میهمان پررو
و عجیب تر از همه این ها آغوش پر لطف اوست که مثل همیشه آماده در برگرفتن وجود پر از لک و معیوب و گناه من است که آرامشی بی بدیل را برایم نوید می دهد.
و چه شیرین است که هنگام سحر با نوای اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ به وجودم بها و اعتبار می دهد و هنگام افطار با پیمانه الهی اش از جرعه یداللهی اش سیرابم می کند…
و من گشنه می میانم تا او سیرم نماید که چه شیرین است نان و پنیر و سبزی و چای از دستان با نمکش خوردن و من چه نمک نشناسم!
اصلا این شب ها باید نمک گیر او شد که با روضه حسین اش برای همیشه نمک گیرمان کرده…و دلم برای حســـــــــــــــــــین حسین گفتن های ارک الهی اش پر می زند… دلم روضه می خواهد….همان روضه ای که مانند آب دریا ، نمکش تشنه ترم می کند و سیراب شدنی نیست!
دلم هوای سحر و افطار با خودش را نموده که پای سفره مناجاتش با اللَّهُمَّ لَكَ صُمْتُ وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ “افتتاح"ش کنم و با اِلهي لا تُؤَدِّبْني بِعُقوُبَتِكَ وَلا تَمْكُرْ بي في؛ مانند “ابوحمزه” ماهم را رمضانی تر کنم…
شاید در این ماه بفهمم که تکلیف حقیقی چیست و شعار دادن محض، باری را سبک نمی کند!
شاید در این ماه بفهمم که مالک بودن تدبیر و تفکر می خواهد و الا نتیجه اش می شود خوارجی که داغ 21 رمضان را به دل عالم نشاند!
شاید در این ماه بفهمم که خدا از من عمل می خواهد و نه دعای محض خواندن که تکنوکراتی در پیشگاه خدا عجب مزه ای دارد!
شاید در این ماه بفهمم که دست بیعت فقط در دست ولی باید نهاد که دست های دیگر همه لغزنده ، فانی و بی هویت اند!
خنده دار نیست اگر بگویم از همین حالا غصه شب های آخر دهه سوم را دارم که باید با او خداحافظی کنم! که اگر میهمان حقیقی اش گردم، تمام لحظاتم را پیش او خواهم بود و همه عمرم می شود ماه مبارک رمضان.
************************************************
به قول دوستان پی نوشت:
* شاید امسال بعد از فرج امام زمان(عج) اولین دعایم بیدار شدن امت حزب الله از خواب خود واهی و خود برتر بینی باشد.
* امسال روزه زبان را بیشتر تمرین کنیم که هرچه می کشیم از این زبان سرکش ماست!(البته این زبان گاهی خود را رو قلم و کیبرد نشان می دهد)
صفحات: 1· 2