• تماس  

یا شمس الشموس

فضایل حضرت خدیجه درقرآن و روایات

28 تیر 1392 توسط 313

خدیجه زنی با فضیلت ودارای کمالات علمی و معنوی بود ، ودر اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود وبه رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت. می دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.

 

الف: ایمان و فداکاری خدیجه

خدیجه زنی با فضیلت ودارای کمالات علمی و معنوی بود ، ودر اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود وبه رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت. می دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.

خدیجه ازعلمای دیگر یهود ونصارا نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود، وازهمه مهم تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام ازطریق غلامش «میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده وبر عشق وایمانش افزوده بود. لذا با ورقة بن نوفل رازدل گشود وخواهان وصلت با پیامبر شد.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

مامان من بی حجابم؟!!!!

28 تیر 1392 توسط 313

پیش دانشگاهی بودم و بسیار سرگرم تلاش برای قبولی در کنکور، انقدر که اصلا سر و وضعم واسم مهم نبود، خیلی توی فضای درس خوندن و تست زدن غرق بودم، یه بعد ازظهری که طبق معمول داشتم از آموزشگاه با سرعت قدم میزدم که برسم به ایستگاه تاکسی، سر سه راهی از خیابون رد شدمو همین جور داشتم به درسا فک میکردم که چیو بخونم، چه درسی عقبم و اینا که یه لحظه به خودم اومدم دیدم سر همون سه راهی یه خانمی اومد جلوم ایستاد و خداییش با لحن ملایمی گفت: خانم مانتو تون خیلی تنگه و… بقیه شو دیگه یادم نیست! از خانومای امر به معروف و نهی از منکر بود که کنار ماشینای گشت ایستاده بودن.
از همون لحظه تا رسیدن به خونه خیلی ناراحت بودم، یه چیزی تو مایه های بغض داشتم، آخه برام خیلی سنگین بود که کسی به حجابم گیر بده، چون اولا من از نظر خودم خیلی با حجاب محسوب میشدم( از این لحاظ که مو هام معلوم نبود و آرایشی نداشتم و بر عکس چون غرق درس بودم خیلی آراسته هم نبودم) ثانیا چون ساکن یکی از شهر های شمالی هستم( بی ادبی خدمت شمالیا نشه،تو شمال مذهبیاش خیلی مذهبی ان که تحت تاثیر جو نیستن) قطعا و مسلما انقد بد حجاب تر از من بود که به چشم نیام. انقد ناراحت شدم که تا رسیدم خونه گفتم مامان من بی حجابم؟!!!! مامانم با یه بهتی گقت چی شده؟!!! قضیه رو براش تعریف کردمو مامانم گفت خب راست میگن دیگه این مانتوت یه خرده زیادی تنگه. من تا دو سه روز ناراحت بودم و هنوزم این حس از یادم نرفته.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

دعايي برای زيبا و جذاب شدن

27 تیر 1392 توسط 313
خواندن اين دعا «اللهم حسّن خلقي وخلقي» که از پيامبر اسلام (ص)نقل شده مفيد است.
 
بر اساس آنچه در روایتی امده است زیاد خواندن سوره نجم موجب می شود فرد نزد مردم محبوب واقع شود.{ثواب الاعمال ۱۱۶} .
 
 
 
از نطر قرآن ایمان و عمل صالح انسان را در نزد دیگران عزیز و محبوب می سازد : {اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ اَلرَّحْمنُ وُدًّا} كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهند خداوند براى آنان محبتى در دل‏ها قرار خواهد }، {(مريم، آيه ۹۶) 
 
. از روايات به دست مى‏آيد كه رعايت امورى چند موجب جلب محبت ديگران است از جمله: ۱- دين‏دارى، ۲- افتادگى و تواضع، ۳- بخشندگى، ۴- خوشخويى (چهره شاد و روى باز)، ۵- مهربانى و اظهار دوستى به ديگران، ۶- دل بركندن از آن چه مردم دارند (طماع نبودن)، ۷- رعايت انصاف در معاشرت با ديگران، ۸- كمك مالى به ديگران در سختى و خوشى (مانند قرض‏دادن)، ۹- وفادارى. براى آگاهى بيشتر ر.ك: ميزان الحكمه، ج ۱، احاديث ۳۰۴۵ - ۳۰۶۰ .

صفحات: 1· 2

 1 نظر

شهیدی که به بلال جبهه‌ها معروف بود

27 تیر 1392 توسط 313

شهید «علی‌اشرف سلیمانی» در سال ۱۳۴۷ در شهرستان سرپل ذهاب به دنیا آمد؛ او قبل از پیروزی انقلاب با اینکه ۱۰ سال بیشتر نداشت، در اکثر برنامه‌های مذهبی و مبارزات علیه رژیم طاغوت دوشادوش بزرگترها حضوری فعالانه داشت و بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز در این راستا قدم‌های بلندی برداشت.



علی‌اشرف پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه خانواده‌اش به شهر اسلام آباد غرب مهاجرت کرد و در آنجا به ادامه تحصیل مشغول شد؛ او علاقه زیادی برای رفتن به جبهه داشت حتی چندین بار جهت اعزام مراجعه کرد اما به دلیل سن کمی که داشت پذیرش نشد. بالاخره او در بسیج دانش‌آموزی ثبت‌نام کرد و پس از مدتی با تلاش فراوان موفق شد به جبهه اعزام شود.

 

شهید سلیمانی شاخصه جالبی داشت که به دلیل صوت زیبای او در قرائت قرآن کریم و اذان به بلال جبهه‌ها معروف شده بود؛ او در عملیات پیروزمندانه «کربلای ۵» در شلمچه به آرزوی دیرینه خود که شهادت و پیوستن به لقا خدا بود رسید.

به گزارش سایت مرصاد، اخضر امینی مادر شهید سلیمانی در خصوص فرزند شهیدش می‌گوید: پسرم اخلاق نیکو و وارسته‌ای داشت، هیچ موقع به یاد ندارم که چهره‌ای درهم داشته باشد. او نه تنها در خانواده بلکه برای اهالی شهر نیز الگو بود و همیشه در مراسم‌های مذهبی و عبادی شرکت می‌کرد و یکی از شاخصه‌های او ادای نماز اول وقت بود.

وی ادامه می‌دهد: دوستانش او را بلال صدا می‌زدند. صوت پسرم به قدری زیبا بود که وقتی قرآن می‌خواند همه را مجذوب خود می‌کرد و گرد او حلقه می‌زدند تا صدای او را بشنوند.

او می‌گوید: وصیت‌نامه پسرم را بسیار دوست دارم و از شنیدن آن آرامش می‌گیرم که انگار گویی در کنارم ایستاده است.


بخشی از وصیت‌نامه شهید سلیمانی
خدایا! حقیرم، ضعیفم، ذلیلم، پرکاهی در مقابل طوفان‌ها هستم، خدایا آن لحظه که جنازه‌ام بر روی زمین می‌افتد و مرا در یک تابوت می‌گذارند و مرا کفن می‌کنند و دست و پایم را گرفته و روانه قبرم می‌کنند و رویم را خروارها خاک می‌پوشاند، آن لحظه بر من چه می گذ‌رد؟ خدایا خودت ارحم الراحمینی پس بر من رحم کن.

امت حزب الله و مردم شهید پرور آگاه باشید که جداً اسلام مظلوم واقع شده است و احتیاج به کمک همه ما دارد. همانا صدای مظلومیت آن از ۱۴۰۰ سال پیش هنوز به گوش می‌رسد و امروز تمام شیاطین برای ضربه زدن به اسلام یکی شده‌اند. بیایید و دست همت بدهید و با کردار و اعمالتان موانع را از سر راه اسلام بردارید، مجالس را خالی نگذاری، جبهه‌ها را پر کنید که شیاطین از این امر می‌ترسند و نگذارید که تیرهای شیاطین بر ما اصابت کند.

صفحات: 1· 2

 1 نظر

زندگینامه و وصيت نامه سردار شهيد مهدي زين الدين

27 تیر 1392 توسط 313

زندگینامه

جنگی که در شهریور 1359ه ش توسط دیکتاتور معدوم عراق ،صدام حسین به مردم ایران تحمیل شد؛ظهور اسطوره هایی رادر پی داشت که غیر از تاریخ صدر اسلام،در هیچ برهه ای از تاریخ بشرنشانی از آنها نیست.
ومهدی زین الدین یکی از این اسطوره هاست؛اسطوره ی زنده.



  سال 1338 ه ش در كانون گرم خانواده‌اي مذهبي، متدين و از پيروان مكتب سرخ تشيع، در تهران ديده به جهان گشود. مادرش كه بانويي مانوس با قرآن و آشناي با دين و مذهب بود براي تربيت فرزندش كوشش فراواني نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شيردان فرزندانش برايش فريضه بود و با مهر و محبت مادري، مسائل اسلامي را به آنها تعليم مي‌داد.
نبوغ و استعداد مهدي باعث شد كه او دراوان كودكي قرآن را بدون معلم و استاد ياد بگيرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نمايد. پس از ورود به دبستان در اوقات بيكاري به پدرش كه كتابفروشي داشت، كمك مي‌كرد و به عنوان يك فرزند، پدر و مادر را در امور زندگي ياري مي‌داد.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 314
  • 315
  • 316
  • ...
  • 317
  • ...
  • 318
  • 319
  • 320
  • ...
  • 321
  • ...
  • 322
  • 323
  • 324
  • ...
  • 547

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس