نشستن در این جلسه حرام است!
در راه هنوز به منزل آقای بهشتی نرسیده بودیم كه دیدیم دكتر باهنر میخواست از یك طرف خیابان به آن طرف برود. به ایشان رسیدیم. به نظر میرسید صبحانهای تهیه كرده بود. گفتیم ما در فكر چنین تشكلی هستیم، شما هم با ما بیا. ایشان هم گفت: «چشم!» ایشان هم آمد و چهار نفر شدیم. به ایشان گفتیم كه میخواهیم به منزل آیتالله بهشتی برویم. شهید بهشتی دم در آمد. گفتیم كه میخواهیم قدری راجع به موضوعی صحبت كنیم. ایشان عذر خواستند و گفتند كه نمیشود، چون آن موقع جلسه یا مهمان داشتند. برای جلسهی بعد قرار گذاشتیم. خاطرم نیست كه روز بعد بود یا عصر همان روز. در جلسهی با شهید بهشتی ایشان پذیرفتند كه ایجاد این تشكل كار خوبی است. به این ترتیب پنج نفر شدیم. گفتیم حالا بنشینیم ببینیم چه كسانی میتوانند در این كار با ما همفكر باشند تا آنها را جمع كنیم. شروع به شناسایی افراد در تهران و قم و مشهد كردیم تا با آنها صحبت كنیم.
در قم آیتالله مشكینی، آیتالله مؤمن و آیتالله طاهری خرمآبادی. یادم نمیآید در قم غیر از اینها شخص دیگری را پیدا كرده باشیم. در تهران آیتالله مهدویكنی و چند نفر دیگر. آقایان هاشمی و منتظری هم مورد نظرمان بودند كه آن موقع این دو نفر در زندان بودند. البته برخی مثلاً در روحانیت مبارز بودند كه بعدها ملحق شدند، ولی تا آنجا كه یادم میآید، در این مرحلهی تشكل حزب نبودند. در مشهد هم آقای طبسی و شهید هاشمینژاد بودند. با اینها صحبت و مذاكره شد و در جریان قرار گرفتند و قرار شد اعضای اصلی و مؤسس باشند. پیش از اتمام سفر مشهد، تصمیم گرفته شد كه در تهران هم جلسهای تشكیل بدهیم.
ما برای تنظیم اساسنامهی حزب، جلسات سرّی متعددی داشتیم. پس از پیروزی انقلاب مسئله آشكار شد و حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت كرد. به دنبال آن جلسات هم تشكیل میشد. در جلسهای كه همهی اعضا دعوت شده بودند تا شورای مركزی و شورای داوری و شورای افتاء (۱) را انتخاب كنند، یادم میآید مرحوم حاج احمدآقا هم شركت كردند. اول شورای مركزی تعیین شدند و بعد، اعضای شورای داوری و شورای افتاء نیز مشخص شدند.
نشستن در این جلسه حرام است!
یكی از اعضای وقت شورای مركزی جامعهی روحانیت، به دلایلی كدورتی از حزب داشت؛ در شورای مركزی جامعهی روحانیت و در غیاب شهید بهشتی تعبیر بدی دربارهی حزب و در مورد شهید بهشتی به كار برده بود؛ كلمهای كه شاید قدری موهن بود. تلقیاش این بود كه شهید بهشتی نقش اصلیای را در این تحزب دارد. آن موقع شهید بهشتی دبیركل حزب بود. آن شخص درواقع شبه عقدهای از حزب داشت و از این رو تعبیر موهنی در مورد ایشان كرد. خوب یادم هست به محض اینكه این تعبیر را به كار برد، آقا بهقدری ناراحت شدند كه گفتند: «نشستن در جلسهای كه به آقای بهشتی توهین میشود، حرام است» و بلند شدند. شما از همین مورد میتوانید به رابطهی آقا و دكتر بهشتی پی ببرید.
آقا فوقالعاده به شهید بهشتی علاقمند بودند. وقتی میخواستیم خبر شهادت آیتالله بهشتی را به آقا بدهیم، واقعاً نمیدانستیم چگونه بگوییم. آن موقع آقا بر اثر سوء قصدی كه به ایشان شده بود، مجروح بودند. وقتی این خبر را شنیدند، بسیار برایشان ناگوار بود.
۱) در این شورا عضویت آیتالله خامنهای و شهید بهشتی را مطمئن هستم. احتمال میدهم آیتالله ربّانی املشی هم در شورای افتاء بود. اسامی بقیهی اعضا در خاطرم نیست، چون من در آن شورا نبودم و در شورای مركزی و شورای داوری بودم. اما علیالقاعده این شورا در تبیین خطوط اصلی حزب و برنامهها و احیاناً فرازهایی نقش داشتند كه باید در اساسنامه قرار میگرفت. در واقع از اسلامیت حزب صیانت میكردند.
صفحات: 1· 2