شهیدی که نمیخواست پیدایش کنیم
12 تیر 1392 توسط 313
پس از روزهای جنگ، ایامی که تقریباً همه رزمندهها به شهرهایشان بازگشتند، عدهای همچنان در بیایانهای تفتیده جنوب ماندند. کارهای ناتمامی مانده بود که آنها را به خود میکشید. یافتن پیکرهای شهدایی که اکنون خانوادههایشان بیش از روزهای دفاع، منتظر بازگشتشان نشستهاند. مطلبی که در ادامه میخوانید، خاطره یکی از جستجوگران نور به روایت کتاب «شهید گمنام» است.
* شهیدی که نمیخواست پیدایش کنیم
هوا صاف بود؛ مشغول جستجو بودم؛ داخل گودال یک پوتین دیدم؛ متوجه شدم یک پا داخل پوتین قرار دارد! با بیل وارد گودال شدم؛ قسمت پایین پای شهید از خاک خارج شد؛ خاکها حالت رملی و نرم داشت؛ شروع کردم به خارج کردن خاکها؛ هر چه خاکها را بیرون میریختم بی فایده بود؛ خاکها به داخل گودال برمیگشت!
صفحات: 1· 2