فریاد کدام شهید هفتم تیر در گوش امام خامنه ای مانده است؟!
شیخ عبدالوهاب، نزد عموی بزرگوارش شیخ حسین فرقانی، مقدمات و ادبیات عرب را فرا گرفت و برای ادامه تحصیل و فراگیری علوم دینی عازم بابل شد و پس از آموزش سنتی صرف و نحو عربی و منطق، راهی تهران شد و تا سال 1334 در مدارس: «حاج ابوالحسن معمارباشی» و «خازن الملک»، «حاج میرزا ابوالفتح» و «شیخ عبدالحسین» از محضر علماء و اساتید عالیقدر از جمله: آیت الله آملی و علامه یحیی نوری بهره برد. در همین سال برای آموختن سطوح عالی فقه و اصول راهی مشهد شد و در مدرسه علمیه سلیمانخان ساکن شد و تا سال 1344 در همین مدرسه مشغول تحصیل علوم دینی و تکمیل معارف مذهبی شد.
شیخ عبدالوهاب آثار علمی متعددی را در طول كسب علم و دانش، پدید آورده بود اما بخشی ازآن در یورش ساواک به خانه اش به تاراج رفت و آنچه كه باقیمانده تاكنون چاپ نشده است؛ كه از آن جمله می توان به «لطایف و ظرایف ادبی»، «تقریرات در فقه و اصول فقه»، «تدوین آیات و روایات در قالب حكمت» و نیز كشكول در باب كلمات حكماء و علماء، عرفا و شعرا اشاره كرد.
شیخ عبدالوهاب از آغاز نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره)، با حركت انقلابی امام، همنوا شد و محور اصلی مبارزه و نهضت را با همراهی جمعی از فضلای مشهد راهاندازی كرد. در آن زمان از موقعیت و اعتبار ویژهای در حوزه علمیه مشهد و درس آیتالله قمی برخوردار بود. به عضوگیری پرداخت و در كمترین زمان با همفكران و همراهانش به جمع رهروان نهضت پیوست. و تمام خطرات و مشكلات مبارزه را به قیمت جان پذیرا شد. و در خط مقدم جبهه مبارزات سیاسی اسلامیون علیه رژیم پهلوی قرار گرفت. او كه خطیبی توانا بود و در موعظه و خطابه، سبک دلنشین خود را داشت، به افشای ظلم و ستم جنایات رژیم پهلوی می پرداخت و در قیام 15 خرداد سال 1342 به دست مأموران رژیم دستگیر و زندانی شد.
رژیم پهلوی با آنكه شیخ عبدالوهاب 30 سال سن داشت. با هدف دور كردن از مردم او را به اجبار برای سربازی به پادگان اعزام كرد. درآنجا افسر پزشک، شیخ عبدالوهاب را به علت عارضه چشم معاف و نصیحت كرد تا بر جان و سلامتی خود رحم كرده و از خط مبارزه كنار برود. اما شیخ عبدالوهاب با نادیده گرفتن همه تهدیدات و شكنجه هایی كه شده بود مبارزه را از سر گرفت و به روشنگری و ارشاد مردم مشهد پرداخت. در سال 1344(هـ.ش) بنابر دعوت جمعی از مومنین و تصویب و تاكید علمای بزرگ خطه مازندران در شهر ساری ساكن شد و با صراحت و شجاعت خط مبارزه علیه طاغوت را در مركز استان مازندران گشود و برای براندازی حكومت دست نشانده پهلوی همه توان خود را به كار بست. شیخ عبدالوهاب، بارها به واسطه مبارزه علنی علیه رژیم دستگیر، شكنجه و زندانی شد اما هر بار پس از آزادی مصمم تر از پیش به مبارزه ادامه داد.
شیخ عبدالوهاب در ادامه خدمات مذهبی و تبلیغات اسلامی سفری به كویت و سفری به سوریه و چند سفر به عربستان سعودی و سفری هم به مصر داشت. جالب توجه این كه توفیقات و تأثیرات ارزنده این مسافرتها به قدری مشهود بود كه بعضاً عالم فرزانه، حضرت آیتالله وحید خراسانی، شیخ عبدالوهاب را به جایی میفرستادند كه قرار بود خود افاضه فرمایند و این نشان از لیاقت بالای شیخ عبدالوهاب داشت. در همین رابطه یكی از مسئولین اطلاعات شهربانی میگفت: ما با مسافرت های قاسمی موافقت می کنیم به این امید که چند صباحی از گزند زبانش در امان بمانیم و در شعله زبان آتشبارش نسوزیم و چند روزی با استفاده از غیبت او آسوده بتمرگیم. اما او حتی در خارج از كشور هم ما را راحت نگذاشت و كارهایی میكرد و سخنانی میگفت كه ما مورد سؤال قرار میگرفتیم.
سخنان افشاگرانه و آمیخته به صراحت و صداقت وی، در میان مردم مازندران، آنچنان جاذبه ای پدید آورد كه حوزه مغناطیس وی اكثر افراد جامعه را به سوی خود می كشانید. به همین دلیل او به عنوان چهره ای شاخص و درخشان برای سازماندهی به مبارزات مردمی در این خطّه، خوش درخشید. مردم مسلمان و حق شناس شهرستان ساری نیز هرگز آن خطابه های آتشین، انقلابی، رشد دهنده و سازنده او را فراموش نخواهند كرد و هنوز طنین سخنان دلنشین وی، گوش مساجد، تكایا، حسینیه ها، محافل مذهبی و فضای شهر ساری را می نوازد و به تعبیر مقام معظم رهبری: فریاد جوش و خروش آقای قاسمی در مدرسه سلیمان خان مشهد هنوز در گوشم است.
شیخ عبدالوهاب، شامگاه هفتم تیر سال 1360 در میان خداباوران و خمینی یاوران به دست خوارجیان زمان به شهادت رسید. بدن مطهّرش بنا به وصیتش در قم و در قبرستان شیخان، به خاک سپرده شد. از ایشان هفت فرزند به نام های رباب(1340)، باقر(1344)، جواد(1347)، رضا(1351)، عباس(1353)، صدیقه (1349) و شهید محمدصادق(1345) به یادگار مانده است.
صفحات: 1· 2