• تماس  

امام حسين(ع) و تربيت فرزند

10 خرداد 1393 توسط 313

ب: نيازهاى عاطفى و روانى

گرچه در طبقه‏بندى نيازها در روانشناسى، نيازهاى زيستى جزءنخستين نيازها به حساب مى‏آيد، اما نقش نيازهاى عاطفى و روانى‏نيز با اهميت و تعيين كننده است. زيرا هر چند نياز جسمى محسوس‏و آشكار است و فقدانش جسم را متاثر مى‏گرداند، اما نيازهاى‏روحى و روانى نا محسوس‏اند و عدم پاسخگويى به آنها روان آدمى راآزرده مى‏سازد. كودكان و نوجوانان به خاطر موقعيت‏سنى آسيب‏پذيرى در برابر مشكلات نياز دو چندان به بر آوردن نيازهاى عاطفى‏و روانى دارند، اين نيازها، بخصوص در شرايط ويژه، از دست دادن‏والدين، هنگام بيمارى و… چنان شدت مى‏يابد كه بى‏توجهى به آنهاحيات روانى و عاطفى كودك را به مخاطره مى‏اندازد.

اين شرايط ويژه به كامل‏ترين شكل در كربلا براى فرزندان امام‏حسين(ع)جلوه نمود. فرزندان و همراهان آن حضرت در ميدان مبارزه،در سخت‏ترين حالات، امام(ع)را صدا مى‏زدند و در واپسين لحظات، اوج‏نياز عاطفى خويش را به نمايش مى‏گذارند. در كربلا بيمارى چون‏على‏بن الحسين(ع)حضور دارد كه تقدير الهى بر بقاء وجودش تعلق‏گرفت. و از دست دادن پدر و امام خويش را تجربه نمود. اين وضعيت‏خاص قطعا توجه ويژه‏اى را مى‏طلبيد و اينجا است كه آن حضرت به‏گونه‏هاى مناسب به نياز فرزندان پاسخ مى‏دهد و نسبت‏به فرزندانى‏كه به ميدان مبارزه آمده‏اند به گونه‏اى، به يگانه فرزندش زين‏العابدين(ع)به گونه‏اى ديگر. و در مورد يتيمان و داغديدگان پس‏از شهادت خويش به شكلى ديگر سفارش مى‏فرمايد.

رفتار حضرت با فرزندان و نو جوانان در ميدان جنگ

آنچه از مقاتل بر مى‏آيد اين است كه حضرت نسبت‏به فرزندان وبرادرزادگانش كه به ميدان مبارزه مى‏رفتند، رفتارهاى گوناگونى‏داشت. نخست در هنگام رفتن به ميدان با در آغوش گرفتن آنان واظهار علاقه و محبت صحنه‏هاى زيبايى از عاطفه و محبت را به نمايش‏مى‏گذاشت. درمورد «قاسم بن الحسن‏» آمده است: «قاسم در حالى‏كه نوجوانى غير بالغ بود، سوى خيمه‏هاى طرف ميدان خارج شد. وقتى‏امام حسين(ع)نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش كشيد. آن دودست‏به گردن هم آويختند و چنان گريستند كه بيهوش شدند.»

در مرحله بعد، وقتى آنان در ميدان مبارزه، در مقابل شرايطنابرابر، گرماى شديد و تشنگى قرار گرفتند، آن حضرت آنان را به‏صبر دعوت كرد و به آنان دلدارى داد و اظهار همدردى نمود درمورد «احمد بن حسن‏» نوشته‏اند: «بعد از آنكه در ميدان جنگ‏شرايط مبارزه توان را از او گرفت، نزد عمويش حسين(ع)آمد وپرسيد: عمو(جان)آيا جرعه آبى هست تا جگر خود را با آن خنك كنم‏و براى مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بيشترى پيدا كنم؟

امام(ع)فرمود: «يابنى اصبر قليلا حتى تلقى جدك رسول الله(ص)،فيسقيك شربه من الماء لاتظماء بعدها ابدا»فرزندم! كمى صبر كن تا جدت رسول خدا را ملاقات كنى، او چنان‏شربت آبى به تو بنوشاند كه هرگز تشنه نشوى.

در مورد «على اكبر» نيز آمده است؛ بعد از مبارزه‏اى بى‏امان‏و كشتن تعدادى از دشمنان در حالى كه جراحات زياد بر بدن داشت،عطش بر او بسيار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض كرد: «ياابه العطش قد قتلنى و ثقل الحديد قد اجهدنى فهل الى شربه من‏ماء و سبيل اتقوى بها على الاعداء؟ فبكى الحسين(ع)و قال يا بنى‏يغز على محمد و على و على ابيك ان دعوهم فلا يجيبونك و تستغيث‏بهم فلا يغيثونك…»

اى پدر، عطش مرا از پاى در آورد و سنگينى اسلحه مرا ناتوان‏كرد، آيا شربت آبى هست تا با نوشيدن آن، توان بيشتر، با دشمنان‏مبارزه كنم؟

امام فرمود: فرزندم بر محمد و على‏و پدرت سخت است كه آنان رابخوانى و به تو پاسخ ندهند و به يارى بخواهى و آنان فرياد رس‏تو نباشند… .

در مرحله سوم، آنگاه كه بعد از مبارزه بى‏امان فرزندان توسطدشمن مجروح گشته و بر زمين افتادند، حضرت به رعت‏خود را بربالينشان رسانيد و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس كه‏فرزندان نياز بيشترى به تسلى خاطر داشتند، با آنان ابرازهمدردى نمود… . آنگاه كه «قاسم بن الحسن‏» بر زمين افتاد وعموى خود را صدا زد، امام حسين(ع) چون باز شكارى خود را بربالين فرزند برادر رساند و مانند شير خشمگين بر دشمن حمله‏نمود. وقتى گردو غبار فرو نشست، ديدند امام(ع) بر بالين قاسم‏نشسه و به قاسم(ع)كه در حال جان دادن بود، فرمود: عز والله على‏عمك ان تدعوه فلا يجيبك او يجيبك فلا يعنك او يعنك فلا يغنى عنك‏بعدا لقوم قتلوك‏»

به خدا سوگند، بر عموى تو سخت است كه او را بخوانى پاسخ‏ندهد، يا اجابت نمايد ولى نتواند كمك كند يا كمك كند اما به توسودى نبخشد.(از رحمت)خداوند دور باد قومى كه تو را كشت.

رفتار حضرت نسبت‏به فرزند بيمارش زين العابدين(ع)

خواست الهى بر اين تعلق گرفت كه على بن الحسين حجت او بعد ازامام حسين(ع)، بيمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنان‏زمين از حجت اللهى خالى نگردد و اين وضعيت جلوه ديگرى از تربيت‏حسينى را مى‏طلبيد. در حالى‏كه شدت مبارزه و مصبيتهاى پياپى كربلاانسان معمولى را چنان به خود مشغول مى‏كند كه همه چيز را فراموش‏مى‏كند، مربى بزرگ كربلا از مسئوليت‏بزرگ تربيت غافل نماند و چون‏فرزند خود را نيازمند توجه و مراقبت ديد، بر بالينش آمد وگفتگويى صميمانه به پرسشهاى او در در مورد حوادث كربلا پاسخ‏داد. در منابع تاريخى مى‏خوانيم:

«… حضرت به سوى خيمه فرزندش زين العابدين آمد و در حالى‏كه فرزندش بر فرشى از پوستين استراحت مى‏نمود و زينب(س)از اوپرستارى مى‏كرد، فرزندش را عيادت نمود، وقتى زين‏العابدين(ع)نگاهش به پدر افتاد، خواست از بستر بر خيزد. اما ازشدت بيمارى قادر به برخاستن نبود. از عمه‏اش زينب(س)خواست كه اورا كمك كند، زينب خود را تكيه گاه او قرار داد.

امام حسين(ع)از وضعيت‏بيمارى فرزندش سئوال كرد و زين‏العابدين(ع)حمد و سپاس خداوند رابه جا آورد و از پدر پرسيد دراين روز با اين قوم منافق چگونه رفتارى كردى؟

پدر فرمود: «فرزندم شيطان بر آنان مستولى گشت و آنان را ازياد خدا غافل كرد…»

رفتار حضرت نسبت‏به خانواده و فرزندان در لحظه وداع

امام(ع)در واپسين لحظه‏هاى زندگى خويش شرايط ناگوارى خانواده‏و فرزندان غصه يتيمى و از دست دادن نزديكترين عزيزان از يك‏طرف، طى مسير كربلا تا شام و از شام به مدينه، همراهى دشمنان‏سنگدل، از طرف ديگر را مجسم كرد. در چنين شرايطى امام(ع)شيوه‏دعوت به صبر و برد بارى و توجه دادن به نصرت الهى را برگزيد تابا دم حسينى خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان‏براى دست‏يابى به همه اهداف، تقويت نمايند. در مقاتل آمده است:

«هنگامى كه امام(ع)همه يارانش را ديد كه شهيد شده‏اند، براى‏وداع به خيمه‏ها آمد و ندا داد: «اى سكينه، اى فاطمه، اى زينب،اى ام‏كلثوم، درود و سلام من بر شما باد» سكينه صدا زد: اى پدرآيا تن به مرگ داده‏اى؟

فرمود: كسى كه ياور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.

طبق نقل ديگر فرمود: «اى نور چشم من كسى كه ياورى ندارد،چگونه تسليم مرگ نشود،(فرزندم)رحمت و نصرت خداوند در دنيا وآخرت به همراه شما است، پس بر قضاء الهى، صبر پيشه كن و زبان‏به شكوه مگشاى، زيرا دنيا از بين رفتنى و آخرت ماندگار است.»

طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنين توصيه نمود: «خودتان را براى گرفتارى آماده كنيد و بدانيد خداوند نگهدار وياور شما است و شما را از شر دشمنان نجات مى‏بخشد و عاقبت‏امرتان را به خير خواهد كرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب‏خواهد نمود و به شما، در برابر اين گرفتارى، انواع نعمت وكرامت عطاء خواهد كرد. پس زبان به شكوه مگشاييد و سخنى مگوييدكه از منزلت و ارزش شما بكاهد.»

سفارش به فرزندان يتيم و بازماندگان

بى شك از تلخترين لحظات براى فرزندان خرد سال، لحظه‏ى از دست‏دادن والدين است. چنين وضعيتى بر فرزندان بسيار ناگوار و طاقت‏فرسا مى‏نمايد. در چنين شريطى آنان نيازمند توجه و عاطفه‏اند،نيازمند محبت و تسلى خاطراند.

فرزندان و بازماندگان كاروان كربلا هم نظاره گر دل خراشترين‏صحنه‏ها بوده‏اند. لذا به توجهى عميق نياز داشتند. از اين روامام حسين(ع)با همه گرفتاريهايى كه داشت، وضعيت روحى و روانى‏فرزندان را پس از شهادت خود پيش بينى كرد و در واپسين لحظات،تنها فرزند بازمانده از خود زين العابدين(ع)را به توجه ومراقبت و درك وضعيت روحى آنها سفارش كرد و آنچنان شرايط روانى‏و روحى آنها را ترسيم كرد و مشاوره‏هاى لازم تربيتى را به ايشان‏ارائه نمود كه شخصى آشنا به مسائل روانشناسى و تربيتى را به‏شگفتى وا مى‏دارد. امام(ع)فرمود: «… يا ولدى انت اطيب ذريتى‏و افضل عترتى و نت‏خليفتى على هولاء العيال و الاطفال فانهم‏غرباء مخذولون قد شملتهم الذله و اليتم و شماته الاعداء و نوائب‏الزمان، سكتهم اذا صرخوا و آنسهم اذا استوحشوا و سل خواطرهم‏بلين السلام فانهم مابقى من رجالهم من يستاءنسون به غيرك و لااحد عندهم يشكون اليه حزنهم سواك دعهم يشموك و تشمهم، و يبكواعليك و تبكى عليهم.»

فرزندم تو پاكيزه ترين ذريه و با فضيلت‏ترين خاندان من هستى،بعد از من تو سر پرست كودكان و اهل بيت هستى، آنان غريب هستند.

خوارى و يتيمى و شماتت دشمنان و مصيبتهاى زمان آنها را در برگرفته است. هرگاه ناله و گريه شان بلند شد، آرامشان گردان، درهنگام ترس همراهشان باش، با سخنان نرم تسلى خاطرشان بده. ازمردان آنها، جز تو كسى كه مايه انس و آرامششان باشد، زنده‏نمانده است و جز تو كسى را كه شنواى شكوه‏ها و درد دلهايشان‏باشد، ندارند….»

پاسخگويى به پرسشهاى فرزندان

فرزندان وقتى دوران نوزادى و كودكى را پشت‏سر مى‏گذارند، براثر ارتباط بيشتر با اشياء پيرامون و برخورد با موقعيتهاى‏جديد، سئوالاتى در ذهنشان به وجود مى‏آيد در مقطعى از سن، چنان‏والدين را «سئوال باران‏» مى‏كنند كه آنها را به ستوه مى‏آورند.

كودكان هرچه رشد عقلانى بيشترى مى‏يابند، سئوالات جدى‏ترى خواهندداشت، بويژه در دوره نوجوانى و آغاز جوانى، شرايط جديد، تغييرو تحولات، تصميمات بزرگ در زندگى والدين سئوالات بيشترى را درذهن آنان ايجاد مى‏كند، در چنين وضعيتى بر والدين بصير و آگاه‏است كه زمينه پرسشگرى را براى فرزندانشان فراهم كنند و پاى‏صحبتهاى آنان بنشينند و با صبر و حوصله به پرسشهاى آنان پاسخ‏مناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند. حادثه كربلا، كه موقعيت‏جديدى در زندگى امام حسين(ع) محسوب مى‏شد، پرسشهايى را در ذهن‏فرزندان و ديگر همراهان حضرت ايجاد كرد و ذهن كنجكاو آنان رابه پرسشگرى وا داشت. حسين بن على(ع)با درك موقعيت آنها، به‏سئوالاتشان پاسخهاى مناسب و در خور شاءنشان مى‏داد. به دو نمونه‏از پاسخگويى حضرت اشاره مى‏كنيم:

1 هنگامى كه حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در ثعلبيه‏فرود آمد، خواب كوتاهى بر آن حضرت مستولى شد. پس از اندكى حضرت‏با چشم گريان از خواب بيدار شد. فرزندش «على‏» كه متوجه اين‏صحنه بود، پرسيد: اى پدر! چرا گريه مى‏كنى؟ خداوند چشم تو رانگرياند.

حضرت فرمود: «فرزندم اين لحظه، وقتى است كه رويا در آن دروغ‏نمى‏باشد. من در خواب سواره‏اى را ديدم كه كنارم ايستاد و گفت:

«اى حسين شما به سرعت‏حركت مى‏كنيد و مرگ به سرعت‏شما را به‏بهشت مى‏رساند و آگاهى يافتم كه مرگ ما فرا رسيده است.»

على‏پرسيد: اى پدر! آيا ما بر حق نيستيم؟

فرمود: «فرزندم به خداوندى كه همه بندگان به سوى او برمى‏گردند، ما بر حق هستيم‏»على عرض كرد: در اين صورت ترسى از مرگ نداريم.

امام فرمود: خداوند بهترين پاداش پدر به فرزند را به تو عطافرمايد.»

2- بعد از آنكه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا وشهادت ياران را ترسيم كرد، قاسم بن حسن(ع)در باره شهادت خودپرسيد. امام(ع)به او مهربانى كرد و پرسيد:

فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟

پاسخ داد: عمو(جان)مرگ نزد من از عسل شيرين‏تر است.

حضرت بعد از آنكه ظرفيت و توان درك قاسم را نمايان ساخت وپاسخ زيباى او را شنيد، فرمود: عمويت‏به فدايت گردد! به خداقسم! تو از كسانى هستى كه بعد از آزمايش بزرگ به همراه من شهيدمى‏شوند.

نقش آزادى و انتخاب در تربيت فرزندان

خداوند انسان را آزاد آفريد و قدرت اراده و انتخاب به اوبخشيد تا پرتو آن از ميان راههاى مختلف مسير صحيح را برگزيند.

آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اكراه و اجبار برگزيد، در راه‏تحقق و دستيابى به آن تا پاى جان مى‏ايستد، عنصر آزادى به جا وانتخاب درست در تربيت، عنصرى گرانبها و كار آمد است، در تربيت‏فرزندان اجبار ثمرى نمى‏بخشد، والدين و مربيان بايد چنان زمينه‏را آماده كنند كه فرزندان خود راه صحيح را بر گزينند تا برآنچه به حق برگزيده‏اند، پايبند و استوار باشند، از جلوه‏هاى‏تربيتى حادثه عاشورا، صحنه آزادى و انتخاب راه بود. امام‏حسين(ع)با اينكه در كربلا به شدت نيازمند داشتن ياور بودند، باكمال صداقت و راستى فرزندان و ديگر ياوران خود را در ادامه‏مسير آزاد مى‏گذارد و با اينكه بر فرزندان خود حق بزرگ دارد اماهيچگاه راه مبارزه و همراهى خود را بر آنان تحميل نمى‏كند و ازاينروست كه مى‏بينيم آنان نيز كه آگاهانه همراهى پدر و امام‏خويش را برگزيدند در راهش تا آخرين نفس ايستاده و جان خويش رافداى راهش نموده‏اند. ابى حمزه‏ثمالى از على‏بن الحسين(ع) نقل‏مى‏كند كه در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمع‏نمودند و خطاب به آنان فرمود: «اى اهل و فرزندان و اى شيعيان‏من، از فرصت‏شب استفاده كنيد و جانهاى خود را نجات دهيد… شمادر بيعتى كه با من بسته‏ايد آزاد هستيد. …»

نيز آن حضرت هنگامى كه عبدالله فرزند مسلم نزد ايشان آمد واجازه ميدان طلبيد فرمود: «شما در بيعت‏با من آزاد هستى،شهادت پدرت كافى است. تو دست مادرت را بگير و از اين معركه‏خارج شو» عبد الله عرض كرد: «بخدا سوگند من از كسانى نيستم‏كه دنيا را بر آخرت مقدم دارم.»

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: پژوهشی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس