• تماس  

شام و اسير آزاده

27 آبان 1393 توسط 313

در روز جمعه‏ اى در شام نماز جمعه است.ناچار خود يزيد بايد شركت كند،و شايد امامت نماز را هم خود او به عهده داشت،اين را الآن يقين ندارم.(در نماز جمعه خطيب بايد اول دو خطابه كه بسيار مفيد و ارزنده است‏بخواند،بعد نماز شروع مى‏شود.اصلا اين دو خطابه به جاى دو ركعتى است كه از نماز ظهر در روز جمعه اسقاط و نماز جمعه تبديل به دو ركعت مى‏شود.)

اول آن خطيبى كه به اصطلاح دستورى بود، رفت و هر چه قبلا به او گفته بودند گفت،تجليل فراوان از يزيد و معاويه كرد،هر صفت‏خوبى در دنيا بود براى اينها ذكر كرد و بعد شروع كرد به سب كردن و دشنام دادن على عليه السلام و امام حسين به عنوان اينكه اينها-العياذ بالله-از دين خدا خارج شدند،چنين كردند،چنان كردند.زين العابدين از پاى منبر نهيب زد:«ايها الخطيب!اشتريت مرضاة المخلوق بسخط الخالق‏»تو براى رضاى يك مخلوق،سخط پروردگار را براى خودت خريدى.بعد خطاب كرد به يزيد كه آيا به من اجازه مى‏دهى از اين چوبها بالا بروم؟
(نفرمود منبر. خيلى عجيب است!به قدرى اهل بيت پيغمبر مراقب و مواظب اين چيزها بودند!مثلا در مجلس يزيد،نمى‏گويد:يا امير المؤمنين!يا ايها الخليفة!يا حتى به كنيه هم نمى‏گويد: يا ابا خالد!مى‏گويد:يا يزيد!هم زين العابدين و هم زينب.در اينجا هم نفرمود كه اجازه مى‏دهى من بروم روى اين منبر؟يعنى اين كه منبر نيست،اين چوبهاى سه پله‏اى كه در اينجا هست كه چنين خطيبى مى‏رود بالاى آن و چنين سخنانى مى‏گويد،ما اين را منبر نمى‏دانيم.اين چهار تا چوب است.)

اجازه مى‏دهى من بروم بالاى اين چوبها دو كلمه حرف بزنم؟يزيد اجازه نداد.آنهايى كه اطراف بودند،از باب اينكه على بن حسين،حجازى است،اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شيرين و لطيف است،براى اينكه به اصطلاح سخنرانى‏اش را ببينند،گفتند:اجازه بدهيد،مانعى ندارد.ولى يزيد امتناع كرد.پسرش آمد و به او گفت:پدر جان!اجازه بدهيد،ما مى‏خواهيم ببينيم اين جوان حجازى چگونه سخنرانى مى‏كند.گفت:من از اينها مى‏ترسم.اينقدر فشار آوردند تا مجبور شد،يعنى ديد ديگر بيش از اين،اظهار عجز و ترس است،اجازه داد.

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: پژوهشی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

درباره وبلاگ

همه عمر بر ندارم سراز این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی؛ تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد؛ دگران روند و آیند و تو.... همچنان که هستی؛ دل دردمند ما را، که اسیر توست یارا؛ .به وصال مرهمی نه، چو به انتظار خستی اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات

  • همه
  • سین یعنی سلامتی
  • حرفهای خودمونی
  • اخلاق
  • سیاسی
  • علمی
  • اجتماعی
    • زندگی
      • آشپزخونه من
      • نکات خانه داری
  • روانشناسی
    • مشاوره
  • احکام
  • پژوهشی
  • خبر خبر
  • پاتوق کتاب
  • چفیه خاکی
  • جام ولا
  • 30نما
  • شبهه
  • تاریخ نگاری
    • مناسبت روز
  • تصویر روز
  • معرفی نرم افزار
  • معرفی نرم فزار
  • خاطره نویسی

امکانات وب

كد تقويم

قالب وبلاگ


حرم فلش - ساعت فلش برای وبلاگ و سایت

آمارگیر

آمارگیر

قالب وبلاگ

آهنگ وبلاگ

نماز حاجت
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس