آیه تطهیر و پاسخ به چند شبهه
و در این معنا هم اختصاص رعایت شده، و هم عمومیت خطاب به همسران رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و به دیگران، چیزى كه هست در اول، خطاب را متوجه خصوص همسران آن جناب نمود، و در آخر یعنى در كلمه(عنكم) متوجه عموم.
لیكن این حرف هم صحیح نیست، براى اینكه در آخر، خطاب متوجه غیر از ایشان شده، و اگر بگویى خطاب متوجه همه است چه همسران و چه غیر آنان، مى گوییم : این نیز باطل است، براى اینكه غیر از همسران شریك در تشدید تكلیف نبودند، و اجر دو چندان هم ندارند، و معنا ندارد خداى تعالى بفرماید: اگر به شما همسران رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) تكالیف دشوارترى كردیم، براى این است كه خواستیم عموم مسلمانان و شما را پاك نموده و پلیدى را از همه دور كنیم.
خواهى گفت : چرا جایز نباشد كه خطاب متوجه همسران رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و خود رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) باشد، با اینكه تكلیف خود رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) هم مانند تكالیف همسرانش شدید است ؟
در پاسخ مى گوییم : نباید همسران آن جناب را با خود آن جناب مقایسه كرد، چون آن جناب موید به داشتن عصمت خدایى است، و این موهبتى است كه با عمل و اكتساب به دست نمى آید، تا بفرماید تكلیف تو را تشدید كردیم، و اجرت را مضاعف نمودیم، تا پاكت كنیم، چون معناى این حرف این است كه تشدید تكلیف، و دو چندان كردن اجر مقدمه و یا سبب است براى بدست آمدن عصمت، و به همین جهت هیچ یك از مفسرین این احتمال را نداده اند كه خطاب متوجه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و همسرانش باشد و بس. و اگر ما آن را جزو اقوال ذكر كردیم، به عنوان این است كه این هم یك احتمال است، و خواستیم با ایراد این احتمال نظریه آن مفسرینى كه گفته اند: مراد خصوص همسران آن جناب است تصحیح كنیم، نه اینكه بگوییم : كسى از مفسرین این احتمال را هم داده.
و اگر مراد بردن رجس و پاك كردن، به اراده خدا باشد، و در نتیجه مراد این باشد كه خدا مى خواهد به طور مطلق، و بدون هیچ قیدى شما را تطهیر كند، نه از راه توجیه تكالیف، و نه از راه تكلیف شدید، بلكه اراده مطلقه اى است از خدا كه شما پاك و از پلیدیها دور باشید، چون اهل بیت پیغمبرید، در این صورت معناى آیه منافى با آن شرطى است كه كرامت آنان مشروط بدان شد، و آن عبارت بود از تقوى، حال چه اینكه مراد از اراده، اراده تشریعى باشد، و چه تكوینى، هر یك باشد با شرط نمى سازد، پس معلوم مى شود اراده مطلقه نیست.
(اثبات اینكه مراد از (اهل البیت) و مخاطب آیه تطهیر، خمسه طیبه (پیغمبر، على،فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام هستند)
با این بیانى كه گذشت آن روایاتى كه در شان نزول آیه وارد شده تایید مى شود، چه در آن روایت آمده كه آیه شریفه در شان رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و على و فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسلام) نازل شده است، و احدى در این فضیلت با آنان شركت ندارد. و این روایات بسیار زیاد، و بیش از هفتاد حدیث است، كه بیشتر آنها از طرق اهل سنت است، و اهل سنت آنها را از طرق بسیارى، از ام سلمه، عایشه، ابى سعید خدرى، سعد، وائله بن الاسقع، ابى الحمراء، ابن عباس، ثوبان غلام آزاد شده رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) عبد الله بن جعفر، على، و حسن بن على (علیهمالسلام) كه تقریبا از چهل طریق نقل كرده اند. و شیعه آن را از حضرت على، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا (علیه السلام)، و از ام سلمه، ابى ذر، ابى لیلى، ابى الاسود دولى، عمرو بن میمون اودى، و سعد بن ابى وقاص، بیش از سى طریق نقل كرده اند.
حال اگر كسى بگوید: این روایات بیش از این دلالت ندارد كه على و فاطمه و حسنین (علیهم السلام) نیز مشمول آیه هستند، و این منافات ندارد با اینكه همسران رسول خدا نیز مشمول آن باشند، چون آیه شریفه در سیاق خطاب به آنان قرار گرفته.
در پاسخ مى گوییم : بسیارى از این روایات و بخصوص آنچه از ام سلمه - كه آیه در خانه او نازل شده - روایت شده است، تصریح دارد بر اینكه آیه مخصوص همان پنج تن است، و شامل همسران رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نیست، كه ان شاء الله روایات مزبور كه بعضى از آنها داراى سندى صحیح هستند، از نظر خواننده خواهد گذشت.
و اگر كسى بگوید: آن روایات باید به خاطر ناسازگارى اش با صریح قرآن طرح شود، چون روایت هر قدر هم صحیح باشد، وقتى پذیرفته است كه با نص صریح قرآن منافات نداشته باشد و روایات مذكور مخالف قرآن است، براى اینكه آیه مورد بحث دنبال آیاتى قرار دارد كه خطاب در همه آنها به همسران رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) است، پس باید خطاب در این آیه نیز به ایشان باشد.
(آیه تطهیر بدنبال آیات مربوط به زنان پیامبر نازل شده است)
در پاسخ مى گوییم :همه حرفها در همین است، كه آیا آیه مورد بحث متصل به آن آیات، و تتمه آنها است یا نه؟ چون روایاتى كه بدان اشاره شد، همین را منكر است، و مى فرماید آیه مورد بحث به تنهایى، و در یك واقعه جداگانه نازل شده، و حتى در بین این هفتاد روایت، یك روایت هم وجود ندارد، كه بگوید آیه شریفه دنبال آیات مربوط به همسران رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نازل شده، و حتى احدى هم از مفسرین این حرف را نزده اند، حتى آنها هم كه گفته اند آیه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) است، مانند عكرمه و عروه، نگفته اند كه : آیه در ضمن آیات نازل شده.
پس آیه مورد بحث از جهت نزول جزو آیات مربوط به همسران رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و متصل به آن نیست،حال یا این است كه به دستور رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) دنبال آن آیات قرارش داده اند، و یا بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) اصحاب در هنگام تالیف آیات قرآنى در آنجا نوشته اند، موید این احتمال این است كه اگر آیه مورد بحث كه در حال حاضر جزو آیه (و قرن فى بیوتكن) است، از آن حذف شود، و فرض كنیم كه اصلا جزو آن نیست، آیه مزبور با آیه بعدش كه مى فرماید: (و اذكرن) كمال اتصال و انسجام را دارد، و اتصالش بهم نمى خورد.
پس معلوم مى شود جمله مورد بحث نسبت به آیه قبل و بعدش نظیر آیه (الیوم یئس الذین كفروا) است كه در وسط آیاتى قرار گرفته كه آنچه خوردنش حرام است مى شمارد، كه در جلد پنجم این كتاب در سوره مائده گفتیم كه : چرا آیه مزبور در وسط آن آیات قرار گرفته، و این بى نظمى از كجا ناشى شده است.
بنابر آنچه گفته شد، كلمه(اهل البیت) در عرف قرآن اسم خاص است كه هر جا ذكر شود، منظور از آن، این پنج تن هستند، یعنى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و على و فاطمه و حسنین (علیهم السلام)، و بر هیچ كس دیگر اطلاق نمى شود، هر چند كه از خویشاوندان و اقرباى آن جناب باشد، البته این معنا، معنایى است كه قرآن كریم لفظ مذكور را بدان اختصاص داده، و گر نه به حسب عرف عام، كلمه مزبور بر خویشاوندان نیز اطلاق مى شود.
(مفاد آیه تطهیر عصمت اهل بیت (ع) به اراده تكوینى خداوند است)
كلمه (رجس (- به كسره را، و سكون جیم - صفتى است از ماده رجاست، یعنى پلیدى، و قذارت، و پلیدى و قذارت هیاتى است در نفس آدمى، كه آدمى را وادار به اجتناب و نفرت مى نماید، و نیز هیاتى است در ظاهر موجود پلید، كه باز آدمى از آن نفرت مى نماید اولى مانند پلیدى رذائل، دومى مانند پلیدى خوك، همچنان كه قرآن كریم این لفظ را در هر دو معنا اطلاق كرده، در باره پلیدى ظاهرى فرموده: )او لحم خنزیر فانه رجس) و هم در پلیدیهاى معنوى، مانند شرك و كفر و اعمال ناشایست به كار برده و فرموده: )و اما الذین فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الى رجسهم و ماتوا و هم كافرون) ، ونیز فرموده : (و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا كانما یصعد فى السماء كذلك یجعل الله الرجس على الذین لا یومنون).
و این كلمه به هر معنا كه باشد نسبت به انسان عبارت است از ادراكى نفسانى، و اثرى شعورى، كه از علاقه و بستگى قلب به اعتقادى باطل، یا عملى زشت حاصل مى شود، وقتى مى گوییم (انسان پلید، یعنى انسانى كه به خاطر دل بستگى به عقاید باطل، یا عمل باطل دلش دچار پلیدى شده است.(
و با در نظر گرفتن اینكه كلمه رجس در آیه شریفه الف و لام دارد، كه جنس را مى رساند، معنایش این مى شود كه خدا مى خواهد تمامى انواع پلیدیها، و هیاتهاى خبیثه، و رذیله، را از نفس شما ببرد، هیاتهایى كه اعتقاد حق، و عمل حق را از انسان مى گیرد، و چنین ازاله اى با عصمت الهى منطبق مى شود، و آن عبارت است از صورت علمیه اى در نفس كه انسان را از هر باطلى، چه عقاید و چه اعمال حفظ مى كند، پس آیه شریفه یكى از ادله عصمت اهل بیت است.براى اینكه قبلا گفتیم اگر مراد از آیه، چنین معنایى نباشد، بلكه مراد از آن تقوى و یا تشدید در تكالیف باشد، دیگر اختصاصى به اهل بیت نخواهد داشت، خدا از همه بندگانش تقوى مى خواهد، نه تنها از اهل بیت، و نیز گفتیم كه یكى از اهل بیت خود رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) است، و با اینكه آن جناب معصوم است، دیگر معنا ندارد كه خدا از او تقوى بخواهد.
پس چاره اى جز این نیست كه آیه شریفه را حمل بر عصمت اهل بیت كنیم، و بگوییم : مراد از بردن رجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است، و مراد از تطهیر در جمله)یطهركم تطهیرا(كه با مصدر تطهیر تاكید شده، زایل ساختن اثر رجس به وسیله وارد كردن مقابل آن است، و آن عبارت است از اعتقاد به حق، پس تطهیر اهل بیت عبارت شد، از اینكه ایشان را مجهز به ادراك حق كند، حق در اعتقاد، و حق در عمل، و آن وقت مراد از اراده این معنا، (خدا مى خواهد چنین كند)، نیز اراده تكوینى مى شود، چون قبلا هم گفتیم اراده تشریعى را كه منشا تكالیف دینى و منشا متوجه ساختن آن تكالیف به مكلفین است، اصلا با این مقام سازگار نیست،(چون گفتیم اراده تشریعى را نسبت به تمام مردم دارد نه تنها نسبت به اهل بیت.(
پس معناى آیه این شد كه خداى سبحان مستمرا و دائما اراده دارد شما را به این موهبت یعنى موهبت عصمت اختصاص دهد به این طریق كه اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بیت ببرد، و در جاى آن عصمتى بیاورد كه حتى اثرى از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهایتان باقى نگذارد.
منبع : تفسیر المیزان علامه طباطبایی- سایت شهید آوینی
صفحات: 1· 2