• تماس  

رابطه تعلیم و تربیت از منظر قرآن

16 مرداد 1392 توسط 313

تمامی آیات قرآنی که در آنها از دستور و فرمان بر تزکیه و خودآرایی تربیتی سخن به میان آمده است، و نیز آن شمار از آیات شریفه که امکاناتی چون گوش، چشم و قلب را برای افزایش دانش و آگاهی یادآور می‌شود، هم‌زمان، امکان تغییر پذیری تربیتی و علمی انسان و نیز ابزارها و ظرفیت‌های انسان‌ها را باز می‌گوید.

۳. پیوست روشی تعلیم و تربیت

الف) متربی و متعلم محوری

در فهم نگاه و نظریه قرآن در این باره که از میان عناصر و مؤلفه‌های سه‌گانه معلم، متعلم و شیوه تعلیم، و نیز مربی، متربی و شیوه تربیت، کدام یک نقش محوری و بنیادین دارد، می‌باید بین نظام تربیتی و تعلیمی قرآن تفاوت قائل شد. بدین معنا که در فهم و دریافت نظام تربیتی اسلام، نوعی وفاق و هم‌آوایی در میان متفکران مسلمان و اندیشمندان علوم اخلاقی و تربیتی وجود دارد مبنی بر اینکه نظام تربیتی قرآن، نظام متربی محور است.

دلیل این وفاق وهم اندیشی، آیات شفاف و روشن قرآن است که به هنگام سخن گفتن از تربیت و تزکیه، نقش بنیادین و اصلی را به اراده، عمل و رفتار متربیان و خواسته و تلاش آنها داده است؛ چه در قرآن کریم، هر گاه پای تربیت و تزکیه به میان آمده است، روی سخن با متربی و کسی است که در پی پیراستن و تزکیه خویشتن خویش است؛ مانند:(قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى)(اعلی/۱۴)(قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها)(شمس/۹)(الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّى)(لیل/۱۸)چنان که پیداست، در این شمار از آیات تربیتی قرآن، محوری‌ترین نقش به متربی نسبت داده شده است.

این در حالی است که در فهم و دریافت نظام تعلیمی و آموزشی قرآن نه تنها چنین وفاق و اجماعی وجود ندارد، بلکه در این حوزه، دست‌کم دو دیدگاه زنده و شایع شکل گرفته است. بر اساس یک دیدگاه که به گذشته‌های دور بر می‌گردد، سیستم آموزشی اسلام، سیستم معلم محور است. در شیوه قدیم و سنتی نظام آموزش و تعلیم در دنیای اسلام ـ و حتی بیرون از آن ـ، شیوه معلم محوری، امری بایسته و انکار ناپذیر بوده است.

پدیدار شدن روش آموزش املایی، قرائت و یا رویکرد عمومی به حفظ پاره‌ای از متون مهم در علوم مختلف را می‌توان برآیند همین روش برشمرد. پشتوانه نظری این روش، گو اینکه شماری از آیات و متون وحیانی و نصوص روایی انگاشته می‌شده است که از مجموع آنها، پسندیده بودن متد و روش معلم محوری و یادگیری مرکزی استنباط می‌شده است؛ زیرا از یک سو، در تمامی آن موارد که سخن از تعلیم و آموزش است، به یادکرد نقش برجسته تعلیمی معلمان اشاره رفته و برای علم آموز، جز اثرپذیری و یادگیری، نقشی بیان نکرده است.

همچون آیات شریفه‌ای که در بخش گسست‌های تعلیم و تربیت، برای اثبات تعلیمی بودن گونه‌های مختلف دانش انسانی و غیر انسانی آوردیم. بارزترین نمونه این گونه آیات، در داستان حضرت موسی و خضر (ع)  دیده می‌شود، آنجا کعه حضرت موسی به خضر (ع)  ابراز می‌دارد:(هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً)(کهف/۶۶)

از این فراز، دست‌کم سه مطلب را می‌توان فهمید: نخست آنکه دانش‌آموزی، گونه‌ای پیروی شاگرد از معلم است. دیگر آنکه در اشاره موسی به آموخته بودن دانش خضر (ممّا علمتَ)، بازگشت دوباره بر نقش معلم در امر آموزش و کمرنگ نمایاندن نقش متعلم است و اگر جز این بود، باید به جای آنکه گفته شود «به تو تعلیم داده شده»، می‌گفت «از آنچه آموختی به من بیاموز». سوم آنکه بی‌تردید، دانش و علم آموزی، مایه رشد، کمال و صلاح انسان است و آدمی در هر شرایطی که قرار داشته باشد، نیازمند آموختن است. هر چند جایگاه علمی او به حد پیامبری چون موسی (ع)  باشد.

فرایند این نوع نگاه به آیات قرآنی، از یک ‌سو به گسست روش‌های تعلیم و تربیت، و از سوی دیگر به رویارویی نظام و نگرش تعلیمی قرآن با جدید‌ترین دستاوردهای مسلم عقلی بشر در عرصه تعلیم و آموزش می‌انجامد که در آن تأکید بیشتر به انگیختن نیروی تفکر و پرورش عقلانیت و استقلال فکری دانش‌آموز است تا حفظ گفته‌های معلمان و تقلید بی‌چون و چرای فراگیران از آموزگاران.

اما دیدگاه دیگری بر این است که از مجموع آیات شریفه قرآن به دست می‌آید که نظام تعلیمی قرآن، نظام متعلم محور است. در فهم دیدگاه این گروه از متفکران مسلمان، آیات مربوط به نظام و نگاه تعلیمی قرآن بر دو دسته بخش پذیر است: یک گروه آیاتی است که به صورت مستقیم از تعلیم و مسائل وابسته بدان سخن گفته است.

برآیند این دسته از آیات، گو اینکه معلم محوری است، ولی در کنار آیات تعلیمی قرآن، گروه دیگر از آیات قرآنی را نمی‌توان از نظر دور داشت. این دسته همان آیاتی است که انسان‌ها را به تدبر و کاربست نیروی عقلانی در پدیدار‌های طبیعی و یا رویدادهای تاریخی فرا می‌خواند تا بر معرفت و دانش آنان افزوده گردد.

شمار این گروه از آیات قرآن اگر بیشتر از آیات و نصوص تعلیمی نباشد، کمتر نیست. فراخنای مفهومی این گروه از آیات وقتی آشکار می‌شود که منابع دانش و آموخته‌های انسان را نه تنها در علوم تجربی که حتی در دانش‌های نظری چون خداشناختی، هستی شناختی و سایر مسائل کلامی، حکمی و فلسفی بشماریم و با یکدیگر بسنجیم. آن‌گاه در خواهیم یافت که بخش بیشتر دانش‌های انسانی از معبر و منبع تأمل و مطالعه در پدیدارهای هستی و یا مطالعات و تأملات تاریخی حاصل می‌آید و نه تعلیم و آموزش‌های مستقیم. از این رو است که باید گفت نظام تعلیمی اسلام متعلم محور است.

از جمله ره‌آوردهای مثبت این دیدگاه آن است که بر اساس آن مشخص می‌گردد تعارض انگاری میان روش‌ها و دستاوردهای نوین علمی ـ عقلی بشر در عرصه تعلیم و آموزش، با نگاه قرآن، باور نادرست و تهی از حقیقت است.بدین ترتیب، آنچه نزدیک‌تر به صواب و حقیقت می‌نماید، آن است که نگاه قرآن همان سان که در نظام تربیتی متربی محور است، در سیستم تعلیمی نیز متعلم محور است و این خود ساحتی دیگر از ساحت‌های پیوست تعلیم و تزکیه را رقم می‌زند.

ب) مجرای مشترک تربیت و دانش

دانش و تربیت از مجاری مشترک نیز برخوردارند. قرآن کریم گونه ویژه‌ای از تربیت و نیز گونه‌ای از دانش را موهبتی می‌شمارد. درباره تربیت اعطایی می‌گوید:(وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم‏)(نور/۲۱)(إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا‏)(احزاب/۳۳)در نصوص روایی نیز از تربیت موهبتی و خدادادی سخن رفته است.

پیامبر اکرم (ص)  می‌فرماید: «أدّبنی ربّی فأحسن تأدیبی» (راوندی، ۵/۳۹۲)؛ «خدای من مرا تربیت کرد و نیکو پرورش داد.»چنان که از دانش اعطایی به اشخاص و تمام انسان‌ها، بارها سخن گفته است؛(وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها)(بقره/۳۱)، (عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَم‏)(علق/۵)، (وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما)(کهف/۶۵).

۴. کارکرد تربیتی تعلیم

در پگاه آفرینش انسان و آن گاه که خداوند خواست تا آدم را خلیفه و جانشین خویش در زمین قرار دهد، می‌باید سزامندی او برای این کار فراهم می‌آمد، چه در غیر آن، همان سان که فرشتگان اعلام داشتند، شایستگی خلافت الهی در آدم وجود نداشت. تدبیر الهی برای این فرآیند، آن گونه که از آیات قرآن بر می‌آید، تعلیم و آموختن علم «اسماء» به آدم به عنوان نخستین مرحله و گام آغازین آماده سازی آدم برای خلافت الهی بود؛ (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها …)(بقره/۳۱).

بر اثر این دانش آموختگی، آدم برای عهده‌داری خلافت الهی مهیا و سزامند چنان مقام بلندی گردید و از سایر پدیدارها برتری و شایستگی افزون‌تر یافت، و نیز در پی همان بود که فرشتگان از اعتراض و پرسش لب فرو بستند و بی‌محابا در برابر آدم سجده کردند.یادکرد این مطلب از سوی قرآن کریم از جمله بیانگر این موضوع است که در نمایه بلند اسباب و عوامل تربیتی، تعلیم، گام نخستین در پیمودن طریق کمال است و پس از معرفت و آموختن است که نوبت به عمل و اجرایی کردن یافته‌های علمی و سازندگی نفس خود می‌رسد و با تکرار و ممارست آن یافته‌ها، ملکه اخلاقی در نفس انسان شکل می‌گیرد و از همین رو است که برخی از فیلسوفان، چون سقراط و ارسطو، اخلاق را دقیقاً بر علم مبتنی دانسته‌اند.

افزون بر این، چنان که گذشت، قرآن از دانش‌ها و دریافت‌هایی سخن می‌گوید که همراه انسان زاده می‌شود و نام بینش‌های فطری بر آن نهاده می‌شود؛(فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا…)(روم/٣٠)(أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ* وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ)(یس/۶۰-۶۱)«ای فرزندان آدم! آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او برای شما دشمن آشکاری است، و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است.»

مفسران و قرآن پژوهان، این پیمان الهی را پیمان فطری و خدا شناختی برشمرده‌اند، بدان سان که در آیه مشهور به «عالم ذر» از این پیمان سخن رفته است؛(وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى …)(اعراف/۱۷۲)وجود این دسته از دانش‌های فطری و پیشینی، سنگ بنای تزکیه پیامبران الهی و آموزش حقایق و معرفت‌های پسینی قرار می‌گیرد، چنان که در روایتی از امام علی (ع)  درباره فلسفه بعثت پیامبران می‌خوانیم: «و واتر الیهم أنبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته…» (نهج البلاغه/ خطبه اول)؛ «رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان باز جویند.»

گو اینکه برآیند تربیت نیکو و تزکیه جان از راه اعمال نیک و تمرین فضایل، به نوبه خود، راه دست یازیدن به دانش‌ها و دریافت‌های تازه و نو را می‌گشاید و از این منظر، تربیت، پیش‌نیاز دانش وآگاهی قلمداد می‌شود. چنان که در نصوص قرآنی بدین موضوع اشاره شده است؛(وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا)(طلاق/۲) «و هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند.»

و در متون روایی نیز از رابطه علم و عمل مکرر سخن گفته شده و نقش عمل در شکوفایی و افزایش علم مورد تأکید قرار گرفته است. پیامبر اکرم (ص)  می‌فرماید: «من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم.» (محمدی ری شهری، ۶/۵۳۳)؛ «هر کس به آنچه که می‌داند عمل کند، خداوند آنچه را که نمی‌داند، به او خواهد داد.»اما پیداست که این دانش جدید مرتبه والاتر و غیر از آن دانشی است که پیش‌نیاز نخستین مراحل تربیت آدمی به شمار می‌رود. همین مرتبه دانش و آگاهی است که از آن با عنوان و نام نور الهی یاد شده است.

امام صادق (ع)  می‌فرماید:  «علم به فراگیری بسیار نیست، بلکه نوری است که خداوند در قلب هر کس که بخواهد او را هدایت کند، تجلی می‌دهد. پس هر گاه خواهان چنین علمی بودی، نخست حقیقت بندگی را در قلب خویش تحقق بخش و از خداوند بخواه تا تو را فهم و دانایی بخشد.» (ری‌شهری، ۳/۲۱۰۲)

امام خمینی; با لحاظ همین نکته و با استفاده از آیه کریمه «و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» می‌گوید:  «تا تزکیه نباشد، تعلیم کتاب و حکمت میسر نیست. باید تزکیه بشود نفوس از همه آلودگی‌ها که بزرگ‌ترین آلودگی‌ها عبارت است از آلودگی نفس انسان و هواهای نفسانیه. تا انسان از حجاب بسیار ظلمانی خود خارج نشود… لیاقت پیدا نمی‌کند که این نور الهی در قلب او منعکس بشود.» (امام خمینی، ۱۴/۳۸۸)

آنچه آمد، در حالی است که در واقعیت ملموس زندگی می‌بینیم بسیاری از انسان‌های نساخته و تربیت نایافته، از دانش و آگاهی بهره‌ورند. راه حل این معما همان است که گفته شد، بدین معنا که دانش را مراتبی است که برخی از آن پیشتر از تربیت میسر می‌گردد و پیش‌آهنگ و زیرشاخه تربیت محسوب می‌شود و مرتبه دیگر آن، برآیند تربیت است. اما در این سلسله، آغارین مرحله را باید به آگاهی و آموزش داد.

۵. فرایند مشترک دانش و تربیت

ساختن انسان، جامعه و تمدن کمال‌گرا و همواره پویا، از اهداف تربیت و تعلیم اسلامی است. کمال مطلوب انسانی در بارور شدن نیروی عقلانی (علم آموزی) و رشد گرایش‌های معنوی او (تربیت) میسر است. از این رو در قرآن کریم، تعلیم و تربیت (تزکیه) در کنار هم آمده است، هر چند گاهی تعلیم بر تزکیه مقدم می‌شود و گاهی تزکیه بر تعلیم. در جایی می‌فرماید:(رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ) (بقره/١٢٩) و در جای دیگر می‌گوید: (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ) (جمعه/٢).

علامه طباطبایی در توضیح این تقدیم و تأخیر مکانی می‌گوید:«در سوره جمعه تزکیه بر تعلیم مقدم آمده است؛ زیرا آن آیه بیانگر تربیت پیامبر اکرم (ص)  نسبت به مؤمنان امت است و از این نظر، تزکیه در عمل، یعنی مراحل انسان سازی، مقدم بر تعلیم علوم حقه و معارف الهیه است. و اما در آیه دیگر، دعای ابراهیم (ع)  درباره ذریه خود است و در آنجا تعلیم کتاب و حکمت و معارف الهیه که هدف نهایی است، به لحاظ رتبه و اهمیت، مقدم بر تزکیه آمده است. به عبارت دیگر آیه سوره جمعه ترتیب عملی تربیت اسلامی را بیان می‌کند که از تزکیه به حکمت راه می‌یابد و آیه سوره بقره تقدم رتبی حکمت را.» (طباطبایی، ۱۹/۲۶۵)

راز تقدیم و تأخیر هر چه باشد، رسالت پیامبران الهی از دو مؤلفه تعلیم و تزکیه صورت می‌بندد و این به معنای آن است که انسان وارسته دینی، انسانی است که بر فراز دانش‌ورزی و تزکیه و پیراستگی روحی آشیانه کرده است. بر پایه چنین نگرشی، علم و آگاهی در نگره قرآنی، نه مقدمه تربیت، که خود از مراحل تربیت اسلامی و از الزامات و خواسته‌های شرایع و ادیان الهی است و البته چنان علمی، قرین و هم‌آغوش تزکیه است، بدین معنا که جز از راه پالایش جان و پیراستن و تزکیه نفس، برای کسی میسر نمی‌گردد؛ «علم و تهذیب نفس است که انسان را به مقام انسانیت می‌رساند.»

از همین منظر است که می‌توان به رویکرد علم گرایانه ادیان آسمانی، از جمله اندیشه اسلامی و ترغیب و تشویق انسان‌ها به تعلیم و آموختن راه یافت؛ چه دین‌‌های آسمانی ریشه وحیانی دارند و وحی خود گونه‌ای آموزش ربانی به رسولان الهی است. پس اساس تمامی ادیان آسمانی بر آموزش استوار بوده و با آموزش آغاز گشته‌اند.

اما در این میان، جایگاه خواندن و آموزش در آغاز دیانت اسلامی از نوع دیگر است؛ چه، با همه ارزش و جایگاه بلندی که اسلام برای «بسم الله» قائل است، خداوند باب گفتگو با پیامبرش را نه با «بسم الله» که با «اقرأ» آغاز کرد و در این آغاز، ظریفه دیگری نیز هست و آن اینکه خداوند حکیم به رسول خویش فرمان نداد: بگو، بشنو، تکرار کن، بفهم، دریاب و یا …، بلکه فرمود: بخوان! آن‌گاه از تربیت، آفرینش، اکرام و آموزش خود به قلم و انسان یاد کرد؛

(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ*خَلَقَ الإنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَرَبُّکَ الأکْرَمُ* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الإنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ)(علق/۱-۵)آغاز بدین سان سبب گردید و چنان افتاد که خواندن، نخستین فریضه شناخته شود؛ «طلب العلم فریضۀ علی کل مسلم و مسلمه» (محمدی ری شهری، ۱۶/۴۶۳).و حد و مرزی برای آسودن و باز ایستادن از تعلیم و آموختن مشخص نگردد، و برای گسترش دانش آموختن، مرزهای مکانی برداشته شود؛ «اطلبو العلم و لو بالصین.» (همان)و به آدمی گوشزد شود که او به هر اندازه و پیمانه که دانش اندوزد، هنوز جز قطره‌ای از دریا ننوشیده است؛(وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلا قَلِیلا)(اسراء/۸۵)، (وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ)(یوسف/۷۶).

دست شد بالای دست این تا کجا

تا به یزدان که الیه المنتهی

پیامبر اکرم (ص)  با آنکه معراجی شد و به مقام «قاب قوسین او ادنی» رسید، و با آنکه خود فرمود: «تنام عینای و لا ینام قلبی» (ملکاوی، ۲/۶۲۹)، باز بدو فرمان نیایش برای افزونی دانش داده شد؛(وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْما)(طه/۱۱۴). چه اگر جز این بود، نمی‌توانست الگوی انسان آرمانی اسلامی قرار گیرد، زیرا او که در تزکیه، رشد و تکامل نیروهای معنوی در اوج قرار داشت، چندان که خداوند با سوگند، راه، رفتار و منش او را مهر تأیید زد؛ (إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ* عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ) (یس/۳-۴) و نیز گفته‌های او را برخاسته از منبع وحیانی برشمرد؛(وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى*إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَى)(نجم/۳-۴)، پس باید که در دانشمندی و آگاهی نیز چنان می‌شد تا شایسته آن گردد که خداوند بگوید او نمونه و الگوی انسان آرمانی اسلام است؛(لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا)(احزاب/۲۱)

اعطای علم و حکمت در برهه رسیدن حضرت موسی به شداید قوا که در برآیند آن به استواری شخصیت دست یافت، و نیز ترسیم سیمای انسان آرمانی و مطلوب از سوی خداوند از رهگذر تصویر چهره انسانی که با دست یازیدن به مرحله شداید قوا (بارور شدن نیروهای عقلانی و معنوی) به مرتبه شاکران، خداشناختی، خود‌شناختی و حقوق شناختی دیگران نایل آمده، همه و همه بیانگر آن است که استواری و ثبات شخصیت آدمی و تربیت مطلوب وی زمانی است که تمامی قوای علمی و معنوی نهفته در وجود انسان، همگام، متوازن و هماهنگ بارور گردد و به مرحله رشد، کمال و استحکام برسد؛

(وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا…)(قصص/۱۴)(… وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ)(احقاف/۱۵) ابوالاعلی مودودی (۱۹۳۰-۱۹۷۹) این قانونمندی و فرآیند مشترک دانش و تربیت را از افراد به امت تسری می‌دهد و در طرح تربیتی خویش برای اینکه امت اسلامی بتواند صلاحیت رهبری جهان را بیابد، یادآور می‌شود:

«رهبری کردن مردم با میزان بهره‌مندی آنان از معارف و علوم، ارتباطی وثیق دارد و در چنین نظامی است که بهره‌گیری از قوای سه‌گانه‌ای که قرآن کریم به آنها تأکید کرده است، صورت می‌گیرد؛ یعنی گوش و چشم و دل. انسان با گوش، دانش و معرفتی را که دیگران حاصل کرده‌اند، به دست می‌آورد، و با چشم، از رهگذر نتایج و دستاوردهای مشاهده و جستجو، رشد می‌یابد، و با دل، از اشتباه و ناخالصی پاک می‌شود.

کسانی که این نیروهای سه‌گانه را در گسترده‌ترین شکل خود به کار می‌گیرند، بر دیگر امت‌ها و ذهن‌ها برتری می‌یابند و به رهبری و سلطه می‌رسند و رهبری مراکز فرهنگی و تمدنی جهان را به کف می‌گیرند، اما کسانی که این قوا را یا به کار نمی‌گیرند و یا آنها را محدود به کار می‌گیرند، همان کسانی هستند که زیر سلطه دیگران، در گونه عقب‌ماندگی و انحطاط سرنگون می‌شوند.» (مودودی، /۱۱-۱۶)

مهم‌ترین شاخصه‌ای که بتوان بر اساس آن، جامعه و انسان تکامل یافته اسلامی، در دو ساحت علم و تربیت را دریافت، آزادی است. آزادی به معنای رهیدن از قیدهایی است که مانع قدرت تفکر و نیز عینیت بخشیدن به اراده و تصمیمی است که انسان با میل و رضایت خویش برگزیده است و انجام دادن کار و عمل مبتنی بر آن تصمیم. این مفهوم از آزادی، در دو آیه قرآن نهفته است:(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ)(ذاریات/۵۶)

(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالإنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(اعراف/۱۵۷)

بر اساس راهکرد و الگوی رفتاری و ذهنی ارائه شده از سوی این دو آیه شریفه، انسان و جامعه تربیت یافته و اندیشه‌ورز، جز در برابر خداوند خاضع و تسلیم نیستند؛ هم از قید تقلیدهای نیاکانی، اوهام و خرافه‌های اجتماعی، ملی و زمان آمد بیرونی رهایند، و هم از زنجیر تهدیدهای نفسانی و شهوانی.

نتیجه

با وجود گسست‌های فراوان در مفهوم، قلمرو، شیوه و ابزارهای تعلیم و تربیت، آن دو در عرصه‌های مهم دیگری، به ویژه در فرآیند تکامل و تعالی انسان و رسیدن به سر حد کمال مطلوب و آرمانی، همنشین و همراه هستند.

منابع و مآخذ:

۱.    قرآن کریم.

۲.    نهج البلاغه.

۳.    ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، قم، نشر أدب الحوزه، ۱۴۰۵ق.

۴.    خمینی، روح الله؛ صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ۱۳۸۰ش.

۵.    راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تهران، دفتر نشر کتاب، ۱۴۰۴ق.

۶.    رفیعی، بهروز؛ آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، چاپ دوم، قم، مؤسسه سبحان، ۱۳۸۸ش.

۷.    شیرازی بیضاوی، عمر بن محمد؛ انوارالتنزیل و اسرارالتاویل، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.

۸.    سیوطی، جلال الدین؛ تفسیر الجلالین، چاپ دوم، مصر، مؤسسه مصطفی الالبابی، ۱۳۸۸ق.

۹.    شریعتمداری، علی؛ فلسفه تعلیم و تربیت، چاپ هجدهم، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۲ش.

۱۰.    طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم، قم، مؤسسه اسماعلیان، ۱۳۹۱ق

۱۱.    طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ق.

۱۲.    عاملی، سید محسن الامین؛ اعیان الشیعه، تحقیق: سید حسن الامین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی‌تا.

۱۳.    غزالی، ابوحامد محمد؛ مکاتیب فارسی غزالی (فضائل الانام من رسائل حجه الاسلام)، چاپ دوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲ش.

۱۴.    فتحی ملکاوی، حسن؛ گامی به سوی نظریه پردازی در تعلیم و تربیت اسلامی، ترجمه: غلامرضا متقی‌فر و اسدالله طوسی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰ش.

۱۵.    کلابادی، ابوبکر؛ التعرف لمذهب اهل التصوف، قاهره، سرور، ۱۳۸۰ق.

۱۶.    محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی. ۱۳۶۲ش.

۱۷.    نیکزاد، محمود؛ کلیات فلسفه تعلیم و تربیت، کیهان، تهران، ۱۳۸۱ش.

۱۸.    مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.

۱۹.    مطهری، مرتضی؛ تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ هشتم، تهران، الزهراء، ۱۳۶۵ش.

۲۰.    مودودی، ابوالاعلی؛ منهج جدید للتربیه والتعلیم، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: پژوهشی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس