دلنوشته/ بیدار شو...
امید امام به ما دبستانی هایی بود که الان بزرگ شده ایم…
امید سیدعلی به ما سربازان ولایت است که الان افسر جنگ نرم شده ایم
و گاهی باید نشست و گریـه کرد…
گویا علی باز سر بـه چاه دارد و کمیل میخواند…
تاریخ تکرار میشود
علی دیگری می آید…
و باز جنگ تبلیغاتی معاویـه و عمروعاص بالا میگیرد
وقتی علی شهید میشود میگویند:مگر علی نماز میخواند که در محراب شهید شده؟
و عده ای از ما توابین لقب می گیرمیم
یعنی همان کسانی که نخواستند ببینند
و توابین همان بی بصیرتان تاریخ اند…
.
.
.
.
بیدار شو…
شهید بهشتی از نگاه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری
حضرت امام خمینی رهبر انقلاب بزرگی است که نظام 2500 ساله شاهنشاهی را سرنگون ساخت و حکومتی مستقل و ازاد و به دور از سلطه استعمار خارجی و استبداد داخلی در ایران بنیان نهاد.
امام خمینی در این نهضت تاریخساز و بینظیر خویش، از یارانی خالص، وفادار، مبارز، از جان گذشته و آماده برای همه گونه فداکاری و ایثار تا مرز شهادت بهره میبرد، و شهید مظلوم آیتالله بهشتی یکی از این یاران انقلابی و سخت کوش بود که سرانجام در مسیر تحقق آرمانهای الهی امام خمینی به فوز عظیم شهادت نائل آمد. بیتردید، زیباترین و کاملترین عبارات و تعابیر در وصف شخصیت این شهید والا مقام را باید از حضرت امام خمینی شنید.
* دست آمریکا از آستین این خائنها بیرون آمد و یک همچو جنایتی به مسلمین وارد کردند و کسانی (را) که جز به مصلحت مسلمین اندیشه نمیکردند، از وکلای مجلس و از دولت، وزرایی که بسیار ارزشمند بودند، وکلایی که ارزشمند بودند و از قوه قضائیه هم مثل آقای بهشتی، که از اول شکل گرفتن جمهوری اسلامی مورد هدف بود، (به شهادت رساندند) شما شاهد بودید که تمام این ارگانهای اسلامی مورد هدف بودند، مجلس مورد هدف بود، مجلس خبرگان وقتی که دیدند بسیاری از آنها، اکثر از آنها علما هستند، مورد هدف واقع شد، مجلس شورا وقتی دیدند که اکثریت اشخاص متعهد وبسیاری از آنها از علما هستند، مورد هدف واقع شد، قوه قضائیه وقتی که دیدند بدست اشخاص دانشمند متعهد فعال واقع شد، مورد هدف واقع شدند.
صفحات: 1· 2
زنانی که یادشان رفت جنگ جنگ است
صدای خمپاره و توپ و تفنگ از هر سو شنیده می شد. جنگ را دوست نمی داشت. منتظر کسی بود که رفته، که شاید هیچ گاه برنگردد. می خواست صدای کسی را بشنود که لحن اش بوی سرب نمی دهد. میان هجوم صداهایی که گوش هایش را به سخره گرفته بود، احساسش را جایی جا گذاشت. لا به لای آدم های بی خبری که درک شان نمی کرد، منتظر بر سر راهی نشست که هیچ عابری از آن رد نمی شد.
لیلا پشت به همه حادثه ها، چشم انتظار حادثه ای بود که خودش هم وقوع آن را بعید می دانست. لحظه ای که رفتن مساوی نیامدن است. لحظه ای که چند سال طول می کشد. لیلا تمام زنانگی اش را در لکنت شعر تعریف کرد. برای صدای آشنایی که او را خطاب قرار می داد، گریست. لیلا منتظر بود.
لیلا، یگانه شخصیت نمایش “زن ها بوی سرب می دهند!” نه یک زن، بلکه نماینده زنانی است که یادشان رفته جنگ، جنگ است، خراب می کند و می سوزاند. لیلا مساوی زنانی است که نبودن عزیزانشان را با صلح معامله می کنند. آن ها را به بودن پیشکش می کنند.
لیلا همان زنی است که شاید شبیه همین همسایه مان باشد. شاید شبیه مادرمان که وقتی خاطرات کودکی اش را برایمان تعریف می کند، می خندد، اما آه می کشد. نه چرا مثال بزنیم؟! لیلا خودش است. می خواستم خودش هم باشد. خودش را تعریف کند. کودکی اش را… عاشقانه اش را اعتراف کند. نمی خواهم از جنگ بگوید و نمی گوید. جنگ تنها جغرافیایی است که انتظار را به معنای واقعی خود نزدیک تر می کند. بلکه هم آن را محقق…
عالمی که در محل جلوس امام رضا(ع) دفن است
شیخ حسنعلی اصفهانی(ره) فرزند علی اکبر فرزند رجبعلی مقدادی اصفهانی(ره)، در خانواده زهد و تقوی و پارسائی چشم به جهان گشود، پدر وی مرحوم ملاّ علی اکبر، مردی زاهد و پرهیزگار و معاشر اهل علم و تقوی و ملازم مردان حق و حقیقت بود و در عین حال از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می کرد و آنچه عاید او می شد، نیمی را صرف خویش و خانواده می کرد و نیم دیگر را به سادات و ذراری حضرت زهرا علیها السلام اختصاص می داد.
در سال ۱۲۶۹ هجری قمری، دختری به وی عنایت شد که مادرش تا چهار ماه پس از وضع حمل حتی قطره ای شیر در سینه نداشت و آنچه دوا و دعا کردند، مؤثر نیفتاد. تا یکی از دوستان، او را به سوی مردی صاحب نفس به نام حاج محمد صادق تخته پولادی هدایت کرد.
ملاعلی اکبر به دلالت دوست خود، به حضور حاجی رسید و عرض حاجت نمود. حاجی به وی دستور داد تا هر چه دعا و دوا برای زوجه اش گرفته است، از وی دور سازد و خود، در حبّه نباتی بدمید و فرمود تا آن را به زوجه خود بخوراند. با انجام دستور حاجی، پس از ساعتی شیر از سینه زن جریان یافت و به خارج راه گشود و همین امر سبب ارادت فراوان ملا علی اکبر به مرحوم حاج محمّد صادق(ره) گردید و مدت بیست و دو سال خدمت ایشان را به عهده گرفت و در این مدت، تحت تربیت و ارشاد وی به مقاماتی معنوی نائل آمد.
صفحات: 1· 2
روياي صادقهاي كه استاد الازهر را شيعه كرد
سال فرصت مناسبي است براي رسيدن به جايي كه شهيد شيخ حسن شحاته رسيد. كسي كه فراگيري قرآن را از هنگام بودن در رحم مادر آغاز كرده بود و ايراد خطبه نماز جمعه را پيش از پانزده سالگي. كسي كه سياهپوشيدن و عزاداري براي سيدالشهدا(عليه اسلام) را زماني آغاز كرده بود كه بيشتر مردم در روز عاشورا جشن ميگرفتند و حتي شيريني مخصوص اين روز را توزيع ميكردند. كسي كه اگرچه در ابتدا حنفي بود اما محبتش به اهل بيت باعث شد تا رواي صادقهاي از پيامبر اكرم(صلوات الله عليه) او را شيعه كند. و حالا بايد گفت كسي كه روز نيمه شعبان امسال توسط تكفيريها به شهادت رسيد؛ شهيد شيخ حسن شحاته!
فراگيري قرآن قبل از تولد!
شيخ حسن شحاته در سال 1946 ميلادي در خانوادهاي حنفي مذهب به دنيا آمد. پدرش اگرچه حنفي مذهب اما دوستدار اهل بيت بود.
خودش درباره دوران كودكي ميگويد:
«پدرم آموزش قرآن را از هنگامي که در شکم مادرم بودم، آغاز کرد که این موضوع را خودش به من گفته بود. پس از پایان دوره شیرخوارگی و گرفتن از شیر یعنی در سن دو سالگی، مرا به مکتبخانه بردند تا قرآن را فرابگيرم»
صفحات: 1· 2