متن ادبی «زخم وفات تو»
28 تیر 1392 توسط 313
قارونهای عرب، خواستار تو بودند، امّا تو خواستار امانت و حیای محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم شدی؛ چه سرزنشها که گل نازکِ خیال تو از این پیوند مقدس، شنید که میگفتند: چرا ثروتمندترین زن جهان عرب باشی و با یتیم عبداللّه، عقد یگانگی ببندی؟
امّا تو، نهتنها چروک غم، پای جرأتت را نبست، که در اوّلین حماسه، تمامِ غلامان خویش را به او بخشیدی و تمام ثروت خود را در راه او جاودانه کردی.
چه مصیبت جانکاه و جراحت داغی است، زخم وفات تو. برای روح نازک محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم ! حق بود اگر هیچ یک از همسران پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به جلالت شأن تو نرسند و مهر و محبت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نسبت به هیچ کدامشان به اندازه تو، بیاندازه نباشد که عایشه، روزی گفت: «چرا این همه از خدیجه میگویی، «در حالی که او پیرزنی بیش نبود؟!» و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «خاموش عایشه! دیگر هیچگاه درباره آن بانوی بزرگ چنین روا مدار که در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق کرد و در آن هنگام که هیچ کس به رسالتم ایمان نمیآورد، خدیجه نخستین زن مؤمن اسلام شد و تمام ثروتش را در کف آئینم نهاد.»
صفحات: 1· 2