دلنوشته/ و نراه قریبا..
15 خرداد 1392 توسط 313
به اندازه ی تمام طول تاریخ خسته ام..
اما هنوز زنده ام..
با قلبی که می تپد..
با نفسی که می آید و نمی رود..
و هنوز منتظرم..
با دستانی پر از امید..
“و هم یرونه بعیدا و نراه قریبا..”
..دیگر باریدن چاره ی دلتنگی ابرها نیست
..شرط می بندم همین روزها آسمان برای زمین آغوش خواهد گشود
..اگر یادتان ماند و باران گرفت دعایی به حال بیابان کنید