بارزترین الگو برای یک نرمش قهرمانانه
قراردادی که وارونه عمل شد
مفاد قرارداد صلحی که منعقد شد با آنچه در عمل انجام شد، تضادی آشکار داشت. برای روشن شدن بهتر موضوع به مفاد قرارداد اشار می کنیم:
ماده اول: حسن بن على(علیهما السلام) حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذارى مى کند، مشروط به آنکه معاویه طبق دستور قرآن مجید و روش پیامبر(صلی الله علیه وآله) رفتار کند.
ماده دوم: بعد از معاویه، خلافت از آن حسن بن على(علیهما السلام) خواهد بود و اگر براى او حادثه اى پیش آید حسین بن على(علیهما السلام) زمام امور مسلمانان را در دست مى گیرد. نیز معاویه حق ندارد کسى را به جانشینى خود انتخاب کند.
ماده سوم: بدعت ناسزا گویى و اهانت نسبت به امیر مومنان(علیه السلام) و لعن آن حضرت در حال نماز باید متوقف گردد و از على(علیه السلام) جز به نیکی یاد نشود.
ماده چهارم: مبلغ پنج میلیون درهم که در بیت المال کوفه موجود است از موضوع تسلیم حکومت به معاویه مستثنا است و باید زیر نظر امام مجتبى(علیه السلام) مصرف شود.
نیز معاویه باید در تعیین مقررى و بذل مال، بنى هاشم را بر بنى امیه ترجیح بدهد. همچنین باید معاویه از خراج «دارابگرد» مبلغ یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفین که در رکاب امیر مومنان(علیه السلام) کشته شدند، تقسیم کند.
ماده پنجم: معاویه تعهد مى کند که تمام مردم، اعم از سکنه شام و عراق و حجاز، از هر نژادى که باشند، از تعقیب و آزار وى در امان باشند و از گذشته آنها صرف نظر کند احدى از آنها را به سبب فعالیت هاى گذشته شان بر ضد حکومت معاویه تحت تعقیب قرار ندهد، و مخصوصاً اهل عراق را به خاطر کینه هاى گذشته آزار نکند.
علاوه بر این معاویه تمام یاران على(علیه السلام) را، در هر کجا که هستند، امان مى دهد که هیچیک از آنها را نیازارد و جان و مال و ناموس شیعیان و پیروان على در امان باشند و به هیچ وجه تحت تعقیب قرار نگیرند و کوچکترین ناراحتى براى آنها ایجاد نشود، حق هر کس به وى برسد و اموالى که از بیت المال در دست شیعیان على(علیه السلام) است از آنها پس گرفته نشود.
نیز نباید هیچ گونه خطرى از ناحیه معاویه متوجه حسن بن على(علیهما السلام) و برادرش حسین بن على(علیهما السلام) و هیچ کدام از افراد خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بشود و نباید در هیچ نقطه اى موجبات خوف و ترس آنها را فراهم سازد.
در پایان پیمان، معاویه اکیدا تعهد کرد تمام مواد آن را محترم شمرده دقیقا به مورد اجرا بگذارد. او خدا را بر این مسئله گواه گرفت، و تمام بزرگان و رجال شام نیز گواهى دادند.
باز هم باید تاکید کرد این توافقنامه زمانی مورد تایید قرار گرفت که امام مجتبی (ع) امیدی به ارتش خویش نداشت چرا که ایشان چندی بعد فرمودند: من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى جنگیدم تا کار یکسره شود.
با این حال و با توجه به اوضاع و شرایط زمان، این مفاد می توانست از جنگ و خونریزی بین مسلمین جلوگیری کرده و صلاح و خیر مسلمین را تامین کند. ولی بازهم امام حسن(ع) به همین مقدار مطروحه در مفاد قرارداد صلح نیز به حکومت بنی امیه راضی نبودند و فرمودند:"اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى مى کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمى کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام است….” و هیچگاه بیعت نکردند و این شرط عدم بیعت را نیز مطرح کردند که مورد قبول قرار گرفت.
مقتضیات زمان؛ عامل تفاوت مواضع بر حق دو برادر
شاید برای عده ای درک عمل متفاوت امام حسن (ع) در صلح و امام حسین (ع) در قیام؛ و درستی هر دو؛ اندکی دچار تردید کرده باشد. برای پاسخ به این سوال باید عوامل دخیل در ایجاد صلح در زمان امام حسن (ع) و همان عوامل در زمان امام حسین (ع) بررسی شود. سخنان شهید بزرگوار استاد مرتضی مطهری را می توان در این زمینه راهگشا یافت.
یکی از مهمترین موارد قیاس را می توان اجبار به بیعت در زمان امام حسین (ع) دانست که یزید ایشان را مجبور به پذیرفتن بیعت یا پرداختن بهای عدم انجام آن با خون ایشان شده بود."خذ الحسین بالبیعة اخذ شدیدا لیس فیه رخصة". حسین را بگیر براى بیعت، محکم بگیر، هیچ گذشت هم نباید داشته باشى حتما باید بیعت کند. این عباراتی بود که در نامه به حاکم مدینه به صراحت درخواست خود را مطرح کرده بود و تکلیف را روشن. ولی در زمان امام مجتبی (ع) همانطور که اشاره شد شرط بیعت برداشته شد و ایشان هیچگاه با معاویه بیعت نکردند.
دیگر مورد نامه های 18 هزار کوفی به امام حسین (ع) است. خواستی که به معنای اتمام حجت بر امام معصوم بود. کوفیان بعد از صلح امام مجتبی(ع) کمی بصیر شدند و جنایات بنی امیه و مخالفت آشکار آنان با اسلام را دریافتند. البته گرچه این شور و هیجان با رعب و وحشت حکومت پسر مرجانه خاموش شد ولی تا آن زمان حجت را بر ولی خدا تمام کرد. این در حالیست که به وضع و سامان ارتش امام حسن(ع) پیش از این اشاره شده بود و قطعا بر طبق فرموده ی خود ایشان اگر یارانی داشتند مطمئنا راضی به صلح نمی شدند. وضع ایشان در کوفه ی آن زمان چنان بود که مجبور بودند با زره در زیر لباس به بیرون از منزل بروند و یکبار هم در نماز به ایشان حمله شد.
مورد دیگر وجوب امر به معروف و نهی از منکر است. بنابر حدیث رسول اکرم (ص): “من رأى سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله، ناکثاً عهده، مخالفاً لسنة رسول الله، یعمل فى عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقاً على الله ان یدخله مدخله، الا و ان هولاء قد لزموا طاعة الشیطان…”
همین حدیث دستاویزی محکم برای اعتراض در حکومت غیر اسلامی جانشین معاویه بود چرا که در زمان امام حسین(ع) فسق حکام عیان شده بود، خون های محترم به ناحق ریخته میشد، احکام اسلام دچار دگرگونی میشد، بیت المال مسلمین به تارج می رفت و…. و هر کدام از اینها می توانست دلیلی برای جعل عنوان سلطان جائر و جابر باشد. اما در زمان امام حسن (ع)، دستگاه اموی حداقل در ظاهر سعی می کرد اسلامی نشان داده شود. و حتی معاویه ابتدا سخن از تسلیم امر به خود می گفت.
دلیل دیگر می تواند جایگاه حسنین(ع) باشد. در زمان امام حسن(ع) ایشان بر مسند خلیفه ی رسول خدا بودند و اگر در آن منصب به شهادت می رسیدند بیم از رواج خلیفه کشی در بین مسلمین می رفت. این امر در زمان خلیفه ی سوم نیز واقع شد و امام علی(ع) تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام دادند تا جایی که “من آنقدر از عثمان دفاع کردم که می ترسم گناهکار باشم” و نیز این گفته ی ایشان به خلیفه ی سوم که فرمودند “می ترسم تو خلیفه ی مقتول باشی” چرا که این برای مسلمین ننگ است که خلیفه را در مسند خلافت بکشند. اما، امام حسین(ع) در قامت یک معترض بود.
صلحی از جنس قیام
به راستی از موثرترین دلایل نهضت عاشورا را می توان صلح امام مجتبی (ع) دانست. صلحی که جنایات بنی امیه را آشکار ساخت و پرده های غفلت مردم را به کنار زد تا با ماهیت حکومت آنها آشنا شوند. این صلح امام حسن (ع) بود که فرصتی داد تا اندک افراد شیعه ی راستین جان خود را از دست ندهند و صدای شیعه ی حقیقی امروز از جای جای این کره خاکی شنیده شود.
دو راهی حساس
اما آیا امروز باید از صلح دم زد یا مقاومت؟ هر دو عاقلانه هستند و هر دو موجه و این تنها شرایط هستند که تعیین می کنند کدامیک صحیح تر است که البته این انتخاب شناخت دقیق شرایط را می طلبد. با نگاهی کوتاه و مختصر به وضع کنونی جمهوری اسلامی ایران و ارشادات مقام معظم رهبری (مدظله) مبنی بر تکیه بر توان داخل، شاید درست به نظر نرسد که عده ای از مسئولین هنوز برای رفع نیازها و تحریم ها تنها به دنبال بازی امتیازگیری و امتیازدهی بر روی میز مذاکرات باشند. همانطور که دشمنان اسلام از صدر اسلام تا کنون نشان داده اند هیچ توافقنامه ای را که موجب تقویت و استحکام دولت و ملت اسلامی شود، قبول نخواهند کرد همانند کاری که معاویه با قرارداد خود با امام حسن مجتبی (ع) انجام داد. شرایط روز ایران و جهان و اتفاقات اخیر می توانند در شناخت اوضاع روز و اقتضای زمان, کمک موثری نمایند.
یزیدیان زمان
تاریخ سیاه و خون آلود مدعیان دروغین حقوق بشر تردیدی در قیاس آنها با جباران و خونریزان در طول زمان باقی نمی گذارد. دشمنان ایران اسلامی و جهان اسلام تا کنون از هیچ جنایتی بر ضد مسلمین در اقصی نقاط عالم دریغ نکرده اند. تاریخ انقلاب اسلامی گواه این مساله است که دشمنان ایران اسلامی از ابتدای روی کار آمدن نظام اسلامی در کشور ایران خواستار سقوط و از بین رفتن آن بوده اند. قطعا آنچه که امروز آنها را مجبور کرده تا در لباس دیپلماسی در مقابل ملت ایران ظاهر شوند، قدرت بازدارندگی و ترس از عواقب ماجراجویی در ایران اسلامی است. مذاکرات هسته ای را می توان زمین جنگ جدید همان هایی دانست که تا کنون راه های مختلفی از قبیل جنگ، تجزیه، شورش، ترور ، تحریم و… را آزموده اند و هر بار با سد محکمی از مردم آماده و هوشیار این دیار برخورد کرده اند. این بار نیز مانند دفعات پیشین، خواسته ی دشمنان محدودیت و عدم رشد و توسعه و عقب ماندگی ایران اسلامی است. اما اینبار دشمنان با سپاهی از تحریم های ظالمانه به میدان آمده اند. تحریم هایی که در شرایط کنونی می تواند بسیاری از عرصه ها را برای ایران مسدود کرده یا فعالیت در آنها را دچار مشکل کند. قطعا اینبار نیز فرزندان انقلاب و دولت برآمده از رای عموم مردم و منتخب آنها باید برای اتخاذ بهترین تصمیم به شناخت صحیحی از توانمندی ها و شرایط داخلی برسند. در ابتدای روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، دولتمردان با محاسبات خود به این نتیجه رسیدند که راه مقابله با این حربه ی جدید می تواند مذاکرات باشد اما آنچه که تاثیر منفی درروند مذاکرات داشت این باور بود که تنها گزینه ی موجود همین مذاکرات است و گزینه ی دیگری وجود ندارد. این باور باعث شد تا طرفهای غربی در مذاکرات به دنبال دستیابی به حداکثر خواسته های خود باشند و این یکی از دلایلی بود که روند مذاکرات را با مشکل مواجه می کرد. با گذشت زمان، طرف های غربی هیچ انعطافی در خواست خود نشان نمی دادند و از طرف دیگر با فشار تحریم ها طرف ایرانی به دنبال دستیابی به نتیجه ای مثبت بود.
مصاف با تحریم
گرچه توافقنامه ای مختصر در پایان نشستها و بحث های متعدد هسته ای امضا شده بود ولی روند اقدامات طرف غربی، که از نیاز ایران به توافق آگاه بود، آینده ای روشن از نتیجه مذاکرات ترسیم نمی کرد. در این مقطع حساس سخنان مقام معظم رهبری در ابتدای سال در جوار حرم رضوی، مسیری جدید را برای پیشبرد اهداف انقلاب ترسیم کرد. ایشان اشاره به دشمنی با اصل نظام اسلامی توسط غرب به سرکردگی آمریکا به این نکته اشاره کردند که اولا مذاکره با آمریکا در کنار عداوت ها و دشمنی ها یک فریب است، ثانیا موضوع هسته ای مسأله اصلی آمریکایی ها نیست و آنان واقعا به دنبال رفع این موضوع نیستند چراکه اگر به دنبال ابن هدف بودند راه حل های بسیار و آسان تری وجود داشت و ثالثا که با حل شدن موضوع هسته ای، آمریکایی ها فشارها، مانع تراشی ها و سنگ اندازی های خود را پایان نمی دهند. همچنین ایشان با اشاره به پیشنهاد مذاکره مستقیم با ایران از سوی امریکا، معتقدند که این پیشنهاد در حقیقتیک تاکتیک از سوی امریکایی ها برای فریب افکار عمومی جامعه محسوب می شود. راه حل ساده و آسان آن است که آمریکایی ها دست از دشمنی بردارند. این سخن رهبری در حقیقت خلع سلاح ساختن غربی ها در مذاکرات بعدی بود. ایشان در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اقتصاد مقاومتی و تعریف دقیق آن وتوان داخل و شعار اصیل ما می توانیم و با برشمردن توفیقات علمی و عملی با وجود تحریم ها و دشمنی ها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مسیر جدیدی را در پیش روی دولت قرار دادند.
گزینه های روی میز فرزندان انقلاب
با توجه به ارشادات مقام معظم رهبری و خواست آحاد جامعه از دولت منتخب در تسلیم نشدن در برابر خواسته های زیاده خواهانه غربی ها، آنچه که از زبان تیم مذاکره کننده شنیده می شد این بود که اگر حق مردم ایران در مذاکرات تامین نشود، مذاکرات را ادامه نخواهند داد. اما این راه تنها با بیان لسانی تحقق نمی یابد. آنچه ضروری است این است که هر چه سریعتر اقدامات عملی در اجرایی کردن این مسیر برداشته شود تا در مذاکرات بتوان به عنوان یک گزینه محکم بر آن تکیه کرد. اتخاذ سیاست های اقتصاد مقاومتی و تکیه بر توان داخل را شاید بتوان بهترین کمک دولت به تیم مذاکره کننده دانست.
سخن آخر
به نظر دیدبان پیشوایان معصوم در 250 سال سبک و سیره خود در مدیریت شرایط مختلف را به عنوان بهترین روش ها و سیره ها برای پیروان خود به یادگار گذاشتند. آنچه که امروز بر ماست این است که با درک درست از شرایط بتوانیم پیروی خود از آن بزرگواران به عنوان نمونه های انسان کامل را در عمل اثبات کنیم. بدین گونه که اگر با دشمن مجبور به صلح شدیم،آن صلح حسنی باشد به معنای تسلیم نشدن و گرفتن حق و اگر مجبور به قیام شدیم، قیامی حسینی به معنای قیامی پیروز.
صفحات: 1· 2