ماشیح به روایت تلمود
کلمه «تلمود» به معنای آموزش از فعل ثلاثی عبری «لمَد» (یاد داد) می آید و با واژه رباعی «تلمیذ» و مشتقات آن در زبان عربی ارتباط دارد. تلمود به کتابی بسیار بزرگ اطلاق می شود که احادیث و احکام یهود را در بر دارد و در واقع، تفسیر و تأویل تورات است و احیاناً آن را «تورات شفاهی» می نامند.1
یهودیان پس از نخستین ویرانی شهر قدس، همواره در انتظار یک رهبر الهی فاتح بوده اند که اقتدار و شکوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سلیمان بر گرداند. شخصیت مورد انتظار، ماشیح (مسیح، مسح شده) خوانده می شد. ماشیح، لقب پادشاهان قدیم بنی اسرائیل بود؛ زیرا مرسوم بود که پیامبران در حضور جمع، اندکی روغن بر سر آنان می مالیدند و به این شیوه، نوعی قداست برای ایشان پدید می آمد. این لقب در زمان های بعد به پادشاهان آرمانی یهود اطلاق شد. تعبیر «ماشیح» (مسیح) در تلمود به تکرار آمده است؛ ولی ورود آن در عهد عتیق منحصر به کتاب دانیال نبی است. از آن جا که لفظ «مسیح» به حضرت عیسی(علیه السلام) اختصاص یافته است؛ دانشمندان برای اشاره به موعود یهود از واژه «مسیحا» (Messiah) استفاده می کنند. «مسیحا» از روی کلمه عبری «ماشیح» با توجه به تلفظ لاتینی آن ساخته شده است.2
یهودیان بر خلاف بسياري از اقوام که دورانطلایی تاریخ خود را در گذشته های تاریک و بسیار دور می بینند، به آینده چشم دوختهاند. ماشیح (Mashih) یا «تدهین شده با روغنمقدس» که از جانب خدا مأمور آغاز این دوران تازه و پر از شگفتی است؛ محور این آیندهاستتلمود، صدها بار به ماشیح و مأموریت او اشاره کرده است. انبیای اسرائیل بارها به «روزهای آخر» که هنوز فرا نرسیده است بهعنوان دوران اعتلای نهایی عظمت ملی یهود، اشاره کرده اند.امید به آینده نورانی و مشحون از سعادت در دل عامه مردم، روز به روز نه تنها شدت یافت بلکه به رؤیاهای شگفت انگیزی هم دامن زد.3
اکثر عقايد سنتی بر اين است كه وقتي ماشيح بيايد، ما دنياي بهشتي خواهيم داشت؛ تابلويي تخيلي و بسيار زيبا. در آن زمان توبه هم معنايي نخواهد داشت؛ چون گناهي نيست كه توبه اي باشد و حتي مردم نيازي به كار هم نخواهند داشت چون كار مجازاتي است كه خدا براي آدم اول قرار داده و با آمدن ماشيح انسان به همان باغ عدن اوليه بر مي گردد.4
اين سنتي ترين اعتقاد است به طوري كه در نمازهاي سه گانه يهود هم بندي به طور مشخص به دعا براي ظهور ماشيح اختصاص پيدا كرده است. در ساير گروه هاي يهودي شاهديم كه هر قدر گروه هاي يهودي از اين سنت هاي تلمودي دور شده اند و به عقل گرايي روي آورند، اين اعتقادات نيز تغيير کرده است. مثلا «هارمبام» يا «موسي بن ميمون» كه از فلاسفه بزرگ يهودي است و فردي عقل گرا بوده است و اتفاقا همين فرد بوده است كه اعتقاد به ماشيح را وارد سيزده اصل ايمان يهود كرده است؛ (اصل دوازدهم از اصول سيزده گانه يهود، اعتقاد به ظهور ماشيح است). او اعتقاد دارد وقتي ماشيح بيايد، دنيا روال عادي خو د را دارد و از يك نگاه معجزه وار به يك باور روزمره مي رسد. ماشيح فردي است كاملاً عادي از نظر جسماني و شخصيتي (نه از لحاظ علمي و معنوي كه او را بسيار والا مي دانند). او ظهور خواهد كرد و مصلح دنيا خواهد بود و جهان به آرمان هايش نزديك تر مي شود و اين فرد مثل تمام انسان هاي ديگر مي ميرد و فرزندان او جانشينش مي شوند و هيچ اتفاق معجزه واري نمي افتد. مي بينيم كه اين نگاه بسيار عقل گراست. گروه هاي ديگري نیز مثل عارفان يهود هستند كه اعتقادشان بيشتر به اين سمت معطوف مي شود كه ما بايد سعي كنيم خودمان، ماشيح شويم. يعني ما بايد از نظر شخصيتي خود را به ماشيح نزديك كنيم و اين سعی ماست که ماشيح را خواهد آورد.5
پی نوشت
1. توفیقی؛ حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم اسلامی(سمت)، 1384، ص 104.
2. همان، ص 121
3. مشرق موعود؛ فصلنامه علمی تخصصی پژوهشکده مهدویت، شماره 8، زمستان 1387، ص 153.
4. همان جا.
5. همان جا.