الهی
خدایا !
در آشوب و فتنه و بلا، عده ای تو را گم می کنند و عده ای تو ر ا پیدا می کنند .
ما را از بندگان یابنده خودت قرار ده !
خدایا !
در طوفانهای سنگین و بنیان کن ،بعضی تو را از دست می دهند و برخی تو را به دست می آورند.
دست ما را از دست خودت در نیاور و دست و دلمان را از خودت خالی نکن!
خدایا !
در هجوم بی امان شدائد و سختی ها ، گروهی به دامن تو می آویزند و گروهی از دامن تو می گریزند.
مامن و گریزگاه ما را آغوش مهربان خودت قرار ده .
خدایا !
آنان که حقیقت را به مسلخ مصلحت می برند، آ نان که دین می فروشند و دنیا می خرند ،آنان که در مرتع حقوق مردم می چرند ،به کفر از ایمان نزدیکترند.نقاب ایمان را از چهره شان بستان.
خدایا !
به اسیران ستمدیده ، عزت و پایمردی و مقاومت و به خاندانشان ،شکیب و وقار و شوکت ببخش !
ای خدا !
ای خدایی که اسم و رسمت رحمت است .از آنان که رسم تورا با اسم تو سر می برند، رحمتت را دریغ کن !
خدایا !
به آنان که د رخیام تو ، خیال خام خیانت می پزند ، خفت و خواری هر دو جهان را بچشان.
ای خدا !
مگر نه توحید اولین و برترین نعمت و موهبت به خلایق است !؟
مگر نه اینکه تو خود به رسم بنده نوازی ، خلایقت را در کوره های بلا می گدازی ، تا با الفبای توحید ، آشنایشان سازی ؟!
اگر ره آورد امواج بی امان بلا ، توحید توست ، هزار خیر مقدم به هرچه درد و داغ و بلاست.
ای خدا !
اگر که طوفان فتنه ، فرو فرستاده توست تا علفهای هرز سرگشتگی را از خاک وجودمان بکند و غبار شرک را از کنام اتکایمان بپراکند ، اینک ، این جان ما و هجمه طوفان شما.
خدایا !
در هجوم بی امان حوادث آخرالزمان ، عده ای امان را در آستان بندگان می جویند و خانه سامانشان را
برسست ترین گمان بنیان می نهند.
عد ای ویران و ویلان می شوند و برخی پریشان و سرگردان می گردند. و این همه در جستجوی امان به دامان این و آن می آویزند.
در این فتنه ها ی گران اما تنها مومنان اند که نشانی دارالامان را می دانند و در حریم امن و آغوش گرم تو جاودان می مانند.
ما را همواره از مومنان خودت قرار ده .
صفحات: 1· 2
تغییر نگرش
می گویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپول ها را به خود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود . وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند…
وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد کرد…
که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند. وی پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آمیزی کنند.همین طور تمام اسباب واثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند . پس از مدتی رنگ ماشین, ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین وهر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین میابد.
بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشکر از راهب , وی را به منزلش دعوت می نماید راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز تن کند. او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او میپرسد آیا چشم دردش تسکین یافته ؟ مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید:بله , اما این گرانترین مداوایی بود که تا کنون داشته.
مرد راهب باتعجب به بیمارش می گوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تا کنون تجویز کرده ام برای مداوای چشم دردتان تنها کافی بود عینکی با شیشه سبزخریداری کنید وهیچ نیازی به این همه مخارج نبود . برای این کار نمی توانی تمام دنیا را تغییر دهی بلکه با تغییر چشم اندازت (نگرش)میتوانی دنیا را به کام خود درآوری.
تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر چشم اندازمان (نگرش)ارزان ترین و موثرترین روش میباشد.
شیعه جعفری
لفظ شيعه به كساني اطلاق مي گردد كه قائل به خلافت بلافصل امام علي(ع) باشند. شيخ مفيد در كتاب اوائل المقالات ص42 فرموده اند: « لفظ شيعه به كساني گفته مي شود كه به امامت و خلافت بلافصل علي(ع) معتقدند و بر اين عقيده اند كه امامت او از طريق نصّ جلي يا خفي ثابت شده است و امامت ، حق او و حقّ فرزندان اوست».
بر اين اساس فرقه هايي چون كيسانيّه ، زيديّه ، اسماعليّه ، فطحيه ، ناووسيه و شيعه جعفري و … همگي شيعه ي علي(ع) مي باشند ؛ يعني امامت و خلافت بلافصل او را قبول دارند ؛ امّا در امامان بعد از علي(ع) دچار اختلافاتي مي باشند.
كيسانيّه معتقد بودند كه محمد بن حنفيه(فرزند امام علي(ع)) نيز امام است. گروهي از آنها او را امام بعد از علي(ع) مي دانند و برخي ديگر او را امام بعد از امام حسين(ع) مي شناسند. برخي از آنها نيز محمد بن حنفيه را مهدي موعود مي پندارند و معتقدند كه وي در كوه رضوي ـ در نزديك مدينه ـ پنهان شده و روزي ظهور خواهد كرد. كيسانيه خود داراي سه فرقه ي فرعي به نامهاي مختاريه(كيسانيه خالص) ، حارثيه و عبّاسيه مي باشد. زمان پيدايش اين فرقه زمان امامت حضرت زين العابدين(ع) مي باشد.
زيديّه نيز زيد بن علي(فرزند امام سجاد(ع) ) را امام چهارم مي دانند و امام سجاد را تنها به عنوان پيشواي علم و معرفت مي شناسند ؛ چون به نظر اينها يكي از شرايط امام ، قيام مسلّحانه است و چون امام سجاد(ع) قيام مسلحانه نكرده است ، لذا از نظر اينان امام محسوب نمي شود. پيدايش اين فرقه مصادف با امامت حضرت باقر(ع) و بعد از قيام زيد بن علي بوده است.
ناووسيه نيز معتقد بودند كه امام صادق(ع) امام آخر و مهدي موعود است اين فرقه الآن منقرض شده است.
اسماعيليه نيز كساني هستند كه اسماعيل ، فرزند بزرگ امام صادق(ع) را امام مي دانستند. لازم به ذكر است كه اسماعيل در زمان حيات امام صادق(ع) از دنيا رفته بود.
امّا شيعه ي جعفري يا شيعه دوازده امامي ، كساني هستند كه نه تنها امامت بلافصل علي(ع) را قبول دارند ، بلكه يازده فرزند او را نيز امام ميدانند. اينها را جعفري گفته اند چون اوّلاً بيشترين معارف اين فرقه از امام جعفر صادق(ع) رسيده است و ثانياً اين مذهب ، مذهب شاگردان خاصّ امام صادق(ع) بود. زماني كه بعد از امام صادق(ع) شيعيان به چند فرقه تقسيم شدند ، شاگرادان مخصوص آن حضرت به توصيه ي ايشان ، به امامت امام موسي كاظم(ع) گرويدند و موسويّه يا مفضّله ناميده شدند. امتداد همين فرقه است كه امروزه مشهورترين شاخه ي شيعه را تشكيل داده و شيعه ي جعفري يا اثناعشري يا دوزاده امامي ناميده مي شود.
حاصل كلام اينكه شيعه ي امام علي(ع) لفظ عامّي است كه تمام شاخه هاي شيعه را شامل مي شود ؛ و شيعه ي جعفري مستدلترين ، مستندترين و معروفترين شاخه ي شيعه ي امام علي(ع) مي باشد ؛ بيشترين جمعيّت شيعه نيز اختصاص به اين شاخه دارد.
منابع جهت آگاهي بيشتر:
ـ در آمدي بر شيعه شناسي ، علي ربّاني گلپايگاني
ـ شيعه در اسلام ، سيدمحمدحسين طباطبايي
ـ اين است شيعه: تحقيقي درباره شيعه ، باقر شريف القرشي
ـ باورهاي شيعي: بازكاوي عقايد شيعه در منابع اهل سنت ، نادعلي صالحي
ـ تاريخ شيعه ، محمدحسين مظفر، ترجمه سيدمحمدباقر حجتي
منبع:
http://adyan.porsemani.ir
بررسی حکم مصرف مواد مخدر در آیات
الف: یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلاله طیبا و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین.[1]
ای آدمیان! از آنچه که در محیط زمین است (وبرای شما آفریده شده است) آنهایی را که حلال و طیب باشد بخورید و مصرف نمائید و به راه های شیطانی مروید و از شیطان تبعیت نکنید که شیطان دشمن آشکار شماست.
بررسی حکم مصرف مواد مخدر از منظر قرآن و نظرات مراجع در این باره آنچه که مصرف می شود باید و حلال و طیب باشد.
الف: یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلاله طیبا و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین.[1]
ای آدمیان! از آنچه که در محیط زمین است (وبرای شما آفریده شده است) آنهایی را که حلال و طیب باشد بخورید و مصرف نمائید و به راه های شیطانی مروید و از شیطان تبعیت نکنید که شیطان دشمن آشکار شماست.
ب: فکلوا مما رزقکم الله حلالا طیبا.[2]
از آنچه خداوند به شما روزی داد آنهایی را که حلال و طیب است بخورید و مصرف نمائید.
ج: فکلوا مما غنمتم حلالا طیبا.[3]
از آنچه به دست می آورید آنهایی را که حلال و طیب می باشند بخورید و مصرف نمائید.
در سه آیه ذکر شده با صراحت تمام ملاک اکل (اعم از خوردن، نوشیدن، استعمال نمودن و هر گونه تصرف دیگر) در اشیاء و موادی که خداوند برای حیات بشر خلق نموده است، دو امر طیب بودن و حلال بودن قرارد داده شده است.
در تعریف حلال و حرام آمده است: حلال به آن چیزهایی که شرعا خوردن و هر نوع تصرف در آن جایز باشد گفته شده و حرام به چیزهاییی که خوردن، آشامیدن و هر نوع تصرف کلا در آن جایز نباشد گفته می شود. در بحث اطعمه و اشربه و سایر امور زندگی از لحاظ اسلام یکی از دو حکم در آن مطرح است: حلیت و حرمت.
کلا تمام خورنی ها و آشامیدنی ها و تصرفاتی که منجر به ضرر و زیان به خود ویا دیگران نباشد حلال و نقطه مقابل آن حرام است.
با توجه به توضیحات بالا نظر مراجع را با یک سوال در این باره بیان می کنیم.
استعمال مواد مخدر از قبیل بنگ، حشیش،تریاک،هروئین، مرفین،ماری جوانا و …. به صورتهای گوناگون( خوردن، آشامیدن،دود کردن،تزریق، شیاف) چه حکمی دارد؟
آیت الله خامنه ای:
هر نحو استعمال هرگونه مواد مخدر و استفاده از آن به ملاحضاتت مضرات معتنی بهای فردی و اجتماعی که بر آن مترتب است شرعا حرام است مگر در موارد استثنایی.[4]
آیت الله فاضل لنکرانی:
جایز نیست.[5]
آیت الله مکارم شیرازی:
به هر صورت حرام است.[6]
آیت الله سبحانی:
استعمال این مواد در غیر صورت ضرورت و انحصار درمان حرام است.[7]
____________________________________________________
[1] بقره/ 168
[2] نحل/114
[3] انفال/69
[4] دفتر آیت الله خامنه ای.
[5] دفتر آیت الله لنکرانی.
[6] دفتر آیت الله مکارم.
[7] دفتر آیت الله سبحانی.
دیدار آیت الله خامنه ای و نواب صفوی
آيت الله خامنه اي درباره اولين ديدار خود با شهيد نواب چنين مي گويد:
«نواب يک سفر آمد مشهد. براي اولين بار نواب را آنجا شناختيم و فکر مي کنم که سال 31 يا 32 بود. ما شنيديم که نواب صفوي و فداييان اسلام آمده اند مشهد و در مهديه عابدزاده از اينها دعوت کرده بودند.
يک جاذبه پنهاني مرا به طرف نواب مي کشاند و بسيار علاقمند شدم که نواب را ببينم. خواستم بروم مهديه ولي نتوانستم بروم چون مهديه را بلد نبودم. يک روز خبر دادند که نواب مي خواهد بيايد بازديد طلاب مدرسه سليمان خان که ما هم جزو طلاب آن مدرسه بوديم. ما آن روز مدرسه را آب و جارو و مرتب کرديم. يادم نمي رود که آن روز جزو روزهاي فرا موش نشدني زندگي من بود
.
مرحوم نواب آمد. يک عده هم از فداييان اسلام با او بودند که با کلاهشان مشخص مي شدند. کلاههاي پوستي بلندي سرشان مي گذاشتند و با آن مشخص مي شدند. اينها هم دور و برش را گرفته بودند و همراه با جمعيتي وارد مدرسه سليمان خان شدند. راهنماييشان کرديم و آمدند در مدرس مدرسه که جاي کوچکي بود نشستند. طلاب مدرسه هم جمع شدند. هوا هم گرم بود. تابستان بود ظاهرا يا پاييز ، درست يادم نيست. آفتاب گرمي بود. ايشان هم شروع به سخنراني کردند.
سخنراني نواب يک سخنراني عادي نبود. بلند مي شد و مي ايستاد و با شعار کوبنده و با شعاري شروع به صحبت مي کرد. من محو نواب شده بودم. خودم را از لابلاي جمعيت به نزديکش رسانده و جلوي نواب نشسته بودم. تمام وجودم مجذوب اين مرد بود و به سخنانش گوش مي دادم واو هم بنا کرد به شاه وبه دستگاههاي انگليس و اينها بدگويي کردن. اساس سخنانش اين بود که اسلام بايد زنده شود. اسلام بايد حکومت کند و اين کساني که در راس کار هستند اينها دروغ مي گويند. اينها مسلمان نيستند و من براي اولين بار اين حرفها را از نوا ب صفوي شنيدم و آنچنان اين حرفها درون من نفوذ کرد و جاي گرفت که احساس مي کردم دلم مي خواهد هميشه با نواب باشم. اين احساس را واقعا داشتم که دوست دارم هميشه با او باشم.
چنان که گفتم آن روز هوا خيلي گرم بود. عده اي که با خود نواب بودند شربت آبليمو درست کردند و يک ظرف بزرگ ، يک قدحي شربت آبليمو درست کردند و آوردند که ايشان و هر کس نشسته هست بخورد. يکي از دوروبريهاي ايشان ليوان دستش گرفته بود وذره ذره از آن شربت به همه مي داد و هر کس دور و بر نواب بود ( شايد 100 نفر آدم آن دوروبرها بودند ) با يک شور و هيجاني به همه شربت مي داد. اواخرشربت کم شد ، با قاشق به دهان هر کسي مي گذاشتند. وقتي که به من مي داد ، گفت : بخور ان شاء… هر کس اين شربت را بخورد شهيد مي شود.
صفحات: 1· 2