مقام معظم رهبری از آن روز چه میگوید
حجة الاسلام علي اکبر ناطق نوري درباره واقعه ترور آيت الله خامنه اي مي گويد: « آقا که در مسجد ابوذر ترور شد، در مجلس بودم. وقتي که خبردار شدم بلافاصله خودم را به بيمارستان بهارلو در ميدان راه آهن رساندم. وقتي به بيمارستان رفتم، آقا را برده بودند اتاق عمل، خانمشان هم تشريف آورده بودند. محافظين هم حضور داشتند. آقاي جباري راننده آقا بود…او در سرعت عمل و رساندن آقا به بيمارستان خيلي نقش اساسي داشت. ايشان نقل مي کرد که اول آقا را آوردم درمانگاه عباسي، آنجا امکانات نداشتند و نپذيرفتند. سريع به بيمارستان بهارلو آمديم. پزشکان معتقد بودند اگر آقا پنج دقيقه ديرتر به بيمارستان مي رسيد کار تمام بود و همچنين انفجار اگر سمت ايشان را گرفته بود قطعاً به قلب ايشان آسيب جدي مي رسيد. اما خداوند خواست اين قلب تپنده نظام از کار نيفتد و خداوند ايشان را به عنوان ذخيره انقلاب نگه داشت و حضرت امام هم پيامي درباره ترور آقا دادند که بسيار از ايشان تجليل کردند.»
حضرت آيت الله خامنه اي که در زمان انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي در هفتم تير 1360 در بيمارستان بستري بود، خاطرات خود را از اين فاجعه اين گونه بيان مي کند: « اولين بار شايد روز دوم، سوم بود که من دقيقاً يادم نيست، چون در حال عادي نبودم. جراحي که من را معالجه مي کرد، گفت که حزب جمهوري منفجر شده و عده اي شهيد شده اند. اما اسم مرحوم بهشتي را نبرد. من چون در حال طبيعي نبودم آنقدر به اين حساس نشدم و چيزي نفهميدم. و بعد هم يادم رفت . در حدود روز دوازده، سيزدهم بود که من اصرار مي کردم که روزنامه و راديو به من بدهند، که از اخبار مطلع شوم . برادراني که با من بودند، پاسداران و نزديکان مقاومت مي کردند و نمي گذاشتند. من بر اصرار خود اضافه مي کردم. آنها مي گفتند نمي شود راديو به اينجا بياوري، چون دستگاههايي که به قلب و نبض من وصل بود، مي گفتند که اينها خراب مي شود. گفتم خوب روزنامه بياوريد ، روزنامه که دستگاه ها را خراب نمي کند . روزنامه هم نمي آوردند و من هم خيلي عصباني شده بودم که چطورمن چيزي ميگويم واطرافيان ودوستان من حاضرنيستند حتي يک روزنامه بخرند وبياورند .
يک روز آقاي هاشمي رفسنجاني وحاج احمدآقا به عيادت من آمدند .طبق معمول که غالبا مي آمدند. نمي دانستم که آمدن اينها را طبيب من خواسته که آنها بيايند وبه من بگويند .طبيب من رو به من کرد وبه آقاي هاشمي گفت: که ايشان خيلي اصرار دارند که بهشان راديو بدهيم. به نظرشما مصلحت است؟ آقاي هاشمي گفت: نه .من گفتم :چرا مصلحت نيست؟ ايشان گفتند راديو اخبار تلخ دارد.جريانات ناراحت کننده دارد.بعد من همينطور فکر کردم يعني چه؟ راديو اخبا رتلخ دارد .آقاي هاشمي گفتند که ادامه دارد. و مي خواستند جريان رابه يک شکلي به من بفهمانند. بعدا گفتند: مثلا دفتر مرکزي حزب منفجر شده عده اي مجروه شدند . آقاي بهشتي هم مجروح شده . در ضمن صحبت اسم آقاي بهشتي را هم بردند. من بسيار ناراحت شدم. وقتي اسم آقاي بهشتي را بردند. شايد هم گريه ام گرفت. يادم نيست.
آن روزها هم حال من عادي نبود . يک عمل جراحي سومي هم داشتم. وقتي شنيدم آقاي بهشتي مجروح شده از روزنامه و راديو يادم رفت سوال کنم. از آقاي بهشتي پرسيدم .گفتم که وضعشان چطور است؟ حالشان چطور است؟ گفتند که آقاب بهشتي حال خوبي نداشتند. من خيلي ناراحت شدم و گفتم که بايد همه امکانات مملکت را بسيج کنيم تا آقاي بهشتي را نجات دهيم. بعد من باز آرام نگرفتم. گفتم وضعشان بهتر از من يا بدتر از من است؟ گفتند: چه فرقي مي کند، همينطوري است. بالاخره خبرهاي بيرون تلخ است و رفتند. بعد از رفتنشان قدري فکر کردم. به ذهنم رسيد که بايد مسئله اي باشد. بچه هاي دور و برم را گفتم و از زير زبانشان مطلب را کشيدم و حدس زدم که او شهيد شده. و بچه ها گفتند همان اول شهيد شدند. گفتند که وضع من آن موقع چطور بود، تقريباً خيلي بد بود. و من چون نسبت به آقاي بهشتي احساسات برادرانه داشتم و يک اعتقاد همه جانبه داشتم. با ايشان سالهاي درازي مانوس بوديم. در ايام انقلاب حدود يک سال و نيم تقريباً شب و روز با هم بوديم. مرتب همه کارهايمان و تلاشهايمان با هم مشترک بود. همين براي من خيلي سخت بود.»
آيت الله خامنه اي همچنين در تحليل فاجعه هفت تير و تاثيرات اين فاجعه در داخل و خارج از کشور مي گويند: « حادثه دفتر مرکزي حزب در داخل تاثيرش خيلي زياد بود. علت هم اين بود که مردم به حزب و به اين مسئولاني که شهيد شدند، علاقه مند بودند. به خصوص بعد از افشاگري مجلس در مورد بني صدر و اقدام قاطع امام نسبت به بني صدر از اين جريان رو برگردانده بودند و تقريباً به طور يکسره بطلان جريان ليبرالها را فهميده بودند. وقتي که اين حادثه پيش آمد، ميزان وحشيگري جريان مخالف را هم فهميدند. البته جريان دست اندر کار حادثه 7 تير، جريان آميخته اي از ليبرالها و منافقين بود. يکسره از ليبرالها نبود. لکن نشان مي داد که چقدر آنها مردم ناجوانمردي هستند که حاضرند به خاطر مسائل سياسي، شخصيتهايي مثل شهيد بهشتي و بقيه شهداي 72 تن را در يک حادثه نابود و شهيد کنند. اين چيزي است که به طور طبيعي هر کس را تکان مي دهد. و متوجه بطلان آن جراني مي کند که دست اندر کار اين مسئله بود. بنابراين حادثه در داخل ايران جريان انقلاب را يکسره و يکپارچه کرد. اگر مردم تا آن زمان بطلان جريان مخالف را فهميده بودند در حادثه 7 تير حقانيت مطلق جريان مخالف ليبرالها و منافقين را که خط امام باشد، احساس مي کردند. انعکاس همين در خارج خيلي زياد بود. سراغ داشت که از حادثه 7 تير چيزي عليه نظام جمهوري اسلامي احساس کرده باشند. لابد آن روزهاي اول که من روزنامه را نمي ديدم و از خبرها کامل مطلع نبودم، حتماً افرادي بودند که آن حادثه را به عنوان زوال و نابودي جمهوري اسلامي تفسير کرده باشند. لکن از اين که بگذريم ، در دنيا انعکاس آن حادثه، انعکاس مفيدي بود.»
بعد از واقعه انفجار دفتر حزب در شامگاه هفتم تیرماه، کار تهیه آمار دقیق از اسامی کشتهشدگان و مجروحان حادثه دو روز به طول انجامید تا اینکه اسامی نهایی شهدا و مجروحان این واقعه دو روز بعد در مطبوعات منتشر شد:
شهدا:
۱- آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی - رییس دیوان عالی کشور
۲- رحمان استکی - نمایندهٔ مردم شهرکرد
۳- دکتر سید محمد باقری لواسانی - نمایندهٔ مردم تهران
۴- دکتر سید رضا پاکنژاد - نمایندهٔ مردم یزد
۵- علیرضا چراغزاده دزفولی - نمایندهٔ مردم رامهرمز
۶- حجتالاسلام غلامحسین حقانی - نمایندهٔ مردم بندرعباس
۷- حجتالاسلام محمد علی حیدری - نمایندهٔ مردم نهاوند
۸- حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی - نمایندهٔ مردم زابل
۹- عباس حیدری - نمایندهٔ مردم بوشهر
۱۰- دکتر سید شمسالدین حسینی نایینی - نمایندهٔ مردم نایین
۱۱- سید محمد کاظم دانش - نمایندهٔ مردم شوش و اندیمشک
۱۲- علی اکبر دهقان - نمایندهٔ مردم تربتجام
۱۳- دکتر عبدالحمید دیالمه - نمایندهٔ مردم بوشهر
۱۴- حجتالاسلام دکتر غلامرضا دانش آشتیانی - نمایندهٔ مردم تفرش و آشتیان
۱۵- حجتالاسلام سید فخرالدین رحیمی - نمایندهٔ مردم ملاوی لرستان
۱۶- سید محمد جواد شرافت - نمایندهٔ مردم شوشتر
۱۷- میربهزاد شهریاری - نمایندهٔ مردم رودباران
۱۸- حجتالاسلام محمد حسین صادقی - نمایندهٔ مردم درود و ازنا
۱۹- دکتر قاسم صادقی - نمایندهٔ مردم مشهد
۲۰- حجتالاسلام سید نورالله طباطبایینژاد - نمایندهٔ مردم اردستان
۲۱- حجتالاسلام حسن طیبی - نمایندهٔ مردم اسفراین
۲۲- سیفالله عبدالکریمی - نمایندهٔ مردم لنگرود
۲۳- حجتالاسلام عبدالوهاب قاسمی - نماینده مردم ساری
۲۴- حجتالاسلام عمادالدین کریمی - نمایندهٔ مردم نوشهر
۲۵- حجتالاسلام محمد منتظری - نمایندهٔ مردم نجفآباد
۲۶- عباسعلی ناطق نوری - نمایندهٔ مردم نور
۲۷- مهدی نصیری لاری - نمایندهٔ مردم لارستان
۲۸- حجتالاسلام علی هاشمی سنجانی - نمایندهٔ مردم اراک
۲۹- دکتر حسن عباسپور - وزیر نیرو
۳۰- دکتر محمد علی فیاضبخش - وزیر مشاور و سرپرست سازمان بهزیستی کشور
۳۱- دکتر محمود قندی - وزیر پست و تلگراف و تلفن
۳۲- موسی کلانتری - وزیر راه و ترابری
۳۳- دکتر جواد اسداللهزاده - معاون بازرگانی خارجی وزارت بازرگانی
۳۴- عباس ارشاد - معاون دفتر آموزش سازمان بهزیستی
۳۵- مهدی امینزاده - معاون بازرگانی داخلی وزارت بازرگانی
۳۶- محمد صادق اسلامی - معاون پارلمانی و هماهنگی وزارت بازرگانی
۳۷- مهندس محمد تفویضی زواره - معاون وزارت راه و ترابری
۳۸- دکتر هاشم جعفری معیری - معاون امور مالی وزارت بهداری
۳۹- ایرج شهسواری - معاون وزارت آموزش و پرورش
۴۰- عباس شاهوی - معاون وزارت بازرگانی
۴۱- دکتر حسن عضدی - معاون وزارت فرهنگ و آموزش عالی
۴۲- حبیبالله مهمانچی - معاون امور پارلمانی و هماهنگی وزارت کار
۴۳- غلامعلی معتمدی - معاون رفاه تعاون وزارت آموزش و پرورش
۴۴- سید کاظم موسوی - معاون وزارت آموزش و پرورش
۴۵- حسن اجارهدار (حسنی) - عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و سردبیر نشریهٔ عروةالوثقی
۴۶- عباس ابراهیمیان - عضو حزب جمهوری اسلامی
۴۷- حجتالاسلام علیاکبر اژهای - عضو دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی
۴۸- علی اصغر آقازمانی - عضو حزب جمهوری اسلامی
۴۹- محمود بالاگر - عضو حزب جمهوری اسلامی
۵۰- حسن بخشایش - عضو حزب جمهوری اسلامی
۵۱- محمد پورولی - عضو حزب جمهوری اسلامی
۵۲- رضا ترابی - عضو حزب جمهوری اسلامی
۵۳- مهندس مهدی حاجیانمقدم - مسوول آموزش واحد مهندسین حزب جمهوری اسلامی
۵۴- محمد خوشزبان - عضو حزب جمهوری اسلامی
۵۵- علی درخشان - عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی
۵۶- جواد سرافراز - عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی
۵۷- حجتالاسلام حسین سعادتی - عضو حزب جمهوری اسلامی (مسوول آموزش شهرستانها)
۵۸- حبیبالله مهدیزاده طالعی - عضو حزب جمهوری اسلامی
۵۹- سید محمد موسویفر - عضو حزب جمهوری اسلامی
۶۰- محسن مولایی - عضو حزب جمهوری اسلامی
۶۱- جواد مالکی - عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی
۶۲- حجتالاسلام عبدالحسین اکبری مازندرانی ساروی - عضو هیات پنج نفرهٔ کشاورزی منطقهٔ مازندران
۶۳- مهندس حسین اکبری - مدیرعامل بانک کشاورزی
۶۴- مهندس هادی امینی - عضو واحد مهندسین حزب مهندسین اسلامی
۶۵- سید محمد پاکنژاد - عضو هیات مدیرهٔ چوب و کاغذ
۶۶- محمد رواقی - مدیر شرکت فرش ایران
۶۷- مهندس توحید رزمجو - عضو هیات مدیرهٔ گروه صنعتی ملی
۶۸- علیاکبر سلیمی جهرمی - دبیر کل سازمان امور اداری و استخدامی
۶۹- جواد سرحدی - مدیرعامل سازمان تعاون مصرف شهر و روستا
۷۰- محمد حسن محمد عینی
۷۱- حبیب مالکی - فرماندار ایرانشهر
۷۲- مهندس محمد علی مجیدی - مشاور عمرانی وزارت کشور
مجروحان:
۱- علیاصغر باغانی - نمایندهٔ سبزوار
۲- بهرام تاج گردون - نمایندهٔ گچساران و کهکیلویه
۳- ایرج صفاتی دزفولی - نمایندهٔ آبادان
۴- مرتضی فضلعلی - نمایندهٔ گرمسار
۵- اسماعیل فردوسیپور - نمایندهٔ فردوس و طبس
۶- سید محمد کیاوش - نمایندهٔ اهواز
۷- محمد مروی سماورچی - نمایندهٔ طرقبه و چناران
۸- مرتضی محمودی - نمایندهٔ قصر شیرین
۹- قدرتالله نجفی - نمایندهٔ شهرضا
۱۰- حسین کاظمزاده اردبیلی - وزیر بازرگانی
۱۱- سید جلال سعادتیان - معاون وزارت بهداری
۱۲- مسعود صادقی - معاون وزارت بهزیستی
۱۳- محمد حسن اصغرنیا - استاندار سمنان
۱۴- حجتالاسلام والمسلمین مسیح مهاجری - (سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی)
۱۵- مسعود موسوی - کارمند حزب جمهوری
۱۶- علی موسوی - کارمند حزب جمهوری
۱۷- محمود جمالی - کارمند حزب جمهوری
۱۸- زینالعابدین رییسی - کارمند حزب جمهوری
۱۹- حیدرعلی علیزاده - کارمند حزب جمهوری
۲۰- هدایت عبدی - کارمند حزب جمهوری
۲۱- دانش مهر - کارمند حزب جمهوری
۲۲- مسعود صادقی آزاد - کارمند نخستوزیری
۲۳- ابراهیم عبدی - واحد دانشجویی حزب جمهوری
۲۴- محمد غریب - واحد دانشجویی حزب جمهوری
۲۵- مهدی فاضلی - واحد دانشجویی حزب جمهوری
۲۶- ابراهیم فردوسی - واحد دانشجویی حزب جمهوری
محمد رضا کلاهی : عامل بمب گذاری واقعه 7 تیر
عامل واقعه هفتم تیر چه کسی بود؟
عامل انفجار هفتم تیر، فردی به نام محمدرضا کلاهی، دانشجوی رشته برق دانشگاه علم و صنعت بود که پس از پیروزی انقلاب به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با حفظ این عضویت، ابتدا پاسدار کمیته انقلاب اسلامی خیابان پاستور شد و بعد با هدایت سازمان، به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد. او در حزب ارتقاء یافت و مسوول دعوتها برای کنفرانسها و میزگردها و جلسات شد. ضمن آنکه مسوول حفاظت حزب نیز گردید.
او بمب را با کیف دستی خود به داخل جلسه حزب جمهوری اسلامی واقع در نزدیکی چهارراه سرچشمه تهران انتقال داد و دقایقی قبل از انفجار، از ساختمان حزب خارج شد. پس از انفجار نیز مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان متبوع خود مخفی شد و نهایتا از طریق مرزهای غربی کشور به عراق منتقل گردید. او در عراق با یکی از اعضای سازمان ازدواج کرد. اما در ۱۳۷۰ در فهرست اعضای «مسئلهدار» سازمان قرار گرفت، در ۱۳۷۲ از سازمان جدا شد و در ۱۳۷۳ از عراق رهسپار آلمان گردید.
صفحات: 1· 2