آدامسی که همراه با پیکر شهید آمد
قناعت کردن از ویژگی های بارزش بود. هر وقت به باغ مان می رفتیم، سیب های خراب و پوسیده ای که روی زمین افتاده بود را جمع می کرد و آن را برای مادرش می برد.
به من یاد می داد که چطور قسمت های سالم آن را جدا کنم و وقتی این کار تمام می شد با تکه های سالم آن مربا و لواشک درست می کرد.
از دیگر ویژگی های بارز شخصیتی او پای بندی و وفای به عهد بود. آخرین باری که به جبهه می رفت، هر چه همسرش اصرار کرد که نرود قبول نکرد و بعد از بوسیدن دخترش، راهی سرزمینی شد که به قول خودش متعلق به آنجا بود.
از ترس اینکه مبادا در جبهه، هوایی شود و فکر و خیال دخترش او را در انجام وظایفش سست کند، حتی عکس آن را با خودش نبرد. چندی بعد وقتی خبر شهادتش رسید و جنازه اش را تحویل گرفتیم، در وسایلش، آدامسی را پیدا کردیم که همه با دیدن آن متعجب شدند!
وقتی جریان را پرس و جو کردیم، متوجه شدیم که او برای آرام کردن دخترش در هنگام خداحافظی، قول خرید آدامس را به او داده و این آدامس را هم درخط تهیه کرده بود تا وقتی به خانه برگشت آن را به دخترش بدهد. او باز هم مثل همیشه به قولش وفا کرده بود و هیچ وقت بد قول نشد.