غدیر در كلام حضرت زهراعلیهاالسلام
به رغم عمر بسیار كوتاه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام ، پس از ارتحال پدر بزرگوارشان، آثار به یادگار مانده از ایشان در آن دوران بحرانى و پر تنش، بیانگر عزم راسخ و صلابت و شجاعت فوق العاده حضرت در دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام است. جدیت ایشان در این راه، كه منجر به شهادت مظلومانهاش شد، نشان از توجه ویژه و اهتمام خاص حضرت به مسأله امامت امت و زمامدارى جامعه مسلمانان دارد.
از جمله محورهایى كه در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام جلب توجه مىكند، نقل «حدیث غدیر» است كه موضوع نوشتار حاضر نیز همین مطلب است. در این نوشتار تلاش شده است استنادات حضرت به حدیث غدیر، در حد امكان از منابع كهن و معتبر حدیثى و تاریخى جمع آورى و تقدیم علاقمندان به غدیر گردد؛ اما قبل از پرداختن به این موضوع، پاسخ به دو سؤال ضرورى به نظر مىرسد:
1.چرا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام محور بحث قرار گرفته است؟
2.چرا در میان سخنان ایشان، فقط به حدیث غدیر پرداخته شده است؟
چرا حضرت زهرا علیهاالسلام ؟
چه ویژگىهایى در شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام هست كه موجب شده ایشان به عنوان محور اصلى بحث، انتخاب و استناد آن حضرت به حدیث غدیر، از اهمیت خاصى برخوردار گردد و حتى بر اعتبار آن حدیث بیافزاید؟
دلایل فراوانى براى انتخاب حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد از جمله:
1.حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیكترین نسبت را با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم داشت. او یگانه دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بود كه نسل پاك نبوى از طریق او ادامه مىیافت و امامان از فرزندان ایشان بودند. احترام فوق العاده پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم نسبت به این دختر، حاكى از شخصیت ممتاز او بود و سفارشهاى مكرر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به مؤمنان درباره حفظ حرمت او، منزلت بس عالى او را براى همگان روشن ساخته بود. حضرت زهرا علیهاالسلام بیش از همه، متوجه این موقعیت عالى بود و سنگینى بار مسؤولیت را نسبت به این جایگاه، بر دوش خود احساس مىكرد و به همین علت بیشترین تلاش خود را جهت استفاده كامل و مفید از این موقعیت، براى یارى دین خدا و امام حق به عمل آورد.
2.قرآن منزلتى رفیع و عظمتى خاصى براى حضرت فاطمه علیهاالسلام تعریف كرده است. در آیه مباهله با تعبیر «نسائنا» از ایشان یاد شده و در آیه تطهیر، خداوند بر پاك و مطهر بودنشان شهادت داده است. در سوره «الانسان» با یادآورى داستان اطعام یتیم و مسكین و اسیر و اخلاص وصف ناشدنى ایشان، از برترین پاداشهاى الهى در حق آنان یاد شده است. و در كوچكترین سوره قرآن یكى از بزرگترین عطایاى الهى به حضرت رسول صلى الله علیه و آله، وجود نازنین زهراى اطهر، كه حقیقت كوثر است، معرفى شده و در آیه مودّت، محبت ایشان اجر رسالت نبوى صلى الله علیه و آله و سلم به شمار آمده است.
همه اینها و آیات دیگر، بیانگر مقام رفیع معنوى و كمال عبودیت و عصمت ایشان بوده و جایگاه خاص هدایتى ایشان را در جامعه اسلامى تبیین مىنماید.
3.فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنیا آمد و از همان اوان كودكى، در كانون اصلى مبارزه، با طعم سختىها و مشكلات آشنا شد. هیچ كس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزى رسول خدا صلوات الله علیه نبود. گرد و غبار خستگى، با دستان كوچك او از رخسار مبارك رسول خدا صلى اللهعلیه و آله پاك مىشد و در خلوتهاى پیامبر، او بود كه درد دلهاى پدر را به گوش جان مىشنید و با نثار محبتهاى خود او را غرق در سرور مىكرد و همانند مادرى دلسوز، سر حضرت را بر دامن مىگرفت و آرام بخش دلش مىگشت؛ تا آنجا كه از پدر لقب «امّ ابیها» را دریافت نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نمىتوانست بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیه و آله شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد، كه با آن همه زحمات رسول خدا صلىاللهعلیه و آله از زمین سر برآورده و با خون دلهاى فراوان سیراب شده بود. آیا شخصیتى مانند زهرا علیهاالسلام مىتوانست در مقابل این مسأله، خاموش بنشیند و نگران نباشد؟
4.حضرت زهرا علیهاالسلام همسرى امیرمؤمنان علیهالسلام را بر عهده داشت كه دومین شخصیت ممتاز جهان اسلام؛ بلكه جهان بشریت بود. پیوند این دو نور الهى از نوع پیوندهاى عادى زمینى نبود؛ بلكه بنا به تصریح رسول خدا صلىاللهعلیه و آله این ازدواج یك « پیوند آسمانى» بود و اگر على علیهالسلام نبود، براى زهراى اطهر علیهاالسلام همسرى شایسته پیدا نمىشد. شناخت حضرت از شخصیت امیرمؤمنان علیهالسلام عمیقترین شناختها بود. آنچه را كه دیگران فقط شعاعى از على علیهالسلام دیده بودند، ایشان با تمام وجود خود لمس كرده بود و از اخلاص و صفاى علوى و از سوز دل و خیرخواهى وى آگاه بود. او از جان گذشتگىهاى فراوان على علیهالسلام و شهادتطلبىهاى او را هماره تجربه كرده بود. فاطمه علیهاالسلام پیكر پر جراحت على علیهالسلام را بارها و بارها مداوا نموده بود و شاهد بود چگونه زخمهاى گذشته التیام نیافته، زخمهاى جدیدى بر همان جا مىنشیند؛ اما على علیهالسلام خم به ابرو نمىآورد و همیشه در پیشاپیش صف مجاهدان در راه خدا قرار داشت.
5.حضرت زهرا علیهاالسلام در بیت نبوت بزرگ شده بود و در دوران ده ساله حكومت اسلامى در كانون اصلى حوادث مهم سیاسى و اجتماعى قرار داشت و با تیزبینى و هوشیارى فوقالعاده خود، تمامى جریانات آشكار و پنهان را مىشناخت و از ویژگىهاى افراد مؤثر نیز آگاهى كامل داشت. او از یك سو، رسول خدا صلىاللهعلیه و آله را دیده بود كه براى تداوم صحیح حكومت اسلامى و بالندگى و رشد آن، تدابیر مختلفى مىاندیشید و زمینه سازىهاى لازم را براى امامت امیرمؤمنان علیهالسلام فراهم مىآورد و از سوى دیگر، شاهد نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیه و آله و یاران نزدیك وى از وجود جریانات مخفى و مرموز در بطن جامعه بود كه در صدد بودند با دستیابى به قدرت، مسیر حكومت اسلامى را تغییر دهند.
با وفات رسول خدا صلىاللهعلیه و آله نگرانىها جدىتر شد و جریانات پنهان سر برون آوردند و از بحران به وجود آمده بیشترین استفاده را كرده و بر اوضاع مسلط شدند. زهراى اطهر علیهاالسلام با آگاهى كامل از تدابیر رسول خدا صلىاللهعلیه و آله جهت امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و با شناختى كه از شخصیت على علیهالسلام داشت، كه یگانه فرد شایسته براى زمامدارى مسلمانان بود و با اطلاع از اوضاع سیاسى جامعه نوپاى اسلامى كه با صدها خطر مواجه بود، وظیفه خود مىدانست كه از حق الهى امیرمؤمنان علیهالسلام دفاع نماید و در این راه، هیچ كوتاه نیاید. به همین دلیل بیشترین حمله نیز به ایشان شد و خشنترین برخوردها با او صورت گرفت و آن حضرت نیز با كمال شجاعت و شهامت تا پاى جان ایستاد.
6.همان گونه كه با آغاز رسالت پیامبراسلام صلىاللهعلیه و آله شخصیت ممتازى چون خدیجه در كنار ایشان قرار گرفت و در دوران غربت اسلام، با تمام توان و استعداد به یارى حضرتش پرداخت، با آغاز امامت امیرمؤمنان علیهالسلام نیز، شخصیت بىنظیرى همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام به حمایت از ایشان شتافت و همه سرمایههاى خود را در دفاع از مولاى متقیان نثار كرد. او با سعى و تلاش شبانه روزى خود غبار غربت را از رخسار امیرمؤمنان علیهالسلام زدود و تحمل بارسنگین مظلومیت را براى ایشان آسان نمود و به حق، لقب «اولین شهید راه ولایت» را به خود اختصاص داد. اولین شهید راه ولایت یعنى كسى كه در آن فضاى پر شبهه، و آكنده از فتنههاى گوناگون كه در لابلاى غبار برخاسته از آشوب و بلوا همه را گرفتار كرده بود، بتواند با حفظ بصیرتِ خود، لحظهاى در تشخیص حق خطا نكند و در دفاع از حق كمترین تردیدى به خود راه ندهد. چنین انتظارى در آن شرایط، فقط از حضرت زهرا علیهاالسلام انتظار مىرفت و بس. الحق كه ایشان این رسالت را به نحو احسن و اكمل به انجام رساند. به راستى آن حضرت با كلام و عمل خود نشان داد كه «ولایت»، قلب تپنده مكتب و روح دین است و بر كسانى كه دغدغه حفظ مكتب دارند، جان فشانى در راه ولایت و گذشتن از همه تعلقات براى پاسدارى از امامت، مهمترین وظیفه است. به همین دلیل است كه تك تك كلمات ایشان سندى زنده و گویا و در كمال اعتبار براى همه دلسوزان دین و امت است. سندى كه با خون پاك حضرت زهرا علیهاالسلام به امضا رسیده است و همچون امانتى گرانبها در دستان شیعیانش قرارگرفته، تا با اقتدا به آن بزرگوار، راه پر فراز و نشیب دفاع از دین و ولایت را با قدمهاى استوار و پر صلابت بپیمایند.
چرا غدیر؟
با این كه سخنان زیادى در موضوعات مختلف از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده است، چرا در مقاله حاضر فقط حدیث غدیر، مورد توجه قرار گرفته است؟ چه خصوصیاتى در حدیث غدیر هست كه محور اصلى بحث گشته است؟
در جواب باید گفت: گر چه شیعه براى اثبات ادعاى خود ـ مبنى بر امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و جانشینى ایشان نسبت به پیامبر ـ دلایل فراوانى دارد؛ اما در این میان، حدیث غدیر از ویژگىها و امتیازاتى برخوردار است كه آن را نسبت به دلایل دیگر، برتر و شاخصتر كرده است؛ از جمله:
الف- علاوه بر محدثان شیعه كه همگى حدیث غدیر را نقل كردهاند، اغلب محدثان بزرگ اهل سنت و مورخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحت آن را تأیید نمودهاند؛ تا آنجا كه اگر كسى در صحت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.
ب- گرچه رسول خدا صلىاللهعلیه و آله در فرصتهاى مختلف و موقعیتهاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت على علیهالسلام تصریح كرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به این كه این اعلام بعد از«حجة الوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیك شدن حادثه رحلت پیامبر صلىاللهعلیه و آله بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مىبردند؛ رسمیت بیشترى به روز غدیر داده بود.
ج- اجتماع عظیم مردم نیز در غدیر خم، كم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیك رسول خدا صلىاللهعلیه وآله را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهمترین خبر حج آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشتساز آگاه سازند. با توجه به این نكته كه حج آن سال نیز آخرین حجى بود كه مسلمانان به همراهى رسول خدا صلىاللهعلیه و آله برگزار كرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حساسیت حدیث غدیر بیشتر آشكار مىشود.
د- آماده كردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا صلى الله علیه و آله این اجتماع را در محلى تشكیل داد كه در آنجا راههاى مختلف از هم جدا مىشد. بنابراین به جمعى كه از آن محل گذشته بودند، خبر دادند كه جهت استماع سخنان رسول خدا صلى الله علیه و آله باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر كنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم كردند و رسول خدا صلىالله علیه و آله در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.
مقدمه چینىهاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى كه از مردم كردند و سپس صراحت كلام حضرت در معرفى امیرمؤمنان علیهالسلام و بلند كردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تأویلى بست و «غدیر خم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.
ه- آیهاى كه قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نازل شد، بیانگر اهمیت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانىهاى رسول خدا صلى الله علیه و آله در این زمینه هست:
«یا ایّها الرّسول بلغ ما انزل الیك من ربّك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمك من الناس انّ الله لایهدى القوم الكافرین»1؛ اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این كار را) نكنى، رسالت او را انجام ندادهاى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مىدارد و خداوند جمعیت كافران را هدایت نمىكند.
در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا صلى الله علیه و آله وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على علیهالسلام را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرفى مىنماید و در مقابل نگرانىهایى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مىشود.
اما آیهاى كه بعد از اعلام ولایت على علیهالسلام در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دلهاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:
«الیوم یئس الذین كفروا من دینكم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكمالاسلام دیناً»2؛ امروز كافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آنها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم .
و- فرمان رسول خدا صلى الله علیه و آله به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمؤمنان علیهالسلام نیز حادثه مهمى بود كه در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان علیهالسلام دست بیعت دهند و اعلام وفادارى كنند. به همین منظور، خیمهاى فراهم شد و على علیهالسلام در آن خیمه نشست و مسلمانان یكایك با ایشان بیعت كردند و حتى روش خاصى براى بیعت زنان با حضرت تدارك دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا صلى الله علیه و آله بیعت نمایند.
به رغم صراحت سخنان رسول اكرم صلى الله علیه و آله در غدیر و شفاف بودن مقصود ایشان، پس از ارتحال آن حضرت، مشكلات عدیدهاى بروز كرد و مسیر ترسیم شده از طرف آن بزرگوار تغییر نمود. در چنین شرایطى بود كه حضرت زهرا علیهاالسلام با موقعیت خاصى كه در میان امت مسلمان داشت، به حمایت از امیرمؤمنان علیهالسلام برخاست و با استدلالهاى قوى و منطق متین، از حق الهى على علیهالسلام دفاع نمود و با تأكید بر جریان غدیر خم و كلمات صریح رسول خدا صلى الله علیه و آله در آن روز تاریخى، پرده از رخسار حقیقتِ غبار گرفته بر گرفت و مسلمانان را به بیعتى كه در غدیرخم با امیرمؤمنان علیهالسلام داشتند، متوجه ساخت؛ تا براى چندمین بار، حجت بر آنان تمام شود و راه دفاع از حق تا ابد بر روى شیفتگان حق هموار گردد.
لازم به ذكر است كه شیعیان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نیز در طول تاریخ بیشترین تلاش را براى حفظ و صیانت از حدیث غدیر به عمل آوردهاند و در مباحثات علمى خود، پیوسته به آن احتجاج نمودهاند. خداوند را سپاسگزاریم كه بر اثر تلاش عالمان بزرگ اسلامى، امروز نیز حدیث غدیر بر تارك احادیث به یادگار مانده از رسول خدا صلى الله علیه و آله مىدرخشد و جایگاه ویژه خود را حفظ نموده است و حقیقتاً مىتواند مهمترین عامل «وحدت» بین تمام گروههاى مسلمان باشد.
امید است كلماتى كه از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیرامون غدیر تقدیم مىگردد، در روشنتر شدن راه حقیقت جویان، مفید و كارگشا باشد. انشاءالله!
**هركس را كه من مولاى او باشم، على نیز مولاى اوست
ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در كتاب أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین نقل مىكند:
فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا علیهالسلام از عمههایش فاطمه، زینب و ام كلثوم، دختران امام موسى بن جعفر علیهالسلام نقل مىكند كه آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق علیهالسلام از عمهاش فاطمه، دختر امام محمدباقر علیهالسلام و او از عمهاش فاطمه دختر امام زین العابدین علیهالسلام نقل مىكند كه فاطمه و سكینه دختران امام حسین علیهالسلام از عمهشان امكلثوم دختر امیرمؤمنان علیهالسلام نقل مىكند كه مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر مكرم رسول خدا صلى الله علیه و آله خطاب به مردم فرمود:
«أنسیتم قول رسول الله صلى الله علیهوآله یوم غدیرخم: من كنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله صلىاللهعلیه و آله: أنت منى بمنزلة هارون من موسى(3)؛ آیا كلام رسول خدا صلى الله علیه و آله را فراموش كردید كه در روز غدیر خم فرمود:«هركس را كه من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»و كلام دیگر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله كه فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسى علیهالسلام مىباشد.»
نكته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت علیهمالسلام به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونهاى كه پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمر حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یك سیره دائمى شده بود و سعى و كوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى كه رسول خدا صلىاللهعلیه و آله در غدیر خم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدى و قابل تأمل است.
در حقیقت، این اهتمام و جدیت، میراثى بود كه از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به آنان رسیده بود. و درسى بود كه از مكتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربى دفاع از ولایت بود كه با منطق بسیار مستحكم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهلبیت علیهمالسلام و خاندان پر بركتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدتهاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسلهاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.
نكته مهم دیگر حدیث، این است كه امامان معصوم علیهمالسلام در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمىگذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مىساختند و بار مسؤولیت حفظ امانتهاى الهى و یادگارهاى رسول خدا صلىاللهعلیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسلام را بر عهده آنان مىگذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانتها را به نسلهاى بعدى انتقال مىدادند. این حدیث، نمونهاى از احادیث «فاطمیات» است و نمونههاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.
به راستى خاندان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام خاندان علم و دانش و حكمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.
**به خدا سوگند! ولایت و رهبرى براى على علیهالسلام است
پس از رحلت رسول مكرم اسلام صلىالله علیه و آله جمعى از مهاجران و انصار در سقیفه بنىساعده، گردهم آمدند تا فردى را از میان خود به زمامدارى مسلمانان انتخاب نمایند. مذاكرات و مشاجرات طولانى كه بین آنان به وقوع پیوست، در كتابهاى تاریخى به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبكر بیعت كردند و سپس او را به مسجدالنبى صلىالله علیه و آله آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.
جمعى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله از بیعت با ابوبكر امتناع ورزیدند و در عهدى كه با رسول خدا صلىالله علیه و آله در روز «غدیر خم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانى عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیهالسلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.
على علیهالسلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبكر، در پى وصیت دیگر رسول خدا صلى الله علیه و آله، با شتاب فراوان به جمعآورى قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانى كه او را به مسجد و بیعت با ابوبكر فرا مىخواندند، مىفرمود: «مشغول اجراى فرمان رسول خدا صلىالله علیه و آله و جمعآورى قرآن هستم.» اما نگرانىهاى هیئت حاكمه جدید، مانع از صبر و تحمل آنان شد و جمعى مأموریت یافتند به هر قیمتى شده كه على علیهالسلام را از منزل خارج و براى گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گرد هم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما على علیهالسلام امتناع ورزید.
بنابر تصریح ابن قتیبه در كتاب الامامة و السیاسة و دیگر مورخان، عمر دستور داد هیزم و آتشى فراهم كنند و قسم یاد كرد كه اگر على علیهالسلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد كشید. عدهاى به او اعتراض كردند كه در این خانه، فاطمه دختر رسول الله صلىاللهعلیه و آله، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلىاللهعلیهوآله و یادگارهاى ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش مىكشى؟ عمر كه اعتراض عمومى را مشاهده كرد، گفت: به راستى گمان كردید كه من چنین كارى را انجام مىدهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت كه در بیرون منزل اجتماع كرده بودند، فرمود:
«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منكم تركتم رسول الله صلىاللهعلیه و آله جنازة بین أیدینا و قطعتم أمركم فیما بینكم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً كأنّكم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. والله لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منكم بذلك منها الرجاء و لكنّكم قطعتم الاسباب بینكم و بین نبیّكم، والله حسیب بیننا و بینكم فىالدّنیا و الآخرة(4)؛ من قومى همانند شما سراغ ندارم كه این چنین عهد شكن و بد برخورد باشند! پیكر رسول خدا صلىاللهعلیه و آله را بر روى دستان ما گذاشته و رها كردید و عهد و پیمانى كه در میان خود داشتید، قطع كردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبرى ما اهلبیت را انكار كردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقى براى ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلىاللهعلیه و آله در روز غدیر خم آگاهى نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبرى را براى على علیهالسلام تعیین كرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولى شما رشتههاى پیوند میان خود و پیامبر صلىاللهعلیهوآله را پاره كردید. بدانید كه خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد كرد.»
**غدیرخم را فراموش كردهاید!؟
در دوران غربت بعد از پیامبر اكرم صلىاللهعلیه و آله، كه توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى كه مردم مىتوانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیدالشهدا بود. از جمله كسانى كه در كنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات كرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مىگوید:
پس از وفات رسول الله صلىاللهعلیه و آله فاطمه زهرا علیهاالسلام را در كنار قبر حمزه در احد مشاهده كردم، در حالى كه به شدت منقلب بود و اشك مىریخت. صبر كردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برایم پیش آمده است كه مىخواهم با شما در میان بگذارم .
فرمود: بپرس!
عرض كردم: آیا رسول خدا صلىاللهعلیه و آله قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على علیهالسلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:
«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیر خم را فراموش كردهاید؟»
عرضه داشتم: روز غدیر را مىدانم (و آن غیر قابل انكار است)، از آن اسرارى كه رسول خدا صلىاللهعلیه و آله با شما در میان گذاشته، مرا آگاه كنید، فرمود:
«اشهدالله تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من أخلّفه فیكم، و هو الامام والخلیفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیكون الاختلاف فیكم الى یوم القیامة؛ خدا را شاهد مىگیرم كه شنیدم رسول خدا صلىالله علیه و آله فرمود: على بهترین كسى است كه او را جانشین خود در میان شما قرار مىدهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاك و نیك هستند. اگر از آنها اطاعت كنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاكم خواهد شد.»
پرسیدم: بانوى من! پس چرا على علیهالسلام سكوت كرد، و براى گرفتن حق خویش قیام نكرد؟
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:
«یا اباعمر لقد قال رسول الله صلىاللهعلیه و آله: مثل الامام مثل الكعبة اذ تؤتى ولا تأتى ـ أو قالت: مثل علىّ ـ ثمّ قالت: أما والله لو تركوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فىالله اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لكن قدّموا من أخّره الله و أخّروا من قدّمه الله، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا الله یقول:« و رَبُّكَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماكانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»(5)؟ بل سمعوا ولكنهم كما قال الله سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى فی الصُّدُورِ»(6) هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبك یا ربّ من الحُور بعد الكَوْر؛ اى اباعمر، رسول خدا صلىاللهعلیه و آله فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند كعبه است، كه مردم به سراغ آن مىروند، نه آن كه كعبه به سراغ مردم بیاید.
سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مىكردند و از عترت رسول خدا صلىاللهعلیه وآله اطاعت مىنمودند، دو نفر هم (در حكم خداوند) با یكدیگر اختلاف نمىكردند، و امامت همان گونه كه پیامبر خدا صلىاللهعلیه و آله معرفى فرمود، از على علیهالسلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مىرسید. اما كسى (ابوبكر) را مقدم داشتند كه خدا او را كنار زده بود، و كسى (على) را كنار زدند كه خدا او را مقدم داشته بود. نتیجه آن شد كه محصول بعثت را انكار كردند و به بدعتها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و بر اساس رأى و نظر شخصى عمل كردند، هلاكت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند كلام خدا را كه فرمود:
«پروردگار تو هر چه بخواهد، مىآفریند و هر چه بخواهد، برمىگزیند، آنان (در برابر او) اختیارى ندارند.»
آرى شنیدند، همان گونه كه قرآن فرمود:
«چشمهاى ظاهر نابینا نمىشود، بلكه دلهایى كه در سینههاست، كور مىشود.»
افسوس كه آنان آرزوها و هوسهاى خود را تحقق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در كارهایشان گمراه كند.
پروردگارا! به تو پناه مىبرم از كمى یاران پس از فراوانى آنان.»(7)
**آیا جاى عذرآوردن باقى مانده؟
«غصب فدك» انتقامى بود كه از حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل حمایتهایش از حق امیرمؤمنان علیهالسلام گرفته مىشد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام و نگرانى هیئت حاكمه از تأثیر كلام حضرت زهرا علیهاالسلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدك از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یك سو، به دیگر معترضان نشان دهند كه ایستادگى در برابر قدرت حاكمه هزینههاى سنگینى دارد و از سوى دیگر، وانمود كنند كه مشكل اصلى هیئت حاكمه با حضرت زهرا علیهاالسلام مسائل مالى و دنیوى است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!
آنها مىدانستند كه خاندان رسول خدا صلىالله علیه و آله و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگى به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مكتب اسلام و پایدارى از اصالت آن است و اگر این واقعیت براى عامه مردم به اثبات برسد پایههاى لرزان حكومت جدید، سستتر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژهاى بودند كه اذهان مردم را به سوى دیگرى هدایت كنند و مشكل اصلى حكومت با خاندان رسول خدا صلىالله علیه و آله را دعواى ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدك یافتند، و با تحریف سخنان رسول خدا صلىالله علیه و آله مشروعیتى براى كار ناپسندیده خود تدارك دیدند.
حضرت زهرا علیهاالسلام كه به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبهاى كه طنین سخنان رسول خدا صلىالله علیه و آله را در اذهان مردم به یاد مىآورد، گویى كه پیامبر صلىالله علیه و آله بر بالاى منبر خطبه مىخواند!
حضرت در این خطبه، حقایق فراوانى را با مردم در میان گذاشت، و پردههاى تزویر و تحریف را كنار زد و چهره غبار گرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحكم سخن گفت كه خلیفه اول در برابر منطق قوى ایشان تسلیم شد و دستور باز گرداندن فدك را صادر نمود (گر چه با فاصله كمى مجدداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجه است؛ بعد از آن خطبه تاریخى جمعى به حضرت زهرا علیهاالسلام گفتند:
«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الكلام منك قبل بیعتنا لأبى بكر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبكر این سخنان را از تو مىشنیدیم، به هیچ وجه كسى را بر على علیهالسلام ترجیح نمىدادیم!»
اینجا بود كه حضرت در جواب آنان به جریان غدیر خم اشاره كرده، فرمود:
«هل ترك أبى یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خدا صلىالله علیه و آله پس از حادثه غدیرخم، جایى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»
در كتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از این كه حضرت زهرا علیهاالسلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
«یا سیّدة النساء لو كان أبوالحسن تكلم فى هذا الأمر و ذكر للناس قبل أن یجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر على علیهالسلام قبل از این كه مردم با ابوبكر بیعت كنند، با آنان سخن مىگفت و روشنگرى مىنمود، ما از او روی گردان نمىشدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمىكردیم!»
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«الیك عنى فما جعل الله لأحد بعد غدیرخم من حجّة ولاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، كه خداوند بعد از جریان غدیر خم براى هیچ كس عذر و بهانهاى قرار نداده است.»(8)
سخن آخر
در پایان، ذكر این نكته لازم است كه بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیه و آله و موفقیت حزب سقیفه در دستیابى به خلافت، مخاطبان حضرت زهرا علیهاالسلام اغلب كسانى بودند كه در روز غدیر حضور داشتند و با چشمهاى خود رسول خدا صلىاللهعلیه و آله را مشاهده كرده بودند كه دست على علیهالسلام را بلند كرده و به مردم نشان داد. آنها با گوشهاى خود شنیده بودند كه پیامبر صلىاللهعلیه و آله فرمود: «من كنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» و حتى اغلب آنان در آن روز با حضرت على علیهالسلام دست بیعت داده و جانشینى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله را به وى تبریك گفته بودند. اگر به ندرت كسانى هم بودند كه در غدیر حضور نداشتند، آنان نیز اخبار قطعى آن را از مسلمانان حاضر در غدیر دریافت كرده بودند. دیگر شبههاى در صحّت جریان غدیر وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانى هم كمتر از صد روز از جریان غدیر سپرى نشده بود، و احتمال فراموشى مردم به هیچ وجه قابل اعتنا نبود.
در چنین شرایطى كه مخاطبان، علم كافى داشته و بلكه خود در جریان غدیر حاضر و شاهد بودند، اما به هر دلیلى خود را به فراموشى زدند و گاهى نیز با عناد و لجاجت برخورد كردند، زمینه چندانى براى طرح واقعیتهاى روشن و غیر قابل انكار نبود، و جز براى اتمام حجّت و یا ثبت در حافظه تاریخ، براى بهرهمندى آیندگان، ثمره دیگرى نداشت. به همین دلیل است كه در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از امیرمؤمنان علیهالسلام استناد به حدیث غدیر نقل شده است و عمده استشهادات حضرت على علیهالسلام به جریان غدیر، در دوره پنج سال خلافت بود كه بسیارى از مخاطبان حضرت، غدیر خم را درك نكرده بودند و به دلیل فاصله زمانى زیاد، بعضى از اصحاب نیز ادعاى فراموشى مىكردند!
با این توضیح، سرّ این كه حضرت زهرا علیهاالسلام فقط اشارهاى به غدیر مىنمایند، و اغلب به حالت سؤال كه آیا غدیر را فراموش كردهاید، و یا این كه آیا جاى عذر و توجیهى بعد از غدیر باقى مانده است، روشن مىگردد.
البته توجه به این نكته كه حضرت زهرا علیهاالسلام با فاصله بسیار كمى بعد از رسول خدا صلىاللهعلیه و آله به شهادت رسید، و تقریباً نصف این ایام را نیز در بستر بیمارى به سر برد، اهتمام خاص ایشان به یادآورى جریان «غدیر» در همین مدت كوتاه، روشن مىگردد!
پىنوشتها:
1.مائده / 67.
2.همان / 3.
3.الغدیر، ج 1، ص 97.
4.الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 202/ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30/ الامالى، شیخ مفید، مجلس 6، ح 9/ بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 356/ نهج الحیاة، محمد دشتى، ص 127 و 128.
5.قصص / 68.
6.حج / 46.
7.كفایةالاثر، ص 198/ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123/ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاة، ص 38 ـ 40.
8.دلائل الامامة، صص 37 و 38/ الخصال، ج 1، ص 173/ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
منابع:
1.الاحتجاج، علامه طبرسى، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.
2.أسنى المطالب فى مناقب سیّدناعلىّ بن ابىطالب، ابوالخیر محمد الجزرى الشافعى، مكتبة الامام امیرمؤمنان(ع)، اصفهان.
3.الامالى، شیخ مفید، چاپ كنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
4.الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینورى، انتشارات الشریف الرضى، قم، چاپ اول، 1413 ق.
5.بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
6.الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403 ق.
7.دلائل الامامة، محمد بن جریر طبرى، كتابخانه حیدریه، نجف اشرف، 1383 ق.
8.الصراط المستقیم، علامه زینالدین على بن یونس نباطى بیاضى، كتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ اول 1384 ق.
9.الغدیر، علامه امینى، دارالكتاب العربى، بیروت، چاپ سوم، 1387 ق.
10.كفایةالاثر، ابوالقاسم على بن محمد بن على خزّاز قمى رازى، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.
صفحات: 1· 2