کلینیک خدا
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم … خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده…
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم،
تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود …
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم
با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم …
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم،
چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که
صفحات: 1· 2
دلنوشته/ و نراه قریبا..
به اندازه ی تمام طول تاریخ خسته ام..
اما هنوز زنده ام..
با قلبی که می تپد..
با نفسی که می آید و نمی رود..
و هنوز منتظرم..
با دستانی پر از امید..
“و هم یرونه بعیدا و نراه قریبا..”
..دیگر باریدن چاره ی دلتنگی ابرها نیست
..شرط می بندم همین روزها آسمان برای زمین آغوش خواهد گشود
..اگر یادتان ماند و باران گرفت دعایی به حال بیابان کنید
فرار کنید!!!
إنـّی هاربٌ منک إلیک . . .
می گویند، پسری در خانه خیلی شلوغ کاری کرده بود.
همه ی اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد،
مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و
ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید، امروز اوضاع خیلی بی ریخت است،
همه ی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد،
پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!
خودش را به سینه پدر چسباند.
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید، اوضاع بی ریخت است،
به سوی خدا فرار کنید. «وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله».
هر کجا متوحش شدید، راه فرار به سوی خداست
چهار سفارش مهم خداوند به حضرت رسول(ص)
امام على(ع)، در حديث معراج: پيامبر(ص) در شب معراج، از پروردگار خود خواست و چنين گفت: پروردگارا! مرا به كارى راه نماى كه با آن به تو نزديك شوم
فرمود: …
اى احمد! به عزّت و جلالم سوگند، هيچ بنده اى برايم چهار چيز را تضمين نمى كند، مگر اين كه او را به بهشت در مى آورم: زبان فرو بندد و آن را جز بدانچه به وى مربوط است، نگشايد؛ دلخويش را از وسواس حفظ كند؛ آگاهى من از او و اين را كه او در زير نگاه من است، پاس بدارد؛ و نور ديده اش، در گرسنگى باشد.
اى احمد! كاش، شيرينىِ: گرسنگي، سكوت، خلوت و آنچه را از آن به ارث بردهاند، چشيده بودى! ».
پرسيد: پروردگارا! ارث گرسنگى چيست؟
صفحات: 1· 2