فلسفه حج ابراهیمی از منظر آیت الله جوادی آملی
شعیب به موسی (ع) میفرماید: “علی أَن تَأجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ”. هشت “سال” را به صورت هشت “حج” یاد كردند. نفرمود: تو اجیر من باشی، مدّت اجاره هشت سال است، بلكه فرمود: “مدّت اجاره هشت حج است چون سالی یك بار گزارده میشود و هر حجّتی نشانه یك سال است از این رو هشت حج یعنی هشت سال. این سادهترین قراردادی است كه با نام حجّ و زیارت همراه است.
وقتی موسای كلیم (ع) به مقام والای نبوّت بار یافت، خداوند سبحان میخواست بهترین و مهمترین قرارها را با پیامبر خود تنظیم كند زیرا انتخاب مدّت قرار به عهده متكلّم است نه بر عهده كلیم خدا. ذات اقدس اله به موسای كلیم (ع) فرمود: تو مهمان چهل شبه من میباشی امّا در مراسم حجّ: “و واعَدنا موسی ثلاثین لیلهًٔ و أتمّمناها بعشرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبّه أربعین لیلهًٔ”. این قرار اربعین از آغاز ذیقعده شروع شد و تا دهم ذیحجه به طول انجامید كه مهمترین مراسم حج و زیارت در این اربعین است و بهترین فرصت برای چلّهگیری همین چهل روز میباشد.
در تعبیرات دینی آمده است كه موسای كلیم (ع) در آن اربعین نه غذایی میل كرد و نه آبی نوشید بلكه شوق لقای حق در این اربعین او را تغذیه كرد و محصول این چلّهگیری او نیز دریافت تورات در عشر ذیحجّه یعنی پایان این اربعین بود. این عبارت از برجستهترین قرارهایی است كه بین خلق (موسی) و خالق است و آن نیز سادهترین قرادادهایی كه بین دو مخلوق (شعیب و موسی) است.
آنچه در تورات درباره مأموریّت موسای كلیم (ع) در نورانی كردن مردم آمده در قرآن كریم نیز وارد شده است و مسئله حج و ساختن كعبه و همچنین مسئله بلد امین و سایر مسایل كه به فقه سیاسی حج برمیگردد در همین بخش از قرآن كریم مطرح شده است.
خداوند سبحان درباره رسالت موسی (ع) میفرماید: “و لقد ارسلنا موسی بایاتنا أن أخرج قومَك من الظّلمات إلی النّور و ذَكّرهُم بأیّام الله إنّ فی ذلك لایاتٍ لكلّ صبّارٍ شكورٍ”. ما به موسی كلیم (ع) پیام فرستادیم كه مردم خود را نورانی كن و برای این كار، امت خود را به ایام خدا متذكر كن. وظیفه مردمی كه بخواهند نورانی شوند، صبار و شكور بودن است. در بعضی از مسایل، صبر و شكر كافی است ولی برای تأسیس یك حكومت نور، صابر و شكیبا بودن كافی نیست بلكه باید صبار و شكور بود: “إنّ فی ذلك لایات لكلّ صبارٍ شكورٍ” پس این موهبت یعنی “تورات” در مراسم حج، نصیب كلیم حق (ع) شد.
دو روایت از حضرت نبی اكرم (ص) رسیده است كه فرمود: “ما من أیامٍ أزكی عندالله سبحانه و تعالی و لاأعظم أجراً من خیر فی عشر الأضحی”. هیچ زمانی به عظمت دهه اول ذیحجه و ازكی از آن نمیباشد. در حدیث دوم كه بالاتر از حدیث اول است، چنین آمده است: “ما من أیام العمل الصالح فیها أحب الی الله عزوجل من أیام العشر”. كلمه “احب” در اینجا پربارتر از “ازكی” و “اعظم” است.
سرّ اینكه عارف بزرگوار، مرحوم میرزا جواد ملكی تبریزی (قدسسره) این حدیث را مهمتر از حدیث اول میداند این است كه در حدیث دوم سخن از “محبت” است نه “عظمت". در هر دو روایت از حضرت نبی اكرم (ص) پرسیدند كه حتی جهاد در راه خدا نیز به اندازه اعمال دهه اول ذیحجه محبوب خدا نیست؟
فرمود: نه، حتی جهاد در راه خدا به اندازه اعمال دهه اول نیست. لیكن برای اینكه مسئله را روشن كند تا شنونده بین “جهاد” و “شهادت” فرق بگذارد، فرمود: جهاد یك عمل است، شهادت و ایثار مال، عملی دیگر. هر كه به جبهه رفت، فضیلت ایام عشر ذیالحجه را ندارد، مگر آن مجاهدی كه با نثار جان و ایثار مال برود و برنگردد كه او حساب دیگری دارد: “إلا رجل خرج بنفسه و ماله فلم یرجع بشیءٍ من ذلك".
چنین مجاهدی در هر زمان به شهادت برسد به آن زمان و تاریخ فخر میدهد و در هر زمین بیارَمَد به آن سرزمین شرف میبخشد. اینكه در فرهنگ ما گفتهاند: زیارت وارث و عاشورا به طور مكرر تلاوت كنید، برای آن است كه در مضمون آنها آمده است كه سرزمین شهادت، سرزمین طیب است: “طبتُم و طابَت الارضُ التی فیها دُفتُم”. حساب شهید و شهادت چیز دیگری است اما جهاد، عملی است كه ممكن است مجاهد در آن به شهادت برسد و ممكن است شهید نشود، لیكن اگر جهاد او به شهادت منتهی شد، چیزی همتای آن نخواهد بود: “لایعدلها و لایُعادلها شیء”. شهید، هم روزگار و زمان و زمانه خود و هم سرزمین خویش را مرهون خون خود میكند.
صغرای قیاس (چنانچه گذشت) در زیارت وارث و كبرای قیاس در قرآن كریم آمده است كه: “والبلدُ الطّیّبُ یخرُجُ نباتُه بإذن ربّه”. سرزمینی كه طیب باشد، میوه آن به نام ذات اقدس اله شكوفا میشود و آثار میوه آن به دیگران میرسد.
حال این سئوال مطرح است كه: آیا تنها مسئله عبادی حج است كه حتی از جهاد منهای شهادت بالاتر است یا آن بار سیاسی كه در حج تعبیه شده، او را این گونه گرانبار كرده است؟ برای رسیدن به پاسخ این سئوال بنگرید و ببینید در ماه ذیقعده و ذیحجه چه حادثهای رخ داده است.
۱) مهمترین حادثهای كه در ذیقعده رخ داد، ساختار و بنای كعبه است. در روز ۲۵ ذیقعده سخن از “دَحوُالارض” و پیدایش سرزمینی كه زیربنای حرم خداست.
۲) در دهه ذیحجه مهمترین حادثه تاریخی كه رخ دارد، نزول سوره برائت و ابلاغ تبری به دست امیر تبری، حضرت علی بن ابی طالب (ع) است. در مراسم حج بود كه سوره مباركه تبری با دستور برائت از شرك و مشركین آمد: “و أذانٌ من الله و رسوله إلی الناس یوم الحج الاكبر أنّ الله بریءٌ من المشركین و رسوله” و اعلانی است از خدا و رسولش به سوی مردم در روز حج اكبر، كه خدا و نیز رسولش از مشركان بیزار است.
دیگران فكر میكردند كه این سوره میتواند به وسیله صاحبان سقیفه قرائت شود، ولی همان وحیی كه تبری را آورد، دستور ابلاغ آن را نیز چنین صادر كرد كه: “لا یؤدیها إلا أنت أو رجلٌ منك". این تبری را باید یك انسانی كه مظهر تولی و تبری است، ابلاغ كند و ای پیامبر! آن شخص باید خود تو و یا كسی كه جای تو و همتای تو است، باشد از این رو وجود مبارك امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع) كه نفس رسول اكرم است: “و انفسنا و انفسكم"، عهدهدار تبلیغ سوره تبری از مشركین شد.
این حوادث نشان میدهد كه زمان حج از جهات یاد شده فضیلت دارد؛ چون هر زمانی را متضمن آن “شرف” میدهد و هر مكانی را متكن آن “فخر” میبخشد؛ و گرنه در گوهره زمان، فرقی بین اجزایش و در جوهره زمین فرقی بین ابعاضش نیست.
اكنون روشن شد كه چرا حج چنین پایگاه عمیقی دارد و چرا همه انبیا سعی میكردند كه پیام خود را از كنار كعبه به گوش جهانیان برسانند. اگر حج فقط جنبه عبادی و تقرب محض داشت و در گشتن صرف در اطراف احجار خلاصه میشد، این عمل در جاهلیت نیز بود كه با یك تفاوت كوتاهی در اسلام ظهور كرد.
بنابراین اساس و روح حج چیز دیگری است. حضرت امام باقر (ع) كه مظهر علم ذات اقدس اله و باقر علومالاولین و الاخرین است، وقتی به مكه مشرف شد، دید مردمی كنار كعبه طواف میكنند، فرمود: “هكذا كانوا یطوفون فی الجاهلیهٔ”. در جاهلیت نیز این چنین اشواط سبعه داشتند و دور این كعبه میگشتند و اسلام نیامده است تا همان سنت جاهلی را ادامه دهد: “إنما أمروا أن یطفوا بها ثم ینفروا الینا فیعلمونا بولایتهم و مودتهم و یعرضوا علینا نصرتهم”، ثم قرأ قوله سبحانه و تعالی: “فاجعل أفئدهٔ من الناس تهوی الیهم”. فرمود: دور این سنگ های بی اثر گشتن در جاهلیت نیز رایج بود.
این تعبیر كه: “احجاز كعبه سود و زیانی نمیرساند” به طور مكرر در بیانات اهل بیت (ع) آمده است تا زایران كعبه بدانند كه در كنار “كعبهٔ گِل"، آن “كعبهٔ دِل” كه اصل ولایت و رهبری است، محفوظ است.
در كتاب قیم نهجالبلاغه آمده است كه: “ألا ترون ان الله سبحانه و تعالی اختبر الاولین من لدن آدم الی الاخرین من هذا العالم باحجار لا تضر و لا تنفع و لا تبصر و لا تسمع فجعلها بیته الحرام الذی جعله للناس قیاماً".
خداوند با این سنگ ها، كه تقرب و تبعّد آن ها را سود و زیانی نیست، مردم را امتحان كرده است. بوسیدن احجار كعبه برای آن نیست كه این حجر سود و زیانی دارد. حضرت امام باقر (ع) فرمود: مردم موظفاند كه اطراف این سنگ ها بگردند اما بعد از طواف، به بارگاه ولای ما بار یابند و مودت و نصرت و آمادگی خود و “حضور الحاضر و قیام الحجهٔ بوجود الناصر” را بر ما عرضه كنند، آنگاه حضرت این آیه كریمه را قرائت فرمود:“فاجعل أفئدهًٔ من الناس تهوی الیهم". یعنی پروردگارا! دل های گروهی از مردم را به فرزندان من مشتاق كن.
این آیه در قبال سوره كریمه حج، دو پیام دارد یعنی مردم كه از نقاط دور و نزدیك به حرم خدا مشرف میشوند، موظفاند دو كار را انجام دهند: اول اینكه با بدن، دور آن سنگ هایی كه “لاتضر و لاتنفع” است، بگردند و دوم اینكه با جان، گردِ حرم وِلای اهل بیت و رهبری علی و اولاد او (ع) طواف كنند. خدای سبحان پیام اول را كه بدان مردم كار دارد به عهده ابراهیم خلیل (ع) گذاشته و فرمود: تو اعلان كن، مردم میآیند: “و أذّن فی الناس بالحج یأتوك رجالاً و علی كل ضامر یأتین من كل فج عمیق”.
اما وقتی مردم با جان بیایند تا وِلای خود را با اهل بیت (ع) عرضه كنند و آمادگی خود را برای فداكاری و نثار جان و ایثار مال ارائه دهند، “حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر” محقق میشود كه ابراهیم خلیل (ع) آن كار را از خدای سبحان چنین درخواست نمود، فرمود: پروردگارا! تسخیر دل های مردم كه به اطراف كعبه دل بگردند، به عهده تو است.
حضرت امام باقر (ع) فرمود: این طواف صوری بیروح در جاهلیت نیز بود، اشواط سبعه و قربانی سابقه داشت: “هكذا كانوا یطوفون فیالجاهلیهٔ”، و اسلام آمد تا به مردم بگوید كه گذشته از طواف كنار كعبه سنگ و گلی كه “لاتضر و لاتنفع”، آمدن به حضور امام و عرض نصرت كردن، متمم حج است.
طبق بیان نورانی حضرت امام باقر (ع) حجی كه رهبری در آن حضور و ظهور ندارد، ناقص است: “مِن تمام الحج لقاء الامام”. البته این شامل همه عبادات بوده و اختصاصی به حج ندارد و به عنوان تمثیل است، نه تعیین؛ یعنی نه تنها “من تمام الحج لقاء الامام”، بلكه “من تمام الصلاه لقاء الامام”، همچنین “من تمام الصیام لقاء الامام”، چه اینكه “من تمام الزكاه لقاء الامام” و در پایان حدیث “بنی الاسلام علی خمسه أشیاء: علی الصلاه و الزكاه و الحج و الصوم والولایه"، سخن از “ولایت” است كه با كلمه “والی” از آن تعبیر شده: “و الوالی هو الدلیل علیهن".
این سخن حضرت امام باقر (ع) كه: “من تمام الحج لقاء الامام”، از آیه كریمه “الیوم أكملت لكم دینكم و أتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا” كه در حجهالوداع نازل شده، الهام و مدد گرفته است.
خداوند سبحان، اسلام همراه با ولایت و رهبری را برای ما پسندیده است. دین خداپسند، دینی است كه با “كمال نعمت” و “تمام ولایت” آمیخته باشد پس نه تنها “من تمام الحج لقاء الامام"، بلكه “مَن تمام الاسلام لقاء الامام”
صفحات: 1· 2