نسبت عقل و ایمان چیست؟
بنابراین اگر فرمود: خداوند نمیخواهد «به این معنی است که مِنَ الازلِ الی الابد، اراده او بر این امر خواهد بود که هیچ انسانی کراهتاً و از روی اجبار مؤمن نخواهد شد. پس آنچه انسان را به ایمان میرساند امری مقابل اکراه است که همان آزادی بوده و این آزادی از مُعظمِ نعماتِ الهی به شمار میرود.«
خداوند به رسولش فرمود که، من که پروردگار تو هستم سنتم بر این است که با اکراه کسی را مؤمن نمیکنم، پس توهم که عبد خالص من، و تحت تعالیم ویژه من هستی بر این امر همت نگمار؛ و این توصیه را به صورت استفهامِ انکاری بیان نمود - أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّیٰ یَکُونُوا مُؤْمِنِین- آیا تو میخواهی از سنت من عدول کنی و در واقع به این معنی است که از سنت من عدول نکن.
اما در ادامه چنین اضافه میکند که البته هیچ نفسی مؤمن نمیشود مگر به اذن و خواست خدا. در این مورد مختصراً باید عرض شود که این اذن و خواستِ خداوند برای ایمان مردم نه تنها منافاتی با آزادی و اردهیِ افراد ندارد بلکه به این معنی است که این آزادی و اراده را خداوند (الله) به مخلوقاتش اهدا نموده و اگر در آیه قبل فرمود که من کسی را به ایمان داشتن اجبار نمیکنم، به این معنی نیست که آزادیِ مخلوق، امری به دور از خواسته خداوند بوده و انسان در این امر - که مؤمن باشد و یا کافر- اختیاری دارد که مستقل از اراده و خواست حق است. بلکه این دو آیه در کنار هم -شاید- به این معنی دلالت داشته باشد که انسان در امور خود و کسب ایمان، مختار و آزاد است اما این اراده و آزادی او خواست حق است و اراده انسان در طول ارادهیِ حق، محقق است.
در ادامه با بیان این مطلب که رِجس و پلیدی را بر اهلی قرار میدهیم که از تعقل به دورند در واقع ایمان را در مقابل تعقل قرار میدهد.
به این بیان که اگر انسان اهل ایمان بود این ایمان را به اذن خدا و به اراده خود دارد و اما اگر اهل ایمان نبود بر او پلیدی را قرار میدهند که (البته این قرار گرفتن پلیدی بر فرد بی ایمان نیز به خواست و اراده خود او بر میگردد) به عدم تعقل نسبت داده شده تا معلوم شود که ایمان مساوی عقلانیت است.
البته عقل ناب و سره که خالص شده است از هر غیر و پلیدی و نا پاکی؛ و این عقل همان است که در حدیث نبوی به نقطه اعلای آن اشاره شد که فرمود «اول ما خلق الله العقل».
صفحات: 1· 2