بلورچی»…
صفحه اول دفترش نوشته بود:
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم»
قال الله العظیم، فی کتابه الکریم، اقرء کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیباُ… من استوی یوماه فهو مغبون»
بخوانید گناهان شهید «علی بلورچی» را … گناهانی که شاید بتوان گفت بسیاری از آنها از نگاه ما اصلاً گناه به حساب نمیآید…
صفحات: 1· 2
شکار تانک در ماه رمضان+نقشه
پس از پایان پیروزمندانه ی عملیات «الی بیت المقدس» و آزادسازی «خرمشهر» ، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، استراتژی «تعقیب و تنبیه متجاوز» را در پیش گرفتند. عملیات «رمضان» با هدف تحقق این استراتژی طراحی و اجرا شد. عبور از مرز و داخل شدن در خاک عراق، تامین منابع جدید و تبیین روش های نوینی را می طلبید در حالی که «عملیات رمضان» با همان مقدورات و روش های گذشته طراحی شد که برای ماشین جنگی صدام، شناخته شده بود. هدف نهایی از اجرای این عملیات، آزادسازی «بصره» به عنوان شاهرگ حیاتی جنوب عراق و یا حداقل حضور در ساحل شرقی «شط العرب» و تسلط جاده های منتهی از شمال عراق به «بصره» بود که موجب جدا شدن جنوب عراق (به عنوان کانون حضور شیعیان) از شمال آن می گردید و با فرض تحقق چنین هدفی، پایان پیروزمندانه ی جنگ، بسیار محتمل و نزدیک به نظر می رسید.
صفحات: 1· 2
عادت به گناه حال توبه را از آدمی میگیرد
آیتالله مظاهری رئیس حوزه علمیه اصفهان در ادامه سلسله جلسات درس اخلاق خود، به کششها و خواستهای درونی و متضاد انسان پرداخته و مراحل انحطاط و سقوط او را بر اساس تعالیم دینی بررسی کرد. مشروح جلسه درس اخلاق آیتالله مظاهری به شرح ذیل است:
جمع ضدین در وجود انسان
انسان دارای دو بُعد مهم است: یکی بُعد ملکوتی به نام روح و دیگری بُعد ناسوتی به نام جسم. این دو بُعد گرچه با هم متضاد هستند، امّا به گونهای خارق العاده با هم ترکیب و عجین شدهاند. نحوۀ ترکیب بین روح و جسم را هم کسی جز خداوند متعال نمیداند. توجّه به این مطلب بسیار مهم است که کلیّۀ کمالات بُعد معنوی، برای بُعد ناسوتی، اَلَم است و کلیّۀ لذّات جسمی، برای بُعد معنوی اَلَم و سختی به حساب میآید. به تعبیر دیگر، در وجود انسان، ضدّین جمع شدهاند و از آثار خارجی این دو بُعد، متوجّه میشویم که روح و جسم، دو امر وجوبی در وجود انسان، اما ضدّ یکدیگر هستند.
گرچه دو بعد متضاد در انسان گِرد آمدهاند، امَا بین آنها، جنگی همیشگی و مهم در جریان است. این جنگ درونی، از هر جنگی، مهمتر و سود یا ضررش هم بیشتر است.
صفحات: 1· 2
سوالاتی خواندنی از امام علی(ع)
سوالات مرد بادیه نشین از امام علی(ع)
واجب چیست و واجبتر کدام است ؟
نزدیک چیست و نزدیک تر کدام است ؟
عجیب چیست و عجیب تر کدام است ؟
و مشکل جیست و مشکل تر کدام است ؟
………………………………………….
واجب ترک گناه است و واجب تر توبه کردن از آن
نزدیک قیامت است و نزدیک تر مرگ می باشد
عجیب همین دنیاست(از نظر بی وفایی) و عجیب تر دلبستگی به این دنیا
مشکل رفتن به قبر است و مشکل تر بی توبه به قبر رفتن است.
محور عبادت و بندگی«امام»است
گاهی سبک زندگی ما هویت جمعی ما را تشکیل میدهد/جامعه فاقد ویژگی افتخاربرانگیر در سبک زندگی، هویت ندارد
انسانی که در جامعه زندگی میکند، هر لحظه به داشتن هویت و شخصیت جمعی نیازمند است و معمولاً هویت و شخصیت خود را با شغل، خانواده یا قوم خود معرفی میکند. کسی که چنین هویتی نداشته باشد حتی پیش خودش هم گُم شده است و لطمه شخصیتی سنگینی به او وارد خواهد شد. به عنوان مثال کسی که در یک قوم یا در یک شهری زندگی کند که در آنجا هیچ کسی را ندارد که به او افتخار کند، معمولاً لطمه شخصیتی میخورد. یا کسانی که در جهان غرب زندگی میکنند و بسیاری از آنها نمیدانند یا مطمئن نیستند پدرشان کیست، یک لطمه شخصیتی بزرگ میخورند.
گاهی اوقات نحوه زندگی کردن ما هویت جمعی ما را تشکیل میدهد. یعنی انسان در راستای معرفی هویت قومی یا هویت شخصیتی خود از رفتارها و سبک زندگی خود استفاد میکند. مثلاً میگوید: «ما رسم داریم که اینگونه رفتار میکنیم…» چون همین هویت جمعی برای انسان انرژیبخش است و انسان به آن افتخار میکند.
معمولاً وقتی میخواهیم هویت خود را درک کنیم به سراغ خصلتهای پایدار و افتخارآمیز خود میرویم. مثلاً میگوییم «ما ایرانیها آدمهای شجاعی هستیم»، «ما ایرانیها مهربان و مهماننواز هستیم» یعنی در معرفی خود به سراغ عناصری از سبک زندگی میرویم. لذا اگر کسی سبک زندگی نداشته باشد و در سبک زندگی خودش هیچ خصلت پایدار و افتخارآمیزی نداشته باشد او در واقع هویت ندارد. چون او در زندگی خود چیزی ندارد که به صورت دائمی و فراگیر، تا آخر پای آن ایستاده باشد.
صفحات: 1· 2