تو که بیایی...
28 خرداد 1392 توسط 313
جاده ها خود را آماده مي كنند، براى قدمهاى
استوار تو و فرشى از زيارت
«السلام عليك يااباصالح»
را برخود مي گسترند.
تو كه مي آيى،
سنگها غزل مي خوانندونگاهشان معنا مي گيرد.
تو كه مي آيى،
برآسمان تاريك دلها مي تابى و به
آنها فانوسهايى از ستاره هديه مي دهى.
تو سرشارى از غزلهاى سبز،
تو كه مي آيى،
طوفان با دريا آشتى مي كند و نور در رگهاى
زمين جارى مي شود.
آرى!
تو كه مي آيى،
روشنى را به شبهاى تاريك هديه مي كنى و
دلهاى شكسته را با مهربانى و لبخند پيوند
مي زنى و پشت پنجره، نشستن و زيبا ديدن را
براى چشمها معنا مي كنى.
تو كه بيايى،
كوير معنا ندارد. همه جا سبز است،چون متن بهار!
تو كه بيايى…